#


فیلم های برتر قرن حاضر به انتخاب فیلم سازان

فیلم
12 ژوئن 2017 بدون نظر 1511 بازدید

فیلم های برتر قرن حاضر به انتخاب فیلم سازان

فیلم های برتر قرن حاضر به انتخاب فیلم سازان

به گزارش از من بپرس، شش کارگردان سینما به درخواست روزنامه نیویورک تایمز، برترین فیلم های سده حاضر را انتخاب کردند.

در سؤال نیویورک تایمز علاوه بر نام فیلم های مورد علاقه، از این شش کارگردان درباره تأثیرات این آثار نیز سؤال شده است. اینکه آیا روی کارشان تأثیر گذاشته اند و چیزی برای یاد دادن به آنها داشته اند یا نه.

این شش فیلم ساز عبارتند از: آنتوان فوکوآ، الکس گیبنی، برت رتنر، پل فیگ، دنیس ویلانوو و سوفیا کاپولا.

نکته جالب درباره انتخاب این شش فیلم ساز است. معلوم نیست نیویرک تایمز بر چه اساسی این شش فیلم ساز را انتخاب کرده است. در حالی که تقریباً همه آنها فلیم سازانی متوسط هستند. برای مثال آنتوان فوکوآ در یک دسته بندی عجیب فیلمی مثل خون به پا خواهد شد را اثری بزرگ و جاذبه را اثری سرگرم کننده می خواند!!

مگر اینکه لیست های دیگری نیز در راه باشد که تا کنون خبری از آن منتشر نشده است.

آنتوان فوکوآ

آنتوان فوکوآ

آنتوان فوکوآ

فوکوآ که فیلم هایی مانند روز تمرین، تک تیرانداز و هفت دلاور را ساخته، گفته من عاشق همه جور فیلمی هستم: آثار شخصیتی بزرگ مثل «خون به پا خواهد شد» و سرگرمی مثل «جاذبه» و «آواتار» که من را به جاهای دیگر منتقل و پر از حیرت می کردند و یک یادآوری برای تمام ما کسانی هستند که هنوز می خواهیم بینش مان را جلو ببریم.

فوکوآ سر لیست فیلم های محبوبش را به حصارها (2016) اختصاص داده است. او این فیلم را ترکیبی از بازیگری استادانه خواند: دنزل واشنگتن کاری فوق العاده نه تنها در بازیگری، بلکه در کارگردانی انجام داد و در عین حال توانست اثر یکی از با استعدادترین و تحسین شده ترین نمایشنامه نویس‌ های ما را روی پرده بزرگ ببرد. بر این باورم که آگوست ویلسون به این کار افتخار می‌کند.
این فیلم ساز سیاه پوست از میلیونر زاغه نشین به عنوان فیلم دومش نام می برد:

این فیلم ما را به دنیایی برد که هرگز پیش از آن ندیده بودم و این کار را به شیوه ای دردناک و شجاعانه انجام داد. نه تنها تکان دهنده بود، بلکه بسیار پراحساس، خطرناک و سرگرم کننده هم بود.

فیلم های محبوب بعدی فوکوآ را این آثار تشکیل می دهند:

جانوران جنوب وحشی، محصول سال ۲۰۱۲، سی دقیقه بعد از نیمه شب، محصول ۲۰۱۲ که آن را نمایشی مهم از رخدادهایی که منجر به کشته شدن بن لادن بود، توصیف می کند. آواتار محصول ۲۰۰۹، مونیخ، محصول ۲۰۰۵، خون به پا خواهد شد، محصول سال ۲۰۰۷، پیانیست، محصول سال ۲۰۰۲، وعده های شرقی، محصول سال ۲۰۰۷ و گلادیاتور، محصول سال ۲۰۰۰.

الکس گیبنی
آلکس گیبنی

آلکس گیبنی

گیبنی که به خاطر مستند «تاکسی به سمت تاریکی» اسکار بهترین مستند را برنده شده می گوید از لیست های ۱۰ فیلم برتر خوشم نمی آید.

