ژان لوک گدار در موزه هنرهای معاصر تهران
ژان لوک گدار در موزه هنرهای معاصر تهران
به بهانه پخش هفت اثر از سینماگر بزرگ جهان
به گزارش از من بپرس، هفت فیلم از آثار ژان لوک گدار، فیلم ساز بزرگ موج نوی فرانسه در موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش در می آید.
قرار است این فیلم ها از روز ۱۷ تا ۳۱ خرداد ماه، با زیر نویس فارسی و زبان اصلی در برنامه ای با عنوان «سینمای ژان لوک گدار» نمایش داده شوند. این برنامه از دوره چهل و هفتم مرور بر آثار سینماگران جهان در موزه هنرهای معاصر است.
علاقه مندان به شرکت در این برنامه و دیدن آثار فیلم ساز تکرو فرانسوی، می توانند در روزهای یکشنبه و چهارشنبه هر هفته در موزه هنرهای معاصر تهران در خیابان کارگر شمالی حاضر شوند.
سالن سینما تک این موزه از روز چهارشنبه ۱۷ خرداد ماه و از ساعت ۱۷ میزبان این برنامه خواهد بود.
هفت فیلم انتخابی از بین آثار گدرا کارهای متأخر این سینماگر برجسته را در بر می گیرند.
این فیلم ها به ترتیب تاریخ نمایش عبارتند از:
شاه لیر؛ محصول سال ۱۹۸۷
جی ال جی؛ محصول سال ۱۹۹۴
مکان قدیمی؛ محصول سال ۲۰۰۰
همیشه موتزارت؛ محصول سال ۱۹۹۶
تاریخ های سینما؛ محصول سال ۱۹۸۸
در ستایش عشق؛ محصول سال ۲۰۰۱
موسیقی ما؛ محصول سال ۲۰۰۴
«شاه لیر» اولین فیلم این برنامه خواهد بود که گدار آن را به تهیه کنندگی آمریکایی ها در 87 دقیقه ساخته است. دیدن فیلمی از گدار که محصول کشور آمریکاست خود نکته جالبی است.
شاه لیر از آثار عظیم شکسپیر و جزو برترین کارهای این نابغه دنیای نمایش است. داستان پادشاه پدری که قصد می کند سرزمین اش را بین سه دخترش تقسیم کند. او فریفته چرب زبانی دو دختر بزرگش می شود، اما از صداقت دختر کوچک رنجیده خاطر شده و او را طرد می کند. تنها هنگامی که دختران بزرگ تر او را از قلمروشان می رانند، به خطای خود پی می برد. در حالی که سرشار از غرور، باز از درخواست کمک از دختر کوچکتر سر باز می زند، سرگردان در بیابان با دلقک که تنها همدم اوست، به بخت بد لعنت می فرستد.
یکی از بهترین نسخه های شاه لیر در سینما را گریگوری کوزینتسف، فیلم ساز بزرگ روس ساخته است. اقتباسی که با کار گدار تفاوت های ماهوی بسیاری دارد.
گفته می شود «شاه لیر» گدار حاصل جمع تمام دلمشغولی های این دوره از زندگی کاری گدار است. دوره ای که با «هر کسی کار خودش» شروع و با «شاه لیر» به اوج می رسد. دورانی که این سینماگر معترض تلاش می کرد، فرسودگی ناشی از ساخت فیلم را در آثارش بیان کند.
همچنین «شاه لیر» گدار را بازتعریف سنت بزرگ هنر از طریق سینما نامیده اند؛ نوعی مانیفست شخصی که در شرایطی بسیار ناهموار و تحت فشار شدید تولید شده است.
نوعی فیلم در فیلم که جریان ساخت «شاه لیر» را به تصویر می کشد. تا حدی شبیه به کاری که آل پاچینو در ریچارد سوم کرده بود.
موج نو و تئوری مؤلف
گدار فیلم سازی است متعلق به موج نوی سینمای فرانسه که در سال های پایانی دهه 50 میلادی پس از یک دوره درخشان نقد نویسی به فیلم سازی روی آوردند.
گدار در این سال ها در کنار دوستان همکارش همچون فرانسوا تروفو، کلود شابرول و لویی مال با نقدهای پرشور خود بر آثار کلاسیک سینمای آمریکا بانی یکی از بد فهمیده شده ترین مباحث سینمایی شدند.
آنها در نوشته های خود بر نقش کارگردان در یک فیلم تأکید زیاد می گذاشتند و همه چیز اثر را به پای او می نوشتند. از دل این حرف ها تئوری مؤلف بیرون آمد.
تئوری مؤلف را در آمریکا منتقدی به نام اندرو ساریس پر و بال داد و وارد ادبیات سینمایی آمریکا کرد. این نظریه که حتی بر سر نظریه بودنش تردیدهای جدی وجود دارد، کارگردان را هم سنگ رمان نویس و یا شاعر قرار می داد. بدون اینکه توجه کند که اصولاً ساز و کار ساخت یک اثر در سینما با ادبیات فرق می کند.
در سینما و در جریان ساخت یک فیلم چندین نفر دخیل هستند که گاهی اوقات در انتصاب کامل فیلم به هر کدام از آنها تردید پیش می آید. به همین دلیل است که برخی از منتقدان همچون پالین کیل، ساریس را بابت این گونه نقد آثار سینمایی دست انداختند.
از نفس افتاده
در فرانسه اما روزگار به وفق مراد فیلم سازان جوان بود. گدار با طرجی از تروفو فیلم «از نفس افتاده» را ساخت که اگر به حرف های متعصبانه طرفداران گدار و ساختارشکنی به هر قیمتی گوش ندهیم، هنوز از آثار اصیل سینمای جهان است.
این فیلم بسیاری از قواعد سینما را که مخصوصاً در آمریکا به کار گرفته می شدند، آگاهانه و همراه با دادن نشانی زیر پا گذاشت و توانست از پس قصه اش نیز به خوبی بیاید.
پس از این اثر گدار به این شیوه فیلم سازی ادامه داد و آثاری مانند گذران زندگی، آلفاویل، پیه رو خله، دسته جدا افتاده و… را ساخت. گدار بعد از این دوره بسیاری از اصول خودش را نیز زیر پا گذاشت و فیلم های بسیار شخصی ساخت که فقط با دانستن نام سازنده شان قابل تحمل می شدند.
مشکل اینجا بود که تجربه گدار مانند بسیاری از تجربه های دیگری در دل اصول کلاسیک رنگ کهنگی می گرفت و بعد از آن آنچه می ماند، به معیار ارزشیابی گدار به عنوان یک متفکر در دل سینما تبدیل می شد.
بیراه نیست که کوئنتین تارانتینو که خود را از دوستداران گدرا می داند و حتی نام کمپانی تولید فیلمش را از روی عنوان فیلم «دسته جدا افتاده» برداشته اذعان کرده که در حال حاضر نقدهای گدار را به دیدن فیلم هایش ترجیح می دهد.
گدار؛ منتقدی کم نظیر
به هر جهت حتی اگر دیدن فیلم های گدار سخت باشد که هست، نمی توان بر روی درک عمیق او از سینما پای نفشرد. تک جمله هایی که در بین نوشته های سرشار از شور و انرژی او پیدا می شود، بسیار بیشتر از حرف های نظریه پردازان سینما راه گشای مسائل نظری آن است.
برای مثال می توان به گفتار او درباره مقایسه آنتونیونی و برسون اشاره کرد که در آن ماندن بر روی یک تصویر را که در کار آنتونیونی زیاد دیده می شود، ملازم با بیان مفاهیم بیشتر نمی داند و بر عکس شیوه کار برسون را که مبتنی بر تقطیع است، ترجیح می دهد.
یا در مثالی دیگر می توان به قصارگونه او درباره نیکلاس ری اشاره کرد که می گیود: نیکلاس ری یعنی سینما!!
فقط باید همچون گدار شیفته سینما بود تا از دل تصاویر ناپایدار نیکلاس ری و هاله ای از فناپذیری که این تصاویر بر گرد شخصیت هایش می کشد و شکاف های فیلم نامه را در تصاویری غریب پنهان می کند، چنین ادعایی را پیش کشید.
در پایان باید گفت گدار به سنتی تعلق دارد که فیلم دیدن برای آنها نوعی آیین به حساب می آمد. عاشقان و شیفتگان سینما که آگاهانه سنت هایش را می شکستند؛ فیلم سازانی که برادری خود را ثابت کرده و بعد طلب ارث می کردند!!
دیدگاهتان را بنویسید