سـریال بن سینگر
سـریال بن سینگر
« سـریال سخن می گوید » ، New york Dramatic Mirror 19 آگوست 1916 :
« من سـریال هستم . من فرزند مطرود خانواده تصویرم . من بی روحم . نه اخلاق دارم و نه شخصیت و نه به نسل بشر تعالی می بخشم . من از خودم شرمنده ام … آه ! ای کاش مورد احترام بودم . ای کاش منتقدین بزرگ هنگام برخورد با من وحشت زده نمی شدند و فریاد نمی زدند : « شرم بر تو ! فرزند تجارت ! حرام زاده هنر !
در دهه 1910 ، در بین مطالبی که برای تبلیغ فیلم ها نوشته می شدند ، کمتر مطلبی عاری از این گونه جملات بود : « ما طبقات اندیشمند اجتماع را جذب می کنیم ، ما به سینما تعالی می دهیم ، ما اخلاق متعالی و موازین هنری را رعایت می کنیم …»
در صنعت فیلم این گونه جملات به طور مرتب تکرار می شد . احتمالا خوانندگان نیز می دانستند که این سخنان تنها وعده هایی بی پایه و اساس و نادرست هستند و بنیان فرهنگی که از آن دم می زنند ، با آمیزه ای از خشونت و استبداد به سینما می پردازد . با این حال این امری غیر عادی و در عین حال مهم بود که سخنگوی یک استودیو ( در این مورد جرج .ب.ستیز ، سلطان سریال های استودیوی پاته ) مسأله « تعالی » را در سینما کم اهمیت تلقی کند . مسلماً حتی ادعای این که سـریال ریشه در سرگرمی های طبقه کارگر در اواخر قرن 19 داشت ( نمایش هایث ملودرام و واریته ها با قیمت همت عالی قصه های سطحی و نوول های ارزان قیمت و… ) و مناسب تماشاگران عامی بود .
دیدگاهتان را بنویسید