آدم چطور می تواند «Spirited Away» را بالاتر یا پایین تر از «وعده های شرقی» قرار بدهد؟
او حتی می گوید مخالف نام بردن از آثار سینمایی با عنوان «فیلم های عالی» است.

او ادامه می دهد: یادم می آید که پدرم بیشتر زندگی اش را صرف «مردی عالی» بودن کرد، اما وقتی که «مردی خوب» شد، بسیار از نظر من جالب تر و مهم تر بود. هوشیارتر و کنجکاوتر شده بود و بیشتر از اینکه دوستدار سخنرانی کردن باشد، می خواست گوش کند.
البته گیبنی با یک درجه تخفیف لیست خودش را شامل «فیلم های خوب» می داند که به گفته او: قلبم را به طرقی غیرمنتظره تحت تأثیر قرار دادند. بسیاری از آنها مستند هستند.

تا اینجا، در قرن بیست و یکم، مستندها اغلب عمیق تر و تغییردهنده تر از فیلم های داستانی بوده اند.

یک روز در فستیوال فیلم تورنتو، وقتی که هر دو فیلم «محافظان دروازه» (۲۰۱۲) و «داستان هایی که تعریف می کنیم» (۲۰۱۳) را تماشا می کردم، فکر کردم به بهشت سینمایی منتقل شده ام.
گیبنی سپس تعدادی از فیلم های محبوبش را نام می برد. البته با این مقدمه که تقریباً به صورت تصادفی از لیستی ۳۰ فیلمی انتخاب شده اند:

شهر خدا (۲۰۰۳)، مایکل کلیتون (۲۰۰۷)، هزارتوی پن (۲۰۰۶)، جایی برای کهنه کارها نیست (۲۰۰۷)، هتل بزرگ بوداپست (۲۰۱۴)، من سیاه تو نیستم (۲۰۱۷)، سه گانه ای از مستندهای نوآورانه که شامل: نوستالژی برای نور (۲۰۱۱)، مرد گریزلی(۲۰۰۵ و قلب یک سگ (۲۰۱۵) می شود. آخرین فیلم انتخابی این مستندساز نیز «کسری بزرگ» محصول سال ۲۰۱۵ است.

برت رتنر
برت رتنر

برت رتنر

رتنر که ساعت شلوغی را به عنوان اثری پرفروش در کارنامه فیلم سازیش دارد از علاقه اش به مستند و وارد کردن آن به لیست فیلم های محبوبش می گوید:

این فیلم ها پروژه های محبوب من به دلایل مختلفی هستند. فیلم های بسیار دیگری هم ارزشمند هستند، اما گفتم از ۱۰ تا بالاتر نروم. می خواستم فیلم های مستند را هم بیاورم که یکی از ژانرهای محبوبم است.
رتنر از کودک در تصویر باقی می ماند (۲۰۰۲) به عنوان یکی از بهترین مستندهای تاریخ نام می برد.

پیانیست (۲۰۰۲) را اثری که به عنوان یکی از بهترین فیلم های هولوکاست تاریخ به ثبت خواهد رسید.

درباره خماری (۲۰۰۹) می گوید نه تنها یک کمدی عالی است، بلکه درکی کامل از مخاطب دارد.

بورات (۲۰۰۶) را نیز یکی از بهترین کمدی های تاریخ معرفی می کند: وقتی بچه بودم و می دیدم ادی مورفی چه شخصیت های خاص خلق می کند. چیزی مثل این شکل نگرفته است.
دیگر فیلم های لیست برت رتنر مستندساز این فیلم ها هستند: شبکه اجتماعی (۲۰۱۰)، «Y Tu Mama Tambien»  (۲۰۰۲)، «Sexy Beast»  (۲۰۰۱)، تولد (۲۰۰۴)، رومن پولانسکی: تحت تعقیب و خواستنی (۲۰۰۸)، بیل را بکش: قسمت اول» (۲۰۰۳).

پل فیگ

پل فیگ

پل فیگ

کارگردان ساقدوش ها خودش را این گونه معرفی می کند:

من یک فیلمساز بسیار غیر بدبین هستم. پایان ‌های خوشحال کننده را دوست دارم، رومنس را دوست دارم و فیلم ‌هایی که حس خوبی به آدم می دهند. بهترین تجربه ای که دارم وقتی است که فراموش می کنم دارم فیلم تماشا می کنم. یا وقتی که به عنوان یک فیلم ساز، با خودم می گویم چطور چنین کاری انجام دادند؟

بنابراین انتظار می رود فیلم های محبوب او شامل فیلم هایی این چنین باشند: مولن روژ (۲۰۰۱)، سینگ استریت (۲۰۱۶)، ددپول (۲۰۱۶) و این پایان است (۲۰۱۳).

فیگ درباره این پایان است می گوید:

هر ۱۰ یا ۱۵ سال، کمدی یک قدم بزرگ به سمت جلو برمی دارد، چون کسی کاری ریسکی انجام می دهد و به نظرم این فیلم همین بود. آنها تمام آن عناصری را اجرایی کردند که به نظر می رسید عملی نخواهند شد. احساساتی بود و بامزه، و در عین حال آن کار را کردند که دارند نقش خودشان را هم بازی می کنند.
دینامیت ناپلئون (۲۰۰۴) و آملی (۲۰۰۱) دو فیلم محبوب دیگر فیگ هستند. او درباره آملی می گوید: آدری تتو به طور غیرقابل باوری جذاب و بامزه بود، اما سبک فیلم هم بسیار زیبا بود و باعث می شود آدم به سرعت عاشقش شود.

او این فلیم ها را نیز در لیستش قرار می دهد: یک مرد منفرد (۲۰۰۹)، ماه (۲۰۰۹)، موستانگ (۲۰۱۵) و:

عشق در واقع (۲۰۰۳): غیرممکن ترین کار دنیا این است که به طوری کاربردی داستان های زیادی را کنار هم قرار دهید. من هنوز این فیلم را مطالعه می کنم و از آن حیرت زده می شوم، هنوز نمی فهمم که چطور ریچارد کرتیس کارگردان این کار را کرد!!

کازینو رویال (۲۰۰۶): یک فیلم دیگر که هر روز می توانم تماشا کنم. دنیل کرگ جیمز باند محبوب من است. آن صحنه اول پارکور فیلم هنوز یکی از بهترین صحنه های اکشن تمام فیلم هاست. صحنه کامیون فرودگاه هم فقط آشوب نیست، درام در آن هست و در مورد شخصیت ها چیزهایی یاد می گیرید.

دنیس ویلنوو
دنیس ویلنوو

دنیس ویلنوو

ویلنوو که خود در «ورود» (2016) روایتی دوری را به شکلی کاملاً متقاعد کننده نمایش می دهد و با سیکاریو (2015) تصویری سرد از دنیای روابط سیاسی و مافیایی به دست می دهد می گوید: کدام فیلم بهترین است… خون به پا خواهد شد یا جایی برای کهنه کارها نیست؟ سؤال عجیبی است.

من از تأثیری که این فیلم ها آن موقع رویم گذاشتند، الهام می گیرم و امروز هم همین طور است.

تصویرهای خاصی از فیلم ها هستند که مستقیم وارد جمجمه ‌ام شدند، مثل گلوله ای که ترکش هایش را روی دیواره های ذهنم پخش می کند. مثل تصویری که دنیل دی لوییس یک نوزاد را غسل تعمید می دهد که همان لحظه «خون به پا می شود» را به یک کلاسیک تبدیل کرد.

وقتی «جایی برای کهنه کارها نیست» برادران کوئن را تماشا می کردم هم همین حس بهم دست داد.
تصویر چکمه های افسر پلیس که در حالی که دارد توسط شخصیت قاتل خاویر باردم به قتل می رسد و روی زمین خطی به جا می گذارد، هنوز هم در ذهنم تداعی می شود.
صحنه اسلوموشن کشته شدن گوزن در در فیلم «یک پیامبر» (۲۰۱۰) هنوز هم یکی از قدرتمندترین تصویرهای سینمایی دهه گذشته است.
اما آیا از دنبال کردن اسکارلت جوهانسون در تاریکی در فیلم «زیر پوست» (۲۰۱۴) بهتر است؟

ویلنوو بعد از نام بردن از این فیلم ها، با چرخشی عجیب می گوید: دیوانگی موجود در Dogtooth (۲۰۱۲) یکی از تازه ترین چیزهایی است که در مدت ها دیده ام. یورگوس لانتیموس ممکن است یکی از هیجان انگیزترین کارگردان هایی باشد که الان کار می کند.

این چرخش با اشاره به فیلم داگ ویل (2004) تکمیل می شود: به وضوح «داگ ویل» لارس فون تریه را به یاد دارم. ایده ساختن صحنه ای بدون دیوار برای نشان دادن بزدلی یک جامعه نبوغ بسیاری داشت!!
این فیلم ساز که سلیقه اش مانند فیلم های خودش متنوع است با شور خاصی ادامه می دهد: خدایا عاشق سینما هستم. ای کاش می توانستم فیلم های بیشتری که دوست دارم اضافه کنم… مثل فرزندان بشر (۲۰۰۶)، سرآغاز (۲۰۱۰) یا عشق سگی (۲۰۰۱). وقتی در پایان قرن بیستم شروع به فیلم سازی کردم، نسل قبلی فیلم سازان گفتند سینما مرده است. خب… زنده باد سینما!!

سوفیا کاپولا
سوفیا کاپولا

سوفیا کاپولا

دختر فرانسیس فورد کاپولا که با فیلم گمشده در ترجمه (2003) جدی گرفته شد و اخیراً در اقدامی شجاعانه یکی از شاهکارهای دان سیگل به نام اغواشده (1971) را بازسازی کرده است.
سوفیا کاپولا می گوید: من معمولاً از فیلم های ظریف ‌تر خوشم می آید، اما می توانم از انواع فیلم ها لذت ببرم.

برای این لیست، فقط به فیلم هایی که در ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر خوشم آمده فکر کردم. از نظرم این فیلم ها الهام بخش بودند، مخصوصاً وقتی که چیزی است که قبلاً ندیده ام و نزدیک چیزی هم نبودند که خودم انجام می دهم.

کاپولا سپس این فیلم ها را با توضیحی کوتاه درباره برخی، نام می برد:

فورس ماژور (۲۰۱۴): بازی هایی عالی داشت. عاشق لحظات کوچکش بودم و جزئیاتش حرف های زیادی می زدند.

روبان سفید (۲۰۰۹): به خاطر فیلمبرداری سیاه و سفیدش عاشقش هستم.

وحشی ها (۲۰۰۷): فیلم را به خاطر نقش آفرینی لارا لینی و فیلیپ سیمور هافمن فقید و ترکیب طنز و افسوسش دوست دارم.

دیگر فیلم های محبوب سوفیا کاپولا که امسال نخل طلای بهترین کارگردانی را به خاطر فیلم اغواشده دریافت کرد، اینها هستند: Head-on (۲۰۰۵)، بابا خانه است (۲۰۱۵)، زیر پوست (۲۰۱۴)، فوق العاده ها (۲۰۰۴)، با هم (۲۰۰۱)، مرد گریزلی (۲۰۰۵)، آیدا (۲۰۱۴)، تنگ ماهی (۲۰۱۰)، اکس ماکینا (۲۰۱۵).

احتمالاً این آخرین نظرخواهی از این دست نخواهد بود. یکی از نکته های جالب در این مورد نام نبردن از فیلم های شرقی است. در حالی که سال های آغازین قرن بیست و یک زمان درخشش فیلم سازانی چون چان ووک پارک، کیم کی دوک، تاکشی کیتانو، بو جونگ هو و… بود. هر چند این درخشش بیشتر به موج می ماند تا روندی ادامه دار، ولی نمی توان ناددیه گرفت که برخی از جسورانه ترین فیلم ها را در موضوع و ساختار همین فیلم سازان شرق آسیا ساختند.

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *