#


پایان سینمای وایمار و تمایل ستارگان آلمانی به هالیوودی شدن

آلمانی
26 آوریل 2017 بدون نظر 2969 بازدید

پایان سینمای وایمار و تمایل ستارگان آلمانی به هالیوودی شدن

پایان سینمای وایمار و تمایل ستارگان آلمانی به هالیوودی شدن

از طرف دیگر،در آمریکا فیلم های آلمانی را فاقد پیرنگ قوی،تقابل های آشکار و مهم تر از همه حضور ستاره ها می دانستند. نظام ستاره سازی همواره در فیلمسازی جهان،اصلی اساسی بوده است زیرا کیفیت کار و توانایی های ستاره ها به گونه ای از سطح ملی و بومی فراتر می رود که دستمایه و بستر داستان توان آن را ندارند.

یکی از مشکلات اوفا در این زمینه آن بود که هنر پیشه ها به محض ستاره شدن تمایل پیدا می کردند که به هالیوود بپیوندند:یعنی قدم در راهی بگذارند که نخستین بار پولانگری ستارۀ کشف شده توسط لو بیچ پیش گرفت . تنها ستارۀ حقیقتا بین المللی سینمای آلمان در دهۀ 1920 که در آلمان به کارش ادامه داد امیل دانینگز بود.

در واقع حضور او دلیل اصلی موفقیت تعداد زیادی از فیلم های آلمانی در آمریکا بود:مادام دوباری،واریته،آخرین خنده ،فرشته آبی.تلاش برای استفاده از ستاره گان بین المللی از طریق به کار گیری هنر پیشگان زن آمریکایی در نیمه دوم1920 تنها به طور موقت موفق بود .

لوئیز بروکس

لوئیز بروکس در دهۀ 1920 هیچ گاه محبوب نشد،آنامی وانگ(که در فیلم های ای .ای.دو پونت و ریچارد آیشبرگ بازی می کرد) نتوانست توجه تما شا گران آمریکایی را جلب کند.بتی آمان-کشف آمریکایی پومر برای آسفالت می-نیز نتوانست استعداد ستاره شدنش را نمایان سازد.

گروه بازیگران فاوست مورنائو ( 1926، امیل یانینگز ،ایوت گیلبرت ،گوستا اکمان ) با نظر به بازار جهانی برگزیده شده بودند اما این موضوع که نقش گر چن که ابتدا به لیلیان گیش پیشنهاد شده بود به کامیلا هورن واگذار شد.

( نقش را به گیش پیشنهاد کرده بودندتا از موفقیت او در راهی به سوی شرق 1920 و شکوفه های پژمرده ( 1919 ) اثر گریفیث استفاده کنند ) سبب شد این فیلم به موفقیت بین المللی دست نیابد.

حتی نکتۀ قابل توجه آن است که هیچ کدام از بازیگران مرد یا زن فریتس لانگ(از جمله بریژیت هلم) به ستارۀ بین المللی بدل نشدند.زمانی که او و پومر از هالیوود بازدید کردند،لانگ از پا فشاری داگلاس فربنکس بر این نکته دل آزده شد.

آن چه در فیلم های آمریکایی اهمیت دارد بازیگر است نه بستر داستان و نه بکر بودن دستمایه تنها با پیدایش سینمای ناطق _ و به کارگیری کارگردانی آمریکایی چون جوزف فون استرنبرگ _ بود.

که اوفا توانست ستاره های موفقی ارایه کند ، کسانی چون مارلنه دیتریش ، هانس آلبرس ، لیلیان هاروی ، ویلی فریچ و ماریکاروک که همگی از روی ستاره های آمریکایی اوایل دهۀ 1930 الگوبرداری شده بودند .
در آن زمان ، سرنوشت سینمای آلمان در سطح ملی و بین المللی بیش از پیش به سرنوشت سینمای آلمان در سطح ملی و بین المللی بیش از پیش به سرنوشت اوفا گره خورده بود . پس از زیان های پیاپی و شدید از 1926_1927 ، سرمایه گذار اصلی شرکت ، دویچه بانک ، آماده شد تا اوفا را واگذار کند مگر آن که این شرکت بتواند از بیرون سرمایه جذب کند .

آلفرد هوگنبرگ

آلفرد هوگنبرگ که در هنگام تأسیس اوفا در 1917 نتوانسته بود با بلند پروازی در آن شرکت جوید از فرصت استفاده کرد و بیشتر سهام شرکت را خرید . مدیر جدید منصوب او لودویگ کلیچ شروع به تغییر ساختار شرکت کرد و برای این نوسازی ، نظام استودیویی هالیوود را سرمشق قرار داد .

او اصول مدیریت آمریکایی را به کار گرفت ، بخش مالی را از بخش تولید جدا کرد ، نظام توزیع را از نو سازمان داد و شرکت های وابسته را یکپارچه کرد . کلیچ نظام تهیه کنندۀ اصلی را به اوفا وارد کرد که ارنست هوگو کارل سرپرست آن بود .

او تولید را میان سرپرستان گوناگون تولید تقسیم کرد و به این ترتیب هم کنترل مرکزی را تقویت کرد و هم از تقسیم کار بیشتر سود جست . اگر ، چنان که بیشتر صاحب نظران گفته اند ