فیلم اوج دلهره سیاه و سفید
مروی بر فیلم اوج دلهره سیاه و سفید
کارگردان و تهیه کننده: آلفرد هیچکاک. نویسندهی فیلمنامه: جوزف استفانو براساس رمان رابرت بلاک. بازیگران: آنتونی پرکینز) نورمن بیتس(˓جنت لی) ماریون کرین(˓ ورا مالز) لایلا کرین(˓جان گوین) سام لومیس(˓مارتین بالسام) میلتون آربوگاست(˓ جان مک اینتایر ) کلانتر آل چیمبرز(˓ سایمون اکلند ) دکتر ریچموند(˓ وان تیلور ) جورج لاوی(˓ فرانک آلبرستون ) تام کسیدی(˓ لورن قاتل ) الا یزا چیمبرز(˓ پاتریسیا هیچکاک ) کارولاین(˓ جان آندرسن) چارلی(. محصول کمپانی پارامونت. مدت: ١۰٩ دقیقه. بودجه: ٨۰۰ هزار دلار. فروش: ٣٢میلیون دلار.
………………………………………………………………………………………………………………………
نامزدهای اسکار:
- بهترین کارگردان: آلفرد هیچکاک.
- بهترین بازیگر زن نقش دوم: جنت لی.
- بهترین فیلمبرداری ) سیاه و سفید(: جان. ال.راسل.
- بهترین طراحی صحنه: رابرت کلاتورثی˓ جوزف هزلی˓ جورج میلو.
سایر برندگان اسکار ١٩٦۰:
- بهترین فیلم: آپارتمان.
- بهترین کارگردان: بیلی وایلدر ) آپارتمان(.
- بهترین بازیگر مرد: برت لنکستر ) المر گنتری(.
- بهترین بازیگر زن: الیزابت تیلور ) باتر فیلد ٨(.
- بهترین بازیگر مرد نقش دوم: پیتر یوستینف ) اسپارتاکوس(.
- بهترین بازیگر زن نقش دوم: شرلی جونز ) المر گنتری(.
پدر همه ی فیلم های دلهرهی مدرن
»پس از آغاز فیلم به هیچکس، “هیچکس” اجازه ی ورود به سالن سینما داده نخواهد شد؛ می خواهد برادر مدیر سینما باشد یا رئیس جمهور ایالات متحده یا ملکهی انگلیس! « یک هشدار دیگر هم به مشتریهای سینما داده شده بود که راز فیلم را برکسی فاش نکنند. یعنی به عبارت دیگر، به دوستانشان نگویند که قضایای مادر نورمن که توی آن خانه قدیمی ترسناک جا خوش کرده، ازچه قرار است. حال اینکه سینماروها به حرف هیچکاک گوش کردند و یا نه ویا فیلم آنها تا حد مرگ ترساند و یا پیرنگ فیلم را لو دادند یا ندادند؛ به هر تقدیر، فیلم به شدت فروش کرد.
در یکی از » درایوین سینما « های نیوجرسی، صف انتظار اتومبیل ها، سه مایل بود. آلفرد هیچکاک منشی شخصی خود را به سینماهای مختلف فرستاد تا واکنش مردم را در صحنه های هیجان انگیز فیلم، از نزدیک مورد بررسی قرار دهد. دستیار هیچکاک گزارش داد که مردم انگار سوار ترن هوایی ) در شهربازی( شده باشند، پس از هر صحنه ی هیجان انگیزی، حسابی میخندند تا اضطراب و نگرانی شان را تخلیه نمایند.
هیچکاک خیلی از این قضیه لذت برد. او روی یک فیلم کم هزینه ی Slasher شرط بندی کرده بود ) Slasher Movie فیلمی که طی آن، قاتل، معمولا قربانیان خود را با چاقویی یا چیز تیز به قتل می رساند( که نخستین فیلم در نوع خود در تاریخ سینما محسوب میشد و توانست طرز نگاه ما به تریلر هارا تغییر بدهد .بزرگ ترین موفقیت هیچکاک این بود که توانست کاری کند که سرنوشت یک قاتل روانی برایمان اهمیت داشته باشد. او دنیا را با پسرک هیولا صف خجالتی و حساس همسایه آشنا کرد.
ولی آکادمی اسکار باز هم در قضاوت اش اشتباه کرد و اسکار را لایق آنتونی پرکینز و هنرنمایی اش دراین فیلم ندانست؛ فیلمی که در واقع نقطه ی پایانی بود بر زندگی حرفه ای اش.
بازیگران
- آنتونی پرکینز:
- برای آنتونی پرکینز، روانی یک معامله »فاوستی « بود: نقشی را نصیب می برد که هیچگاه نمیتوانست خود را از شرش خلاص کند. او نقش را با جزئیات کامل اش – تا حتی ادا کردن لکنت دار واژه ی» مادر – «بازی کرد. پرکینز شخصیت نورمن بیتس را جوانی حساس و شکننده توصیف
نمود و برای نخستین بار،سینماروها مردی را دیدند که در چنبره ی روان پریشی هایش اسیر است. لطمه ای که خورده، چنان است که حتی پس از انداختن جسد ماریون بیچاره در صندوق اتومبیل و انداختن اتومبیل توی مرداب، بیننده ها نیز موقع از حرکت باز ایستادن موقت اتومبیل همراه با نورمن، عرق ریختند.
پرکینز در سه دنباله ی دیگر روانی بازی کرد و در سال 1990 از بیماری ایدز در گذشت. او یادداشتی از خود باقی گذاشت که پس از مرگ اش منتشر شد: »ترجیح دادم علت بیماری ام فاش نشود چون با وارونه کردن جمله ای از کازابلانکا، “مسئله ام زیاد اصالت نبود” و از سوی دیگر نیازی هم به هوش فراوان نیست تا دریابیم که مشکلات یک بازیگر مسن در این دنیای دیوانه، یکی از عنوانهای کوچک روزنامههاست که فردا روشن می شود «. بهترین فیلمهایش عبارتند از: مسلک دوستانه )١٩٥٦ (، وحشت ضربه می زند)١٩٥۷ (، درساحل)١٩٥٩ ( و در دومین دوره ی بازیگری اش پس از روانی، به این چند فیلم قابل اعتنا بر می خوریم: زهر زیبا) ١٩٦٨ ( و موهاگونی )١٩۷٥ (.
- جنت لی:
- حتی قبل از خواندن فیلمنامه، قبول کرده بود تا با هیچکاک همکاری کند، اصلا به ذهن اش هم نرسید که کشته شدن در همان اوایل فیلم، مشکلی ایجاد خواهد کرد. او که با محدودیت ها و مقررات هیچکاک که معتقد بود بازگر باید خود را با دوربین اش وفق دهد، به چالش کشیده شده بود، انگیزه ها و دلایل خود را برای لذت بردن از این چالش، یافت. وقتی جنت لی تدوین نهایی فیلم را دید،
جیغ اش به هوا رفت. خودش به شوخی اعتراف می کند که از آن زمان تا به حال دیگر »دوش« نگرفته است .نخستین فیلمی که باعث شد مورد توجه قرار بگیرد زنان کوچک )١٩۴٩ ( بود ولی ازدواج اش با تونی کرتیس محبوب بود که جایگاه او را در هالیوود محکم کرد. آن دو در هودینی )١٩٥٣ ( همبازی بودند و پس از آن، جنت لی در شاهزاده شجاع )١٩٥۴ (، خواهرم آیلین )١٩٥٥ (، ضربه شیطان )١٩٥٨ (، کاندیدای منچوری )١٩٦۲ ( و بای بای بردی )١٩٦٣ ( ظاهر شد. جنت لی بعدها، در تعدادی فیلم دلهرهآور نقشهای کوتاهی ایفا کرد: مه )١٩۸۰ (، هالوین اچ ٢۰: ٢۰ سال بعد )١٩٩۸ (؛ در این آخری او با دخترش جیمی لی کرتیس همبازی است.
خلاصه داستان
ماریون )جنت لی(، منشی یک معاملات ملکی در فینیکس )آریزونا(، چهل هزار دلار از رئیس اش می دزدد تا هزینه ی ازدواج و زندگی اش را با محبوب اش )جان گوین( تامین نماید. او که از اتومبیل راندن در تاریکی و زیر بارانی شدید، خسته شده، کنار متلی نگه میدارد که آن را جوانی فلک زده به نام نورمن )آنتونی پرکینز( می گرداند که با مادر روانی و پریشان حال اش زندگی میکند. قبل از خواب، ماریون تصمیم میگیرد پول را برگرداند و بنابراین خود را آماده» دوش« گرفتن مینماید که در واقع نوعی پاک کردن روح و جسم اش از آلودگی هاست. ولی او بی خبر است که نورمن از طریق سوراخی در دیوار زاغ سیاه اش را چوب می زند. لحظاتی بعد، ماریون به طرز وحشیانی توسط مادر روانی نورمن به قتل می رسد یا به هرحال این طور به ما وانمود می شود. تحقیق و بررسی در باب ناپدید شدن ماریون به قتل وحشتناک دیگری می انجامد و باعث می گردد پیوند نامعمول نورمن با مادرش از پرده برون افتد
- ورا مایلز:
- برای سرگیجه )١٩٥۸ ( انتخاب شده بود و بنابراین وقتی اعلام کرد که حامله است، هیچکاک به شدت خشمگین شد. هیچکاک طبق قرداد یک فیلم دیگر از مایلز طلب داشت و مایلز نقش خواهر ماریون را هم – با وجود جایگاه ستاره گی اش در آن زمان – از روی اجبار بازی کرد. ورا مایلز به خاطر نقش آفرینی اش در جویندگان )١٩٥٦ ( و روانی شهرت دارد. او قبل از افتادن در سرازیری فیلم های رده ی ب و فیلم های تلویزیونی، در یک کلاسیک دیگر ظاهر شد: مردی که لیبرتی والانس را کشت، که در سال ١٩٦٢ برای جان فورد بازی کرد.
- جان گوین: وقتی روانی ساخته شد، جان گوین یکی از ستاره های محبوب زمان اش بود که با کمپانی یونیورسال قراردار داشت. در نظر هیچکاک او برای صحنه های رمانتیک مقادیری خشک، ولی به هر حال قابل قبول بود. گوین زندگی حرفه ای کوتاهی داشت و از جمله فیلم های معتبرش تقلید زندگی )١٩٥٩ ( و کوچه – پس کوچه های بدنام )١٩٦١ ( است. در هالیوود معمولا دموکرات و لیبرال، جان گوین آشکارا به محافظه کار بودن خود معترف بود و پرزیدنت ریگان اورا به سمت سفیر آمریکا در مکزیک منصوب کرد.
پشت صحنه
- روانی بر اساس ماجراهای اد گاین یک »دوگانه رفتار« )اسکیزوفرن( اهل ویسکانسین ساخته شد که تعدادی از همسایه های خود را کشته بود. او در واقع، سر زنی را که در حمام به وی حمله کرد، از تن جدا نمود.
- هیچکاک برای مخفی نگه داشتن راز فیلم، شایع کرد که بازیگری را برای ایفای نقش مادر انتخاب کرده است.
- »کارت ویزیت « هیچکاکی همان اوایل فیلم قابل رویت است: او را با یک کلاه بزرگ کابوی ای در بیرون دفتر ماریون می بینیم.
- روانی بسیاری از »تابو «ها را شکست و زیر پا گذاشت: یکی از آنها این بود که برای نخستین بار توالتی را نشان داد و به علاوه کشیده شدن سیفون را هم نشان داد!
- وقتی در سال ١٩۷۷ طی مراسم اسکار، جایزه ایروینگ تالبرگ را به هیچکاک اهدا کردند او در یک کلام گفت: » متشکرم«. این کوتاه ترین نطق یک برنده، در طول تاریخچه ی اسکار است.
نفرین شده
»می دونین من چی فکر می کنم؟ فکر می کنم که ما همه مون توی قله های خصوصی مون گیر افتاده ایم، دستو پامون به اونا بسته اس و هیچکدوم از ما هیچ وقت نمی تونیم خودمونو خلاص کنیم. ما پنجه می اندازیم و چنگ می کشیم ولی فقط به هوا، فقط به خودمون، و بعد با وجود تمامی این ها، یک ذره در زندگی های خودمون تجدید نظر نمی کنیم «. نورمن این حرف ها را در مورد خودش میزد ولی راحت می توانست این حرف ها را درباره ی آنتونی پرکینز زده باشد چون پس از روانی او محکوم شد که تا آخر عمر مدام همان نقش را بازی کند.
