طبقه بندی کارگردانان
طبقه بندی کارگردانان در سال 1920
در دهه ی 1920 استودیوها تمایل شدیدی پیدا کردند که کارگردانان خود را نیز مانند ستارگانشان طبقه بندی کنند. لوبیچ و پیروانش کارگردانان “زیرک” محسوب می شدند و همگی به ساختن فیلم هایی که با وضع مضحک زمینه انها را تشکیل می داد می پرداختند.
فیلمهایی که موضوع انها “حرکات مضحک “بود .همه ی استودیوها بدون استثتاء و شاید ناگزیر هر کارگردانی را که از اثار توفیق قابل ملاحظه ای بدست می اورد وادار می ساختند که باز هم فیلمهای دیگری از همان قبیل تهیه کند. اما تماشاگران سینما کمتر کارگردانی را می شناختند یا به او توجهی داشتند. استودیوها نان ستارگان خود ر ا می خورند ودستگاه های تبلیغاتی انها سخت در راه مشهور ساختن بازیگرانی که با انها قرار داد داشتند می گوشیدند.
هیچکس کارگردانی را در فیلم نمی دید بنابراین چه لزومی داشت در فکر کارگردان باشند. کارگردانهایی که از این قاعده مستثتی می شدند کسانی بودند که یا چون خودشان تهیه کننده یفیلم بودند و یا سبب اینکه نامشان خریدار فراوان داشت می توانستند مقداری از توجه تماشاگران را به سوی خود جلب کنند.
نمونه کامل کارگردانی
شاید نمونه کامل کارگردانی از نظر تماشاگران همان دومیل معروف بودکه ترتیبی می داد که نام اومانند نام ستارگان مکرر بالای صفحه ی اول روزنامه ظاهر شود. دومیل نخستین کسی بود که در هواپیما با خبر نگاری مصاحبه کرد نخستین کارگردانی بود که در هنگام فیلمبرداری بلندگو به کار برد و نخستین کسی بود که در استودیو سیمکشی کرد تا بازیگران خود را به وسیله بلندگو فرمان بدهد.
قیافه دومیل با کلاه لبه پهن و پیراهن یقه باز و شلوار سواری و پوتینهای چرمیاش در صفحات مجله های سینما مانند قیافه جان گیلبرت و کلا را باو برای خوانندگان اشنا بود. اما اگر از کسی می پرسیدند که بزرگترین کارگردان امریکایی در اوایل دهه ی پس از 1920 کیست باز جواب عبارت بود از گریفیث هر چند که اکنون دیگر نام او بر بالای نام فیلم فروش ان فیلم را تضمین نمی کرد.
در سال 1925 که گریفیث به شرکت پارامونت پیوست این ترتیب همچنان به حال خود باقی بود. البته چاپلین به عنوان بازیگر معرفیت فراوان داشت اما بیشتر مردم می دانستند که او فیلمهای خود را کارگردانی هم می کند .ارنست لوبیچ نیز با سیگار برگش در خارج از محیط کارخانه تا حدی معروف بود ودر اواخر دهه سیل فیلمهایش او را در صف کوچک کارگردانان مشهور قرار داده بود.
در ان زمان کمتر از حیث شهرت و استقلال به پای این گروه می رسیدند. غالب کارگردانان را استودیو برای ساختن فیلم اجیر می کرد و علاقمند بودن انها به موضوع فیلم چندان مورد توجه نبود.استودیو قدرت داشت که هر طور صلاح بداند کار انها را تغییر دهد.
استودیو
استودیو قدرت داشت که هر طور صلاح بداند که کار انها را تغییر دهد. حتی کمتر کارگردانی می توانست برش فیلم خود را چنانچه خودش می خواست انجام دهد. همیشه میان کارگردانان و “اداره ی” استودیو جنگ سختی جریان داشت و کارگردانان بر ان بودند که “اداره” نه از هنر سینما سر در می اورد و نه به ان توجهی دارد. تهیه کنندگان هوای هزینه ی فیلم را داشتند که سر فلک می کشید.
از این رو با هر گونه تجدید نظر یا فیلمبرداری مجدد که هزینه را بالا می برد مخالف بودند. شاید کارگردانان حق داشتند که می گفتند تهیه کنندگان که فیلمها را قیچی می کنند باطنا هوس “افرینش هنری”دارند؛ اما نباید فراموش کرد که تهیه کنندگان به تماشاگران نزدیک تر بودند.
و از ذوق و سلیقه انها اگاهی بیشتر داشتند و به همین جهت بهتر از کارگردانان می دانستند که اسباب و شرایط یک فیلم پر فروش چیست. مثلا در اواخر دهه ی 1920 در کارخانه ی مترو گلدوین مایر ایرو ینک تالبر گ را که تهیه کننده ی جوانی بود، از لحاظ تشخیص جهت ذوق و سلیقه تماشاگران خطا ناپذیر می دانستند. تالبرگ اختیار تمام داشت که هر فیلمی را که در ان کارخانه ساخته می شد.
از نو پیوند دهد و می گویند که به همین ترتیب فیلمهای فراوانی را از شکست نجات داد. و ظیفه ی تهیه کننده ی این بود که فیلم پر فروشی با هزینه ی معینی بسازد خواه در این جریان احساسات هنری کارگردان صدمه ببیند خواه نبیند. همچنین وظیفه ی تهیه کننده بود که داستانهایی برای فیلمبرداری تهیه کند که فروش فیلم را تضمین کند خواه این داستانها مطابق ذوق کارگردان باشد خواه نباشد.
برگرفته از تاریخ سینما ، نویسنده:ارتور نایت ، ترجمه:نجف دریا بندری
دیدگاهتان را بنویسید