معرفی برخی از برترین بازی های سینما در قرن 21
آشنایی با برخی از برترین بازی های سینما در قرن بیست و یکم
سایت سینمایی Taste of Cinema برترین ایفای نقش های قرن بیست و یکم را در سکانس های ماندگار فیلم های گوناگون معرفی نموده است که هنرپیشه هایی از ایران هم از آن سهم برده اند.
تا به امروز در هزاره سوم پر از سکانس های ماندگار بوده است، ولی این لیست خودش را محدود به ایفای نقش بازیگران در سکانس های ماندگار کرده است. ایفای نقش بازیگران در این سکانس که امکان دارد ابتدا، وسط یا انتهای فیلم باشد مبحث مورد نظر ماست.
سکانسی که امکان دارد هنرپیشه به شخصه در آن حضور داشته باشد یا در برابر فرد دیگری ایفای نقش کند. امکان دارد شخصیتی را که نقش آن را ایفا می کند برای نخستین بار در این سکانس مشاهده کنیم. این ها سکانس هایی می باشند که بازیگران برترین بازی خود را در آن ها ارائه کرده اند.
۵) یوآکین فونیکس و فیلیپ سیمور هافمن (استاد)
کارگردان: پل توماس اندرسون
سکانس: لنکستر، فردی را آزمایش می کند
پس از این که اول فیلم زمانی را به شخصیت های فردی کوئل (با نقش آفرینی یوآکین فونیکس) و لنکستر داد (با بازی فیلیپ سیمور هافمن) گذراندیم، اکنون کاراکترهای متفاوت آن ها را مشاهده می کنیم و دنیاهای مجزایی که در آن فعالیت دارند.
در نهایت زمانی که به سکانسی برخورد می کنیم که در نتیجه این دو نفر به طور کامل با هم تنها می مانند همه چیز مشابه صحنه یک نمایش می شود. دو هنرپیشه ای را داریم که بازی آن ها وابسته به هم شکل می گیرد و به هم جواب می دهند.
لنکستر قصد دارد بیشتر در مورد این بداند که چرا یک نفر به چنین آدمی تبدیل شده است. در نهایت سکانس با یک سری پرسش های معمولی شکل می گیرد و پس از آن در حقیقت وجود دو مرد عمیق و عمیق تر می شود.
ایفای نقش هافمن در این فیلم پس از مرگش خیلی مورد تمجید قرار می گیرد و فونیکس هم اثبات می کند که هنرپیشه درخشان هزاره سوم است.
۴) ژولی دلپی و اتان هاوک (قبل از نیمه شب)
کارگردان: ریچارد لینکلیتر
سکانس: اتاق هتل
پس از این که تحقیقات ریچارد لینکلیتر در «قبل از طلوع» و برگشت شخصیت ها در «قبل از غروب» باعث به وجود آمدن رابطه بین آن ها می شود، ما جسی با ایفای نقش اتان هاوک و سلین با ایفای نقش ژولی دلپی را مشاهده می کنیم که دقیقاً مثل یک زوج واقعی با هم رفتار می کنند.
در «قبل از نیمه شب» در ابتدا رابطه آن ها را با گروه های متنوع از آدم ها را مشاهده می کنیم تا این که بالاخره با هم تنها می شوند. در فیلمی که سکانس های طولانی بسیاری دارد سکانس داخل هتل بالاتر از تمام آن ها قرار می گیرد.
دیالوگ بین هاوک و دلپی به قدری طبیعی می باشد که احساس می کنید بداهه پردازی کرده اند. یک سکانس که از یک گفت و گوی ساده به دعوا ختم می شود و در همین سکانس ارتباط بین آن ها دائم از سردی به گرمی روی می آورد و برعکس.
مدل صحبت کردن و حال و هوای آن ها دقیقاً مانند زندگی واقعی دائم در حال تغییر می باشد. گویی یک زوج را در زندگی واقعی مشاهده می کنیم که با یکدیگر بحث می کنند. علاوه بر این در این سکانس تمام آن چیزهایی که در شهرهای پاریس و وین و آتن آن ها را محصور کرده بود مرور می شود.
احساسات بسیاری در این سکانس قرار گرفته و می توان از آن به عنوان یکی از برترین سکانس های مربوط به زوج ها در طول تاریخ سینما یاد کرد.
۳) لیلا حاتمی، پیمان معادی، شهاب حسینی، ساره بیات (جدایی نادر از سیمین)
کارگردان: اصغر فرهادی
سکانس: قسم خوردن به قرآن
اصغر فرهادی با این فیلم دراماتیک، هیجان انگیز و در واقع ایرانی، دنیای سینما را از این رو به آن رو کرد. پس از این که سکانس هایی از فروپاشی خانواده و ارتباط اجتماع با مشکلات اخلاقی را مشاهده می کنیم به سکانس آخر می رسیم.
جایی که سیمین (لیلا حاتمی)، نادر (پیمان معادی)، حجت (شهاب حسینی) و راضیه (ساره بیات) در یک سکانس گرد هم می آیند. پس از سقط جنین راضیه، نادر به عنوان مقصر شناخته شده است.
نادر عنوان می کند که در صورتی که راضیه به قرآن قسم بخورد که او مقصر این اتفاق است حاضر می شود قبول کند که مقصر بوده. در این سکانس ما چهار بازیگر را مشاهده می کنیم که با یکدیگر در خصوص آن چه اتفاق افتاده و اخلاقیات و موضوع مورد گفت و گو اختلاف نظر دارند.
نیاز به واقعیت و این شرایط خاکستری و ناامیدی بازیگرها به شیوه درخشانی توسط بازیگران به نمایش در آمده است؛ در صورتی که فیلم تنش دراماتیک خود را هم حفظ کرده است.
به عنوان بیننده هر کلمه و حرکت کاراکترها را پیگیری می کنیم، زیرا امکان دارد در اتفاق بعدی تاثیرگذار باشد. هر چهار هنرپیشه به دقت به هم گوش می دهند و جوابگو می باشند. در این سکانس که نقطه اوج فیلم فرهادی شناخته می شود هیچ نکته هدر رفته ای را نمی توان پیدا کرد.
۲) اسکار آیزاک (درون لوین دیویس)
کارگردان: جوئل و اتان کوئن
سکانس: مرگ ملکه جین
زمانی که در یک فیلم آوازی خوانده می شود حتما پشت قضیه یک احساس و علتی وجود دارد. در فیلم برادران کوئن هر موضوعی که برای اسکار آیزاک پیش می آید در نتیجه در آوازی که برای باد گروسمن می خواند، تمام می شود.
آیزاک برای وی آهنگ «مرگ ملکه جین» را زمزمه می کند و به انتهای آهنگ که نزدیک می شود دست از زدن گیتار برر می دارد و تنها آواز خواندن را ادامه می دهد. پس از این که گروسمن نظر می دهد و عنوان می کند: «از این آهنگ پولی دستت را نخواهد گرفت» می توانید تمام احساسات را در صورت آیزاک مشاهده کنید.
۱) دنیل دی لوییس (خون به پا خواهد شد)
کارگردان: پل توماس اندرسن
سکانس: من ازت میلک شیک درست می کنم و می خورم
در فیلم درخشان پل توماس اندرسون ما دنیل دی لوییس را مشاهده می کنیم که در منزل خود سراسیمه و دیوانه با پل دانو آخرین مقابله اش را انجام می دهد.
پیچ و تاب ها و ماجراهای کاراکترهای اندرسون می باشد که این سکانس را خلق می کند. دی لوییس به دانو نگاه می کند و به همان صورت که نشسته است عنوان می کند: «من ازت میلک شیک درست می کنم و می خورم» و با این دیالوگ و نگاهش فیلم را به بالاترین جایگاه خودش می رساند.
تفاوتی نمی کند که نخستین باری باشد که فیلم را تماشا می کنید یا بار دهم، نمی توانید منکر قدرتی را که در دستان دی لوییس وجود دارد شوید.
تماشای دی لوییس که داد می زند و کاسه را پرتاب می کند و دانو را تا نزدیک مرگ کتک می زند، موجب می شود اطمینان پیدا کنیم که شاهد برترین بازی قرن هستیم.
نام و نام خانوادگی :
نام و نام خانوادگی
محل تولد
:تاریخ تولد
بیوگرافی
فیلم های سینمایی
سریال ها
دیدگاهتان را بنویسید