موضوعات عشقی فیلمها
موضوعات عشقی فیلمها
نه تنها فیلمهای فراوانی که از موضوعات روز ساخته می شد بلکه فیلمهای عشقی دوره ی بحران نیز خالی از مسائل اجتماعی نبودند. قهرمانان زن این فیلمها _کنستانس بنت ،تالولابنکهد چون کرافورد مارلین دیتریش گرتا گاربو، باربارااستانویک_ غالبا خانمهایی بودند که برای تامین غذای فرزند یا خرج تحصیل خواهر یا دوای بیماری شوهر سر به خیابان می گذاشتند یا معشوقه مردی ثروتمند می شدند.
علی رغم این جنبه های سوزناک فیلمهایی چون “سوزان لنوکس” 1931 و “ونوس بور” 1932 و “لتی لینتون” 1932 در توضیح وتشریح محیط فلاکتزده ای که قهرمانان داستان را به زندگی ننگین می کشانید.صراحت کامل داشتند .همچنین محض تصادف نبود که این “روسپیان بزرگوار” در تلاشخود برای گریز از منجلاب و رسیدن به زیر سقفی که پناه به انها بدهد با دشمنان مردم فیلمهای گانگستری را تایید می کردند که تنها راه فرار از نومیدی زاییده از بحران این است که بیرون از حدود قانون زندگی کنند.
اگر بتوان میزان فروش بلیط را ملاک اعتبار دانست مردم این موجودات ساقط ونگونبخت را نه تنها تایید بلکه تشویق می کردند همچنانکه شاهکارهای گانگستر ها انها را محسور می ساخت. ان روسپیان ممکن است بربکارت از دست رفته خود چند قطره اشک ریخته باشند ان گانگستر ها نیز ممکن است سرانجام تنشان با گلوله سوراخ سوراخ شود اما تا زمانی که زندگی می کردند زندگیشان جلوه وجلای مسحور کننده ای داشت که با واقعیات بی رنگ وروی سالهای 1931 و 1932 تضاد خیره کننده ای تشکیل می داد.
کارخانه های فیلمبرداری
پیداشت که کارخانه های فیلمبرداری با بخشیدن مقام قهرمانی با گانگسترها وروسپیان از حدود مقررات اخلاقی که در سال 1927 برای خود وضع کرده بودند تجاوز کردند بحران اقتصادی دنیای تازه و اخلاق تازه ای پدید اورده بود وکارخانه های فیلمبرداری با تسلیم شدن به تقاضای تماشاگران زشت ترین جنبه ی این دنیا و اخلاق تازه را با دقتی بی سابقه در فیلم های خود منعکس کردند.
حتی در نظر بعضی از مردم میزان این دقت بسیار بیش از حد مطلوب بود. از سراسر امریکا اشخاص محترم و موقر نامه های اعتراض بهاستودیوها و “اداره ی هیز” فرستادند. جوامع دینی انجمنهای زنان وسازمانهای میهن پرستان با تصویب قطعنامه صنعت سینمارا محکوم کردند.
در روزنامه ها مقاله ها نوشته شد ودر کلیسا ها خطابه ها ایراد شد و ازتهیه کنندگان فیلم خواستند تادر ساختن فیلمهای خود حس مسئولیت اجتماعی بیشتری نشان دهند. از سانسور کنندگان محلی خواسته شدتا در کار خود بیشتر سخت بگیرند. مثلا فیلم “خراش چهره ” 1932 که یکی ازبهترین ودر عین حال قساوت امیزترین فیلمهای گانگستری بود.
تهیه کنندگان
چندماه در توقیف ماند،تا انکه تهیه کنندگان ان چندصحنه به ان افزودند ودر ان صحنه ها جنجال واعتراض مردمرا برای مجازات کرن قهرمان فیلم نشان دادند. با همه ی اینها فیلم “خراش چهره” در چند ایالت به شدت سانسور شد ودر برخی جاها نیز اصولا جواز نمایش به ان داده نشده.بر اثر این تلاشها اگر سطح اخلاق در سینما بالا نرفت لااقل موعظه های اخلاقی در فیلمها بیشترشد. فیلمی که جنبه های زننده اجتماع را با واقع بینی نمایش می داد. می بایست بهای اینکار را با موعظه ای در باره ی مسئولیتهای مدنی بپردازد.
موج فیلمهای گانگستری بر اثر فشار گروههای اعتراض کننده به تدریج فرو نشست.در 1933 رفته رفته دوره ی دیگری اغاز شد. این بار مامورین سازمانهای انتظامی مقام قهرمانی فیلمها رابر عهده گرفتند.اما حقیقت امر این مامورین قانون گانگسترهایی بودند در لباس مبدل که مانند خودگانگسترهایی که تحت تعقیب انها بودند چندان توجهی به “رعابت مقررات” نداشتند ولی اخلاق رسمی باردیگر مجزا شد.
با انتخاب شدن فرانکلین روزولت به ریاست جمهوری و لغو قوانین سخت وشروع اصلاحات در اغاز 1933 خوشبینی تازه ای در امریکا و فیلمهای امریکایی پدیدار گشت. فیلمهای سازواواز که چندی پیش نوحه نومدی می سرودند. اکنون نغمه ی شادی سر دادند. کمدیهای ساز و اواز نه تنها در نهضتهای خود بلکه در موضوع خود نیز این خوشبینی تازه را منعکس کردند.”چراغهای پای صحنه” 1933 و “صد مرد و یک زن” 1937 نمونه هایی از اثار این دوره اند. در این فیلمها نوازندگان و رقصندگان گرسنه ایرا می بینیم که گرد دیک پاول یا دیانا دوربین جمع می شوند وبه نانونوا می رسند.
دیک پاول و دیانا
توفیق دیک پاول و دیانا دوربین کار و خوشبختی را برای همه فراهم می کرد. همچنین در فیلم “نان روزانه ما” 1934 اثر کینگ ویدور می بینیم که گروه ناهمرنگی از بیکاران شهری باهم درکشتزارای به کار می پردازند و از فقر و فلاکت نجات می یابند. شعار “بازگشت به کشتزار” به عنوان راه حل مشکلات و مصائب زندگی شهری در فیلمهایی مانند “بازگشت بیگانه” 1933 و “همچنانکه زمین می چرخد” 1934 تکرار شد.
همپای اصلاحاتی که دراین دوره در امریکا انجام می گرفت، فیلهایی که درباره فسق و فجور وسوء استفاده ازقدرت ساخته می شد، نقطه نظر مثبت تری اتحاذ کردند. منع مسکرات وگانگستر بازی وجرائم جوانان واعتصاب شکنی واصلاح وضع زندانها مسائلی بودکه اگر توجه مردم به سوی انها جلب می شد امکان داشت که مردم روشن بین فکری درباره ی انها بکنند. بههمین حساب بودکه استودیوها خصوصا برادران وارنر فیلمهای بحث انگیزی مانند “ولگردان” 1933 و”قتل عام” 1933 و “خشم سیاه” 1935 و “لژیون سیاه” 1936 وفیلمهای “ضد لینچ” قوی مانند “زمستانی نمی کنند” 1937 ساختند.
در همان حالی که رونق ازادی این دوره جهان بینی و سازنده این فیلمها را تشویق و تایید می کرد این هم بود که تشکیل “سازمان حفظ ادب” در1933 که به منظور تهیه مقررات تازهای برای تهیه فیلمبه وجودامد، استودیوها را در کار خود محتاط و مقید ساخت. این مقررات تازه که به دست نسخه تجدید نظر شده ای بود از همان مقرراتی که “اداره ی هیز” درسالهای پر غوغای دهه ی سوم اجرا می کرد. منتها این بار ضامن اجرای ان کلیسا بود. که می توانست هر کارخانه ای را که از حدود مقررات قدمی فراتر بگذارد نقره داغ کند. روابط جنسی و خیانت پرده ی سینما راچنان فرا گرفته بود که وقتی “سازمان حفظ ادب” دراوریل 1934 رسنا وارد میدان شد بسیاری از گروههای پروتستان نیز حاضر شدند این سازمان را در مبارزه برای پاک کردن پرده ی سینما یاری دهند. ان مقررات با مختصری جرح وتعدیل از ان هنگام تا کنون به قوت خود باقی است.
برگرفته از تاریخ سینما ، نویسنده:ارتور نایت ، ترجمه:نجف دریا بندری
دیدگاهتان را بنویسید