موسیقی
برنارد هرمن از ارکستری بزرگ استفاده کرد که فقط از سازهای زهی تشکیل می شد. جان ویلیامز بعدها از آن سه ضربه ی آغاز روانی برای »تم « اصلی جنگ های ستاره ای جهت تجلیل از هرمن، استفاده کرد
کارگردان
برای آلفرد هیچکاک فرقی نمیکرد که با نویسندههای جوان و تازه کار همکاری کند. ولی وقتی همسرش آلما اظهار داشت که از نخستین صحنهای که »جوزف استفانو« ی مبتدی نوشته، خوش اش آمده، هیچکاک به ادامه ی کار با او ترغیب شد. در هالیوود می گفتند »قلق هیچکاکی « با چهار دست انجام می شود که دو تایش مال آلماست. از همان ابتدا، آلما از ایده ی شوهرش که معتقد بود می توان ستاره های معروف را همراه با یک کارگردانی درجه ی یک در فیلم های ارزان قیمت سیاه و سفید به کار گرفت، حمایت می کرد.
در روانی همه چیز مقتصدانه به کار گرفته شده و هیچکاک در اینجا به کارگردانی شهرت داشت که عینا همان چیزی را پیاده می کرد که در فیلمنامه و »استوری بورد«ش آمده بود. بنابراین در روانی از هیچ بازی فی البداهه یا حرکت دوربین خودجوش خبری نبود. این دقت و وسواس باعث شده بود که هیچکاک از فیلمبرداری در لوکیشن های طبیعی پرهیز کند. در روانی فقط یک چنین لوکیشنی وجود دارد و آن هم صحنه ای است که طی آن ماریون در حال فرار، تصمیم می گیرد یک اتومبیل دست دوم بخرد. روانی نقطه ی پایانی بود بر دوران تکنی کالرهای پرزرق و برق و خوش آب و رنگ اش. با وجود اهمیتی که دارد، فیلم بعدی اش پرندگان )١٩٦٣ ( یک فیلم جمع و جور است و همین طور فیلم های
بعدی اش پرده ی پاره )١٩٦٦ (، جنون )١٩۷٢ ( یا آخرین اثرش توطئه ی خانوادگی )١٩۷٦. (
جلوه های ویژه
سکانس »دوش « که روی هم ۴٥ ثانیه طول می کشد هفت روز فیلمبرداری و ۷۰ جابه جایی دوربین و تنظیم صحنه طلبید. برای ارزیابی مقدار آب و بخار لازم برای صحنه، هیچکاک به یک بدل نیاز داشت. پس از تحقیق و بررسی فراوان، معلوم شد که برای »در آوردن « صدای برخورد چاقو به گوشت بدن، طالبی جواب می دهد. ضمن آن که تشخیص داده شد که بهتر است به جای سس شکلات از سس گوجه فرنگی برای نشان دادن خونی که جاری می شود، استفاده می کنند.
مشکل ترین نما برای جنت لی، آخرین نمای این سکانس بود که طی آن دوربین از چشم بی حالت و مرده اش آهسته / آهسته عقب می کشید آن هم در حالی که آب کماکان رویش می پاشید. این نما ٢۰ برداشت برد و سپس بعد از آنکه همسر هیچکاک احساس کرد که حنت لی در نمای انتخابی نفس کشیده، چند برداشت اضافی. به خاطر تدوین حیرت انگیز این سکانس، ما حتی احساس نمی کنیم که نورمن بیتس در آنجا حضور دارد. در حقیقت، آنتونی پرکینز در تمامی آن هفته ی فیلمبرداری در نیویورک بود. چند بدل زن و مرد نقش »مادر « چاقو به دست را بازی کردند.
نظر منتقدها
راجرایبرت )شیکاگوسان تایمز(: »آنچه روانی را جاودانه می کند – آن هم در حالی که بسیاری از فیلم ها را همان وقت که از سالن سینما بیرون می آییم فراموش می کنیم – به این خاطر است که. مستقیما با وحشت های ما ارتباط برقرار می کند؛ این وحشت که نکند ما هم بی اختیار جنایتی مرتکب شویم ، و البته، وحشت ما از اینکه مادر خود را سر خورده کنیم«.
بازلی کراونز )نیویورک تایمز(: »در این تجربه ی آشکارا کم هزینه، از ظرافت ها یا تمایل هیچکاک به صحنه ها و مناظر پر معنا و پرآب و رنگ خبری نیست؛ نتیجه ی این مقتصدانه رفتار کردن باعث شده که فیلم اثر قابل تومهی از کار درنیاید البته بازی ها بد نیستند. «
از پشت پرده ی حمام خطوط کلی اندام پیرزنی را تشخیص می دهیم که به ماریون نزدیک می شود. ناگهان پرده به کناری کشیده شده و ماریون فریاد می زند و به چاقوی بزرگ نان بری می نگرد که بارها و بارها در جسم اش فرو می رود. چهره ی وحشت زده ی ماریون را داریم و کاردی را که مدام بالا و پایین می رود و به بدن ماریون اصابت می کند و موسیقی دلهره آور برنارد هرمن را که سارهای زهی اش هر ضربه کارد را تداعی کرده و به جای ماریون جیغ می کشند.
زهی تشکل میشد. جان ویلامز بعدها از آن سه ضربهی آغاز روانی برای «تم» اصلی جنگهای ستارهای جهت تجلیل از هرمن، استفاده کرد.
جلوههای ویژه
سکانس «دوش» که روی هم 45 ثانیه طول میکشد هفت روز فیلمبرداری و 70 جابهجایی دوربین و تنظیم صحنه طلبید. برای ارزیابی مقدار آب و بخار لازم برای صحنه، هیچکاک به یک بدل نیاز داشت. پس از تحقیق و بررسی فراوان معلوم شد که برای «درآوردنِ» صدای برخورد چاقو به گوشت بدن، طالبی جواب میدهد. ضمن آن که تشخیص داده شد که بهتر است به جای سُس شکلات از سُس گوجه فرنگی برای نشان دادن خونی که جار میشود، استفاده میکنند. مشکلترین نما برای جنت لی، آخرین نمای این سکانس بود که طی آن دوربین از چشم بیحالت و مردهاش آهسته / آهسته عقب میکشید
آن هم در حالی که آب کماکان رویش میپاشید. این نما 20 برداشت برد و سپس بعد از آنکه همسر هیچکاک احساس کرد که جنت لی در نمای انتخابی نفس کشیده، چندین برداشت اضافی. به خاطر تدوین حیرت انگیز این کانس، ما حتی احساس نمیکنیم که نورمن بیتس درآنجل حضور دارد. در حقیقت، آنتونی پرکینز در تمامی آن هفتهی فیلمبرداری در نیویورک بود. چند بدل زن و مرد نقش «مادر» چاقو به دست را بازی کردند.
گفتهای روشنفکرانه!
«روانی پوست مرا کاملاً چروک کرد. گرفتن سکانس “دوش” هفت روز طول کشید و به 70 جابهجایی دوربین و صحنه نیاز پیدا کرد. خوبیاش این بود که هیچکاک سپرده بود آب گرم باشد!»
جنت لی
نظر منتقدها
راجر ایبرت (شیکاگوسان تایمز): «آنچه روانی را جاودانه میکند – آن هم در حالی که بسیاری از فیلمها را همان وقت که از سالن سینما بیرون میآییم فراموش میکنیم – به این خاطر است که مستقیماً با وحشتهای ما ارتباط برقرار میکند؛ این وحشت که نکند ما هم بیاختیار جنایتی مرتکب شویم، وحشت ما از پلیس، وحشت ما از اینکه مبادا قربانی یک دیوانه شویم و البته، وحشت ما از اینکه مادر خود را سرخورده کنیم.»
بازلی کروانز (نیویورک تایمز): «در این تجربهی آشکارا کمهزینه، از ظرافتها یا تمایل هیچکاک به صحنهها و مناظر پرمعنا و پرآب و رنگ خبری نیست؛ نتیجهی این مقتصدانه رفتار کردن باعث شده که فیلم اثر قابل توجهی از کار درنیاید البته بازیها بد نیستند.»
از پشت پردهی حمام خطوط کلی اندام پیرزنی را تشخیص میدهیم که به ماریون نزدیک میشود. ناگهان پرده به کناری کشیده شده و ماریون فریاد میزند و به چاقوی بزرگ نانبری مینگرد که بارها در جسماش فرو میرود. چهرهی وحشتزدهی ماریون را داریم و کاردی را که مدام بالا و پائین میرود و به بدن ماریون اصابت میکند و موسیقی دلهرهآور برناد هرمن را که سازهای زهیاش هر ضربه کارد را تداعی کرده و به جای ماریو جیغ میکشند.
دیدگاهتان را بنویسید