#


فیلم در بارانداز

12 فوریه 2017 بدون نظر 2831 بازدید

فیلم در بارانداز

مروری بر  فیلم در بارانداز

کارگردان: الیا کازان. نویسنده­ی فیلمنامه: باد شولبرگ؛ بر اساس جنایت در بارانداز، سلسله مقالاتی نوشته­ی مالکوم جانسون، برنده­ی جایزه­ی پولیتزر. بازیگران: مارلون براندو (تری مالوی)، کارل مالدن (پدر بری9، لی.جی.کاب (جانی فرندلی)، راد استایگر (چارلی مالوی)، اوا مری سنت (ادی دویل)، پت هتینگ (تیموتی دوگان)، جمیز وستر فیلد (بیگ مک)، تونی گالنتو (تراک، قلچماق)، تمی موریلو (تولیو، قلچماق)، آرتور کیگان (جیمی، بچه با کبوتر)، ابی سایمون (قلچماق). تهیه کننده: سام اسپیگل. محصول کمپانی کلمبیا. مدت: 108 دقیقه. بودجه: 910 هزار دلار. فروش: 6/9 میلیون دلار.

اسکارها:

  • بهترین فیلم.
  • بهترین بازیگر مرد: مارلون براندو.
  • بهترین بازیگر زن نقش دوم: اوا مری سنت.
  • بهترین کارگردان: الیا کازان.
  • سایر فیلمنامه­ی اقتباسی: باد شولبرگ.
  • بهترین تدوین: جین میلفورد.
  • بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید: بوریس کافمن.
  • بهترین طراحی صحنه: ریچارد برری

نامزدهای اسکار

  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: لی.جی.کاب.
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: کارل مالدن.
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: راد استایگر.
  • بهترین موسیقی متن: لئونارد برنستاین.

سایر برندگان اسکار 1954

  • بهترین بازیگر زن: گریس کلی(دختر روستایی).
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: ادموند اویراین (کنتس پابرهنه)

و بدین گونه براندو افسانه شد

«آن شب طعم انتقام را می­چشیدم و از آن لذت می­بردم. در بارانداز حکایت زندگی خود من است؛ هر روز که روی آن فیلم کار می­کردم، به ذنیا می­گفتم که چه موضعی نسبت به زندگی آدم­ها و مشکلات دارم و به منتقدان می­گفتم که به جهنم بروند.» در عین حالی که الیا کازان با این فیلم سعی می­کرد لو دادن دوستانش را در دوره­ی مک کارتی توجیه کند، در واقع چیزی در حدود ملودارم حدوداً مستند در باب زیان­های اتحادیه­های فساد و رشوه­خوار ساخت.

کازان با این فیلم به نیرویی طبیعی بر روی پرده­ی سینما امکان جولان داد؛ هنرنمایی بازیگری که در واقع نه یک بازی بلکه «افشاگری شاعرانه­ی حقیقت» بود. شخصیت تری مالویِ مارلون براندو، با آن طرز حرف زدن نامفهوم و رفتار ناشیانه و بداهه­پردازانه­اش (مثل برداشتن دستکش ادی از روی میز و به دست گرفتن و بازی کردن با آن، گویی دل آدمی است که با او حرف می­زند) چیزی حقیقی درباره­ی تجربه­ی زنده بودن فاش کرد. اگرچه کازان نتوانست از لحاظ سیاسی «خیانت»های گذشته­ی خودرا توجیه نماید و فیلمی بی­عیب و نقص بسازد، لااقل این جرأت را داشت که درباره­ی بازی براندو اعلام نماید: «اگر در تاریخ سینمای آمریکا، هنرنمایی بهتری هم وجود دارد من یکی از آن بی­خبرم.»

بازیگران

مارلون براندو: شخصیت تری مالویِ مارلون براندو، با یادآوری دوران مدرسه­شان، به ادی (اوا مری سنت) می­گوید: «دندانهایت سیم داشت و عینک می­زدی و خلاصه، واقعاً افتضاح بودی.» جمله­ای پیش پا افتاده اما وقتی از دهان یک بوکسور سابقِ ناشی و الکن و زخمت بیرون می­آید، نوعی شاعرانگی در آن هست و خب، در کل بازی براندو این شاعرانگی و کوبندگی­ها قابل ردیابی است. به علاوه با وجود ادعاهای ضد و نقیض، گونه­ای بداهه­پردازی در دیالگ گویی و حرکات­اش حس می­شود. هنرنمایی او در این فیلم روش طبیعی بازیگری را در عالم سینما باب کرد که تا آن زمان ناشناخته بود. سال­ها بعد، فقط در پدر خوانده است که براندو به چنان قله­ای دست خواهد یافت.

اوا مری سنت: در نقش ادی، خواهر کارگر مقتول، وجدان تری را بیدار می­کند. هموست که به تری کمک می­کند تا چشم به روی واقعیت­ها باز کند. این نخستین نقش آفرینی اوا مری سنت بود که به خاطرش اسکار بهترین بازیگر زن نقش دوم را نیز تصاحب کرد. اگرچه ستاره­ی بخت اوا مری سنت خیلی زود از درخشش بازایستاد ولی تأثیر خود را در فیلم­هایی چون کلاهی پر از باران (1957)، شمال از شمال غربی (1959) و اکسدوس (1960) بر جای باقی گذاشت. بعدها در سریال تلویزیونی کار سیاه در نقش مادر سیبیل شپرد ظاهر شد. در بین تازه­ترین فیلم­هایش به تایتانیک (1966) و خواب آفریقا را دیدم (2000) بر می­خوریم.

راد استایگر: در یکی از نخستین هنرنمایی­های سینمایی­اش در نقش چارلی، چنان بازی پرشوری ارائه داد که نامزد اسکار شد. چارلی، مردی مستأصل، با آن که می­داند اشتباه می­کند ولی راه دیگری برای زنده ماندن در مقابل خود نمی­بیند. از این بازی فوق­العاده­اش در مارتی (1955) تا چاقوی بزرگ (1955) و سمسار (1965) شهرت و محبوبیت استایگر به آنجا رسید که سرانجام به خاطردر گرمای شب (1967) – در نقش کلانتر نژادپرست – اسکاری تصاحب کرد. او قبل از مرگش در سال 2002 در جسم و روح (1998) و دیوانه در آلاباما (1999) ظاهر شد.

کارل مالدن: اگر چه هنرنمایی او در نقش پدر بَری امروزه قدری کهنه می­زند ولی به هر حال لحظات فوق­العاده­ی خود را هم دارد. مالدن یکی از بازیگرهای همیشگی کازان بود و به خاطر نقش آفرینی­اش در اتوبوسی به نام هوس (1951)اسکاری نیز تصاحب کرد. او ضمناً در بومرنگ! (1947)، بیبی دابل (1956)، سربازهای یک چشم (1961)، پرنده­باز آلکاتراز (1962)، کولی (1962)، چگونه غرب تسخیر شد (1962)، پاتن (1970)، دیوانه­ها (1987) و بازگشت به خیابان­های سن­فرانسیسکو (1992) بازی کرده است.

لی.جی.کاب: با آن چشم­های تیز و چشم­های خش­دار وخشمگین، خیلی خوب در نقش جانی فرندلی، رئیس فاسد اتحادیه­های کارگری باراندازهای نیوجرزی جا افتاده است. کاب که یکی از اعضای معروف Groupe Theatre بود قبل از در بارانداز در نمایش در انتظار لفتی و پسرک طلاییِ کلیفورد آدتیس بازی کرده. لی.جی.کاب با آن که در نقش­های اصلی ظاهر نمی­شد، ولی در فیلم­هایی چون آهنگ برنادت (1943)، بومرنگ! (1947)، مردی با کت و شلوار فلانل (1946)، دوازده مرد خشمگین (1957)، سه چهره­ای ایو (1957) و جن گیر (1973) بازی­های پر قدرتی ارائه داد. او در سریال تلویزیونی ویرجینیایی (66-1962) بازی کرد و در سال 1966 دوباره در مهم­ترین نقش آفرینی زندگی­اش، در نمایش مرگ یک فروشنده روی صحنه رفت.

پشت صحنه

  • بر اساس گفته­ی کارلو فیوره، نویسنده­ی زندگینامه­ی براندو، چیزی در مورد صحنه­ی معروف Contender (منظور، صحنه­ی گفتگوی براندو و استایگر است در تاکسی) به نظر براندو درست نمی­آمده. به گفته­ی براندو: «قضایای هفت تیر کشیدن چارلی، احمقانه و مضحک بود.»
  • کازان اظهار داشته که تنها بداهه­پردازی براندو در صحنه­ی تاکسی این بود که چندین و چند با اسم «چارلی» را تکرار کرد.
  • کازان برای نوشتن فیلمنامه­ی در بارانداز با آتور میلر نمایشنامه­نویس تماس گرفت؛ ولی وقتی میلر از قضایای لو دادن­های کازان با خبر شد، پیشنهادش را رد کرد.
  • بعضی از صحنه­های برانود باید جداگانه فیلمبرداری می­شد چون هرازگاه باید زودتر صحنه را ترک می­کرد تا به دیدار روانکاوش برود.
  • تعدادی از تهیه کننده­ها این پروژه را قبول نکردند و برای کازان چاره­ای باقی نگذاشتند که به سام اسپیگل رو بیندازد که خودش به عنوان آدم کلاشی در مایه­های جانی رندلی شهرت داشت.
  • فیلم در لوکیشن­های طبیعی در نیوجرزی فیلمبرداری شد و خیلی از سیاهی لشکرها همان کارگرهای بارانداز جرزی بودند.
  • برخی از شخصیت­های واقعی که درباره­ی سلطه­ی مافیا بر اتحادیه­های کارگری بارانداز هشدار داده بودند، به شخصیت­های مهم فیلم تبدیل شدند: تری مالوی در واقع همان آنتونی دو وینسنزو است که وجود فساد در آنجا را فاش کرد. شخصیت پدر بری بر اساس شخصیت جان ام.کوریدونِ کشیش خلق شد و جانی فرندلی بر اساس «آلبرت آناستازا» گنگستر.
  • کارگزار اوا مری سنت تلاش کرد تا در مسابقه برای تصاحب اسکار بهترین بازیگر زن نقش دوم، برای مشتری­اش جایگاه خوبی جفت و جور کند و موفق هم شد. جودی گارلند و گریس کلی نیز هر دو، برای جایزه­ی بهترین بازیگر رقابت می­کردند.

کارگردان

الیا کازان درست بلافاصله بعد از لو دادن دوستان­اش در جلسات کمیته­ی فعالیت­های ضدآمریکایی سناتور مک کارتی، یک آگهی به نیویورک تایمز داد تا خودش را از آن کار مبرا دارد. این آگهی نتیجه­ی عکس داد. اینجا بود که آمد و در بارانداز را ساخت. کازان تأکید داشت که داستان فیلم مایه­هایی اتوبیو گرافیک دارد و شباهت­هایی با تحقیر و تمسخری که به خاطر لو دادن دوستان­اش تحمل کرده است. ولی آن هم افاقه نکرد.

تجربه­ی کاری حیرت­انگیز کازان با بازیگرها که به بداهه­پردازی راه می­داد و بر اساس آموزه­های استانیسلاوسکی بود باعث پدید آمدن روش بازیگری طبیعی­تری شد. کازان، هم به پرداختن به مسائل اجتماعی علاقه داشت و هم به بازیگری. بیشتر بازیگری­های در بارانداز بازیگر­های خوب تئاتر بودند و جزء شاگردهای اکتورز استودو.

توجه کازان به مقوله­های بازیگری در فیلم­های دیگری نیز چون بومرنگ! (1947)، قول مردانه (1947) و پینکی (1949) – دباره­ی درگیری­های نژادی – هویداست. ولی با اتوبوسی به نام هوس (1951) بود که کازان، جایگاه خود را به عنوان یک کارگردان معتبر، تثبیت کرد. دیری نگذشت که کازان همان کاری را که با براندو انجام داده بود با جمیز دین در فیلم شرق بهشت (1955) انجام داد. سپس بیبی دال (1956)، چهره­ای در بین جمعیت (1957) و شکوه علفزار را ساخت که همگی فیلم­های خوبی بودند و امضای او را پای خود داشتند ولی به پرمایگی فیلم­های اولیه­اش نمی­رسیدند. پس از سال­ها غیبت از عالم سینما، کازان در سال 1990، بخت برگشتگی را ساخت.

قرار بود چی بشه، چی شد

  • الیا کازان ابتدا نقش تری مالوی را به فرانک سیناترا پیشنهاد کرد (و به خاطر ارتباط­های مشکوک سیناترا با مافیا در زندگی واقعی، عجیب هم هست که چنین کرده). ولی تهیه کننده­ی فیلم، سام اسپیگل، بازیگر مناسب را برگزید: او به خاطر فروش فیلم پرطرفدار مارلون براندو بود. اما کازان گفت در بدو امر در مورد این انتخاب احساس خوبی نداشته چون به قول خودش «سیناترا دردسر کمتری داشت.»
  • نقش ادی در بدو امر به گریس کلی پیشنهاد شد که او هم آن را رد کرد چون می­خواست در پنجره­ی عقبی بازی کند.

جملات به یادماندنی

«گاهی بازی درمی­آورم و مردم فکر می­کند که من بی­احساس­ام . ولی برعکس، این کارها حالت زره دفاعی­ام را دارند چون اتفاقاً زیادی حساس­ام. اگر در اتاقی باشم که دویست تا آدم باشند و یکی از آنها از من خوش­اش نیاید، باید از اتاق خارج شوم.»

مارلون براندو

«تنها دلیلی که باعث می­شود به هالیوود بیام این است که شجاعت اخلاقیِ رد کردن پولی را که به من پیشنهاد می­کنند، ندارم.»

مارلون براندو

«من عاشق کار کردنم؛ عاشق تک تک فیلم­های هستم که در آنها بازی کرده­ام؛ حتی بدهایشان؛ حتی عاشقِ سریال­های تلویزیونی و تک تک نمایش­هایی هستم که در آنها حضور داشته­ام. چون عاشق کار کردنم. این تنها چیزی است که مرا زنده نگه می­دارد.»

کارل مالدن

نظر منتقدها

ا.ه.ولر (نیویورک تایمز): «فیلمسازی بی­نظیر و درجه یک»

پالین کیل (نیویورکر): «کارگردان… و نویسنده ابتدا از باج­گیری اتحادیه­های کارگران بارانداز شروع می­کنند و بعد سعی می­نمایند ملودرامی از دل آن ماجراها بیرون بکشند که از خودش فراتر برود. موفق نمی­شوند ولی… تقریباً یک فیلم بزرگ ساخته­اند.»

خلاصه داستان

تری مالوی (مارلون براندو) بوکسور بخت برگشته­ی سابق، از اینکه زمانی با زد و بند مافیا در برابر پولی ناچیز، مسابقه­ای را که می­توانسته ببرد، باخته، خود را نمی­بخشد و همیشه از این کار احساس پشیمانی کرده است. برادرش چارل (راد استایگر)، وکیل اتحادیه­ی کارگران بارانداز، او را راضی می­کند نزد جانی فرندلی (لی.ج.کاب) همان رئیس اتحادیه­ی مافیایی که آینده­اش را به خطر انداخته، کاری بگیرد. ولی تری خبر ندارد که سر کارش گذاشته­اند تا جویی دویل، یک کارگر بارانداز دیگر را به تله بیندازد. دویل که قانون بارانداز را («کر باش و لال») زیر پا گذاشته با ندانم کاری ناخواسته­ی تری به قتل می­رسد. او که خیلی دیر از فریبکاری­ها و توطئه­ها سر درمی­آورد، سخت شیفته­ی ادی دویل (اوا مری سنت) می­شود که به وی نشان می­دهد که چه خطایی مرتکب شده است.

تری توانایی ارزیابی قابلیت­های خود را ندارد و حالا که در دام مافیا افتاده، نمی­داند که چه راه­هایی پیش رو دارد. عشق­اش به ادی باعث می­شود که رفته رفته دریابد که واقعاً چه کاری انجام داده و دچار عذاب روزافزونی می­شود. ادی دست روی دست نمی­گذارد و در مبارزه­اش به پدر بَری (کارل مالدن) می­پیوندد که او را مجاب می­کند تری واقعاً نمی­دانسته که او را به بازی گفته بوده­اند. در همین حال، جانی که حس کرده تری امکان دارد چموشی کند و علیه دار و دسته­ی خلافکارش در دادگاه شهادت دهد، چارلی را می­فرستد تا بردارش را بکشد. چارلی این کار را انجام نمی­دهد و خلافکارها نیز کارش را یکسره می­کنند و تری جسد او را آویزان از یک دیوار می­یابد. تری شهادت می­دهد و سلطه­ی خلافکارها بر بارانداز پایان می­یابد.

بعضی گفتند که براندو کل صحنه را بداهه­پردازانه بازی کرده و بعضی هم ادعا کردند که براندو تنها اسم برادرش را تکرار کرده است. چه آن درست باشد و چه این در نهایت هیچ اهمیتی ندارد. صحنه­ی بین این دو برادر که یکی­شان را مافیا فرستاده تا آن یکی را از شهادت علیه­شان منصرف نماید یکی از تکان­دهنده-ترین توصیف­های سینمایی در باب شکنندی انسان است.

در صندلی عقب تاکسی، چارلی هفت تیری به طرف تری نشانه می­رود که با نوک انگشتانش، خیلی مهربانه، آن را پس می­زند. چارلی انگار بخواهد مشکلات فعلی تری را توجیه کرده باشد، شروع می­کند به شمردن عیب و نقص­ها و شکست­های برادرش به عنوان یک بوکسور: «ببین پسر، تو می­تونستی یه بیلی کان دیگه باشی.» و تری با چهره­ای غمزده در برابر فرصت­های از دست رفته، پاسخ می­دهد: «به اون ربطی نداره چارلی، قضیه به تو مربوط میشه.

یادت میاد اون شب توی استادیوم، اومدی به رختکن­ام و گفتی: “پسر جون، امشب، شب تو نیست؛ جایزه­رو ویلسون می­بره!” اینو یادت می­آد؟ “امشب، شب تو نیست!” شب من! می­تونستم ویلسونو داغون کنم! ولی بعد چی می­شه؟ اونه که تاج قهرمانی رو سرش می­ذاره و من چی نصیب­ام می­شه؟ یه بلیت رفت به پالوکا- ویل! تو برادر من بودی چارلی، تو بایستی یه خورده مواظب­ام بودی، بایستی یه خورده هوامو داشتی.

نباید به خاطر یه خورده پول به طرف ببازم.» آخرین جملات تری دل آدم را می­شکند: «تو نمی­فهمی. می­تونیسم کلاس داشته باشم، می­تونستم یه حریف قَدَر باشم. چارلی، می­تونستم به جای احمقی که حالا هستم، واسه­ی خودم کسی باشم. چرا روراست نباشیم، من یه احمق­ام تقصیر تو چی بود چارلی.»

                       

برچسب ها برچسب‌ها:, , , ,
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *