#

3 نوامبر 2016 بدون نظر 2137 بازدید

لارنس عربستان-1962

نگاهی به فیلم لارنس عربستان

خلاصه داستان

تی.یی.لارنس،افسر دون پایه ی ارتش بریتانیا که اطلاعات زیادی راجع به سیاست و فرهنگ کشور های خاورمیانه دارد،استخدام می شود تا ببیند در باب ساماندهی قبایل پراکنده ی عرب چه کار می تواند انجام دهد.

در این مرحله از جنگ جهانی اول، بریتانیایی ها به کمک و شراکت اعراب در جنگ علیه ترک ها، که متحد آلمان ها هستند، نیاز دارند.

لارنس،مجذوب و مسحور آن بیابان های بکر و دست نخورده و مردان یکدنده و لجوج قبایل عرب است و بلافاصله پس از آن که شاهزاده فیصل از وی قول همکاری میگیرد،تبدیل به یک عرب تمام عیار می شود.

لارنس به اتفاق دوست جدیدش شریف علی،بندر حیاتی عقبه را فتح می کند و همچون قهرمانی مورد استقبال قرار می گیرد.لارنس حالا آنقدر جسارت پیدا کرده که بخواهد دست به اعمال نامحتمل بزند.

ترک ها او را به خاطر جاوسی میگیرند و شکنجه می دهند.همین تجربه او را به سلحشوری بی رحم و بی ملاحظه تبدیل می کند که به خاطر لذت کشتن، می کشد.

او به گونه ای معجزه آسا موفق می شود برای فتح دمشق قبایل عرب را گرد آورد  ولی کینه های کهنه به رویاهایش پایان می دهند.

لارنس که خود را به خاطر آنچه بدان تبدیل شده-یعنی  مردی نا موفق در انجام ماموریت اش، که وجدان خود را نیز زیر پا گذاشته، ملامت می نماید-خاور میانه را ترک می کند…ولی بعضی ها طور دیگری درباره اش فکر می کنند.

عوامل :

کارگردان :دیوید لین. نویسندگان فیلمنامه :رابرت بولت، مایکل ویلسون؛ بر اساس نوشته های تی.یی.لارنس.

بازیگران :پیتر اوتول (تی.یی.لارنس)،الک گینس (شاهزاده فیصل)، آنتونی کوئین (عدا ابوتایی)، عمر شریف (شریف علی)،خوزه فرر (مقام ارشد ترک)، آنتوونی کوایل (سرهنگ هری برایتون)، کلود رینز (آقای درایدن)،آرتور کندی (جکسون بنتلی)، دانالد ولفیت (ژنرال مورای)، ا.اس.جوهر(قاسم)، هاوارد ماریون-کرافورد (پزشک نظامی)، جمیل رقیب (مجید)، میشل ری (فرج)، جان دیمش (داوود)، ضیا موحدین (تفس).

تهیه کننده : سام اسپیگل. محصول : کلمبیا.

مدت : 216 دقیقه.

بودجه : 12 میلیون دلار .

فروش : 20.3 میلیون دلار.

اسکار ها :

  • بهترین فیلم.
  • بهترین کارگردان :دیوید لین.
  • بهترین فیلمبرداری رنگی : فردی یانگ.
  • بهترین طراحی صحنه و دکور : جان باکس، جان استال، داریو سیمونی.
  • بهترین تدوین : آن.ا.کویتس.
  • بهترین موسیقی متن :موریس ژار.
  • بهترین صدا : جان کاکس.

نامزدهای اسکار :

  • بهترین بازیگر مرد : پیتر اوتول.
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم : عمر شریف.
  • بهترین فیلمنامه ی اقتباسی : رابرت بولت.

سایر برندگان اسکار 1962 :

  • بهترین بازیگر مرد : گریگوری پک ( کشتن مرغ مقلد ).
  • بهترین بازیگر زن : آن بنکرافت ( معجزه گر ) .
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم : اد بگلی ( پرنده ی دلچسب جوانی ).
  • بهترین بازیگر زن نقش دوم :پتی دوک ( معجزه گر ).

مرد مرموز بیابان ها

یکی از نگهبانان کانال سوئز به طرف مرد انگلیسی چشم آبی که جامه ی عرب های بادیه نشین به تن کرده ،داد می زند: (که هستی ؟) مرد پاسخی نمی دهد.

نگهبان دوباره فریاد می زند :(که هستی ؟) پیتر اوتول که شکل و شمایل تی.یی.لارنس را به خود گرفته،ساکت باقی می ماند انگار خودش هم سعی دارد پاسخی برای آن سئوال پیدا کند.

این موجود پر تناقض، که از سویی مدام در حال سرکوفت زدن به خود است و پر از جاه طلبی است و قلبی رئوف و مهربان دارد، مثل آن مناظر بیابانی که پیرامونش را گرفته،از ابتدا تا به انتها ی زندگی اش انعطاف پذیر باقی می ماند.

حساب کرده اند که اگر قرار بود لارنس عربستان امروزه بدون کمک تکنولوژی  کامپیوتری ساخته شود،بیش از 300میلیون دلار خرج بر می داشت.

لارنس عربستان از آن پدیده های نادری است که فقط یک بار در تاریخ سینما رخ می دهد.

گذشته از وقتی که برد،توفان های شن و اشعه داغ خورشیدی باعث می شد نتوان به طور مستقیم فیلمبرداری کرد.دیوید لین در نهایت مجبور شد با (نقاشی) آن کنار بیاید.

او به طرز درخشانی از (جامپ کات) های موج نوری سینمایی فرانسه استفاده کرد : نمای مورد علاقه اش، که نمای معروفی هم هست در همان اوایل فیلم قابل رویت است و لارنس  را نشان میدهد که چوب کبریتی را آتش زده و سوختن آن را تا نوک انگشت هایش تماشا میکند.

درست در آخرین لحظه، لارنس کبریت را خاموش می کن و هی! بالافاصله پرتاب میشویم به رنگ و نور نارنجی سپیده دم در بیابان.

در این فیلم- زندگینامه، ضرورت های ضرباهنگ و ساختار روی دست واقعیت های بی برو برگرد تاریخی بلند می شود و اهمیتی پیدا می کند.

با آن که لارنس عربستان نمی تواند به طور کامل (زندگینامه) تی.یی.لارنس تلقی شود و دیالوگ های رابرت بولت، گاه در دام دکلمه های فیلم های حماسی/ تاریخی می افتد ولی دیوید لین جوهره ی اصلی ماجرا را به روی فیلم ضبط کرده است.

لارنس، عاشق عربستان است و همین عشق یک بچه ی مدرسه ای است که با توپ و تفنگ و کست و کشتار و دل شکستن ناگزیر انتهای داستان، روی صحنه دنیا بازی می شود.

 

کارگردان

دیوید لین حتی قبل از ساختن پل رودخانه ی کوای رویای ساختن لارنس عربستان را در سر می پروراند و اتفاقا موفقیت تجاری رودخانه ی کوای بود که باعث شد از حمایت مالی لازم برای ساختن لارنس عربستان برخوردار گردد.

مدتی هم با ایده ی ساختن زندگینامه ی گاندی مشغول بود ولی تازه چند سالی از مرگ گاندی می گذشت و به قول لین : (فیلم های تاریخی وادارتان می کنند مدام از شاخ و برگ قضایا بزنید چون همیشه کسانی هستند که نکاتی از داستان بهشان بر می خورد.)

او مجبور بود همان ابتدا، درباره ی لارنس، طرز فکر سیاسی اش و نبرد های بیابانی و به خصوص، شخصیت مبهم او تصمیماتی اسای بگیرد.

لین در یک خانواده کواکر (فرقه ای مسیحی) بزرگ شده بود و بنابراین پدر و مادر متعصب داشت که از همان دوران  کودکی به وی آموخته بودند که سینما، غیر اخلاقی است. ولی تمامی این ها باعث نشد که وارد عالم سینما نشود.

ابتدا به عنوان کارگردان واحد صحنه های اکشن مشغول به کار شد و بعدا کلاسیک هایی چون برخورد کوتاه(1945)، انتظارات بزرگ (1946) و اولیور تویست (1948) را ساخت .

پس از لارنس عربستان، دکتر ژیواگو(1964) و دختر رایان (1970) آمدند و بعد از وقفه ای طولانی، در سال 1984، گذری به هند. جالب اینکه برخی، کناره گیری لین از عالم سینما را نتیجه ی نوشته های زهر آلود پالین کیل می دانند که درباره ی آثار دیوید لین نوشت :

(یک هوشمند کسالت بار و کنترل شده که زور می زند خود را متمایز و متشخص شده نشان دهد) اما لین باید حرف خودش را گوش میکرد که سال ها پیش از آن گفته بود :

( توصیه ی خیلی از به اصطلاح منتقد ها برایم ارزشی ندارد که نسخه می پیچند چطور باید از یک قوری چای نمای درشتی گرفت.)

( که دقیقا اشاره ای بود به پالین کیل که در ریویو هایش همین توصیه ها را به کارگردان ها می کرد.) دیوید لین در هنگام مرگ در حال کار بر روی  پروژه ی نوسترومو اثر حوزف کنراد بود.

او می توانست راحت با این کلام خود، از خویش ستایش کرده باشد: (امیدوارم سرمایه دار ها متوجه نشوند که من حاضرم به آنها پول بدهم که بگذارند این فیلم را بسازم.)

دیوید لین

صحنه ی فراموش نشدنی

لارنس و شریف علی، در راه خود به عقبه ، پنجاه مرد را در دل آن بیابان های سوزان هدایت می کنند.

نرسیده به عقبه، در حالی که نیمی از مردان شان از گرما و تشنگی تلف شده اند ، متوجه قاسم، یکی از همراهان وفادارشان می شوند که از شترش به پائین افتاده است.

لارنس اصرار دارد که برگردند و او را بیابند و علی از این پیشنهاد وحشت می کند :

( تقدیر قاسم چنین بوده. از پیش رقم خورده است.) لارنس پای می فشرد که : ( هیچ چیز رقم نخورده است!اگر هم کسی همراهی اش نکند، خودش تنها خواهد رفت و او را پیدا خواهد کرد.)

علی باقی افراد را به برکه ای می رساند تا قبل از نبرد استراحتی کرده باشند.

در حالی که همه به تصور آن که لارنس در بیابان ره گم کرده، دیگر تز وی قطع امید کرده اند، ناگهان او را در فاصله ی دور می بینند که قاسم نیز در پشت شترش به زین چنگ انداخته و نزدیک و نزدیک میشود.

علی از شادی در پوست خود نمی گنجد و لارنس خسته و از پای افتاده ولی مغرور، موقع ورودش به اردوگاه مورد استقبال پرشور یارانش قرار گیرد.

لارنس، حق به جانب نگاهی به علی انداخته و می گوید : ( میبینی؟ هیچ چیز از پیش رقم نخورده است.) و این جمله را به زبان می آورد و از حال می رود.

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *