...

#


نقش عصر دموکراتی

جنگ
14 می 2017 بدون نظر 1441 بازدید

نقش عصر دموکراتی

نقش عصر دموکراتی در سالهای پس از جنگ

توجه به ارزشهای دموکراتی در سالهای پس از جنگ در سلسله ای از فیلمها مشهود بود. این فیلمها نه تنها به سبب جنبه های ازادی خواهانه بلکه به واسطه ی طرح زیرکانه و شجاعانه مسائل بعداز جنگ نیز قابل ملاحظه بودند. مسئله تامین اقتصادی صدها وهزارها سربازی که تازه از جنگ بازگشته بودند در شش هفت فیلمبه طور واضح وصریح طرح شد که از میان هیچ کدام در جویندگی و صداقت به پای “بهترین سالهای عمر ما” 1946 نمی رسید.

مسئله تطبیق عاطفی سربازان از جنگ برگشته با وضع جدید فقدان اندوهناک پسران و پدران کمبود مسکن سوء استفاده ازجنگ و بازار سیاه اینها از جمله موضوعات تازه ای بودند که سینما به طور جدی درباره ی انها بحث می کرد ودر فیلمهای “اتش”1947 و “اتحاد” 1948 به طور صریح مورد بحث فساد در زندگی سیاسی را اذعان کر ،ولیکن ان را با چاشنی سیاستمداران شریف ودرستکار قابل هضم ساخت.

خوش بینی زمان جنگ واعتقاد به راه ورسم امریکایی مانع ازان بود که فیلمهای این دوره به شیوه ی افشاگری و پرده دری دهه ی چهارم گرایش پیدا کنند.

جنگ تماشاگران

از طرف دیگر جنگ تماشاگران را به دیدن خون وخشونت برپرده سینما خودداده بود. در حقیقت غالبا چنین گمان می رفت که فیلمهای تند ضد نازی و ضد ژاپنی زمان جنگ موضوعات خودرا به عنوان بهانه نشان دادن نماهای هیجان انگیز یا حتی قساوت امیز از شکنجه و اهانت و مرگ به کار می برده اند. هنگامی که مردم از فیلمهای جنگی خسته شدند وملودرامهای جنایی جای انها را گرفتند این گمان تایید شد.

ظاهرا فیلم “گیر افتاده” که در اواخر 1945 از استودیو بیرون امد نشانه ی این تحول بود. در این فیلم دیک پاول خلبانی است که نازیهایی را که زناو را کشته اند تعقیب می کند واز انها انتقامی شخصی وسخت می گیرد. تا مدت کوتاهی قهرمانان این فیلمها عبارت بودند از سپاهیان سابق که حق جاسوسان نازی و مامورین گشتاپورا کف دستشان می گذاشتند. اما چیزی نگذشت که قهرمانان تغییر قیافه دادند و خود به صورت جاسوسان خصوصی در امدند که با سماجت ماموریتهای پلید خود را دنبال می کردندو از کارد ئزهر وشلاق ئ تخماق و نبرد تن به تن هم باکی نداشتند.

فیلمهای گانگستری

در فیلمهای گانگستری و فیلمهای افشاگرانه دهه ی چهارم خشونت وهیجان وجودداشت اما کیفیت این فیلمها تازه با انها متفاوت بود. در این فیلمها خشونت دیوانه واری دیده می شد که بیش از هر چیز شکنجه های اردوگاهها و زندانهای گشتاپو را به یاد می اورد در فیلمهایی مانند “گوشه تاریک” 1946 و “خواب طولانی” 1946 و “زن در دریاچه” 1946 قساوتهای فیلمهای ضد نازی با شدت و خشونت دیرینه فیلمهای ملودرام پیوند خورد و این پیوند تا امروز دوام یافته است.
علاوه بر خشونت جسمانی علاقه ی تازه ای به شکنجه های ظریف روحی پیدا کرد. در زمان جنگ چنین باب شده بود که نازیها به عنوان عفریتهای مخبطی تصویر کنند که از دردو رنج روحی وعاطفی قربانیان خود لذت پلیدی می برند. حتی بیش از پایان جنگ در فیلمهایی چون “قاتل برایتون” 1945 و “میدان شوم” 1945 یا”ماجرای عجیب عمو هاری” 1945 همین اراذل رفته رفته در لباس عادی ظاهر می شدند.

در این نوع فیلمهای جنایی نماشاگران از همان ابتدا می دانستند که قاتل کیست. گیرایی فیلم در باز نمودن روح کج ومعوج اونهفته بود ونشان دادن شکنجه هایی که قاتل برای قربانیان خود اختراع می کرد. این علاقه ی بیمار گونه به تجلیات غیر طبیعی روح به زودی به انواع دیگر فیلم نیز سرایت کرد.

“نامه های عاشقانه”

فیلمهایی مانند “نامه های عاشقانه” 1945 و “به خدا واگذارش کن” 1945 که به ظاهر چیزی جز ماجراهای عاشقانه تراژیک نبودند. سرانجام سر از وادی جنون درمی اوردند پیش از ان زمان هرگز قهرمان زنی به زشتی وشومی قهرمان “میلدرد پیرس”1945 وقهرمان مردی به پلیدی قهرمان “تعطیلی از دست رفته” 1945 دیده نشده بود.

ادم کشهای فیلم های جنایی مانند ریچارد ویدمارک با خنده های وحشتناکش در فیلم “بوسه ی مرگ” 1947 به عنوان ادمهای مخبط نشان داده می شدند. در جمع جنایتکاران فیلمهای وحشت انگیز هالیوود اینک روانکاوان دیوانه نیز در کنار دانشمندان دیوانه وهنرمندان دیوانه قرار گرفتند .گویا سینماگران هالیوود در جستجوی خودبرای یافتن ارزشهای سینمایی واسباب ثبات بازار به این نتیجه رسیدند که روانشناسی وروانکاوی راه حل مسئله است اما کمتر کسی می توانست به قطعیت یا خیریت این راه حل حکم کند.
در سال 1947 ازادیهای روزولت داشت به سرعت از دست می رفت. روسیه به عنوان کشوری نیرومند و فعال و مخالف امریکا از جنگ جهانی در امده بود. در محیط خشم و دشمنی روز افزون هر گونه اندیشه ازادی خواهانه ای ناچار به سیاستهای چپ افراطی منسوب می شد.

سیاست دولت

هوادارای از سیاست دولت دستور روز شد و کمیته های کنگره ی امریکا به تحقیق درباره ی فعالیتهای “ضد امریکایی” در همه ی زمینه های زندگی امریکا پرداختند؛ و هیچ تحقیقی مصرانه تر ورسوایی امیزتر از تحقیق درباره ی صنعت سینما نبود .بازجوییهای “کمیته ی فعالییهای ضد امریکایی” که در اکتبر 1947 در هالیوود اغاز شد ترسی دردل استودیوها انداخت.
فیلمهایی چون “ماموریت مسکو” و “سرود روسیه” که هنگام اتحاد و اتفاق امریکا وشوروی بر ضد فاشیسم ساخته شده بودند، ناگهان به عنوان شواهد این مدعی پیش کشیده شدند که پرده ی سینما برای تبلیغ کمونیسم ه کار می رود .یکی از اعضای کمیته مدعی شد که در فیلمهای “بهترین سالهای عمر ما” و “مارگی” یک فیلم کمدی بود که از مسئله کمبود خانه در روزهای پس از جنگ حکایت می کرد.

دعاوی کمیته

درست است که دعاوی کمیته که می گفت کمونیستها در صنعت سینما رخنه کرده اند هرگز به جایی نرسید ولی این مقدمه اشتهای هالیوود را برای موضوعات مورد اختلاف و بحث انگیز به کلی کور کرد. جک وارنر پس از کندوکاو ناراحت کننده ای در جزئیات جریان تهیه ی “ماموریت مسکو” صراحتا گفت که استودیوی اودیگر فیلمی که مربوط به “ادم معمولی” باشد نخواهد ساخت. تهیه کنندگان دیگر شاید صراحت وارنر را نداشتند.

ولی انها هم تصمیم خود را گرفته بودند. چنانچه ویلیام وایلر در اوایل 1948 گفت:”اگر امروز می خواستم “بهترین سالهای زندگانی ما” را بسازیم اجازه ی چنین کاری را به من نی دادند. این نتیجه مستقیم کارهای کمیته فعالیتهای ضد امریکایی است.”
ترس و تردیدی که به سبب این تحقیقات پدید امد هنوز هم بر هالیوود حکومت می کند؛ وهر چند قید وبندها وقوانین نوشته نشده به واسطه ی گذشت زمان اندکی سستی گرفته است، بازهم در صنعت سینما احتیاط شرط لازم است. پس از انکه در تهیه کننده ی مستقل استابلی کریمر ولویی دو رشمون “میهن دلیران” 1949 و “مرزهای گمشده” را ساختند چند استودیوی بزرگ نیز فیلمهایی تهیه کردند که به مسئله ی تبعیض نژادی حمله می کردند.

فیلمهایی چون “ناشناس در غبار” 1949 و “یاغی” 1950 قانون “لینچ”کردن سیاهپوستان را محکم کردند. ولیکن این فیلمها فیلمها ی انگشت شماری بودند که “پیامی” داشتند ؛ حال انکه استودیوهای هالیوود در این دوره از هر گونه پیامی سخت پرهیز می کردند.

“مرکز طوفان”

قضیه”مرکز طوفان” 1956 از این لحاظ نمونه است. این فیلم اثر ممنوع کردن کتاب را بر تمامی جامعه نشان می دهد. دانیل تاراداش نویسنده این کتاب وکارگردان فیلمی که از روی ان ساخته شد گفته است که وی پنج سال تمام کوشیده تا سرانجام دفتر استودیو با بی میلی موافقت کرده است که از روی کتاب اوفیلمی تهیه شود. در سالهای اخیر هم اگر مسائل اجتماعی باز بر پرده سینما انعکاس یافته است، طرح این مسائل بیشتر به شکل افشاگریهای هیجان انگیزی از وضع موجوداست، نه کوشش برای شناختن ونشان دادن علل وموجبات این وضع.

وانگهی این فیلمها بیشتر ناسازگاریهای فردی را مورد مطالعه قرار می دهند، نه مسائل عمیق اجتماعی را . جنسی وادمهای مخبط از هر نوع ورنگ پرده ی سینما را پر کرده اند. این فیلمها مسائل و مشکلات قهرمان خود را به زبان صریح فیلمهای مستند بیان می کنند. و لیکن برای نشان دادن علل وموجبات این انحرافات لب تر نمی کنند. این نکته جالب است که فیلم کمدی خصوصا ان نوع کمدی دنیای گرداگرد ما راهزل یا هجو می کند یکسره از پرده ی سینما ناپدید شده است.
شاید سینما گران بیش از اندازه خودرا به جد گرفته اند. شاید روانشناسان ومردم شناسان وجامعه شناسان همه ی مسائل را چنان “توجیه” کرده اند که دیگر محلی برای خنده باقی نمانده است. ولی اکنون زمان ان رسیده است که بازیگرانی چون مک سنت یا گروچومارکس یا ویل روجرز بار دیگر پرده ی سینما را به نور شوخیهای نیش دار خود روشن کنند یا نانهای خامه ای جانانه ای را با هدف دقیق به چهره ی عبوس وضع موجود بکوبند.

برگرفته از تاریخ سینما ، نویسنده:ارتور نایت ، ترجمه:نجف دریا بندری

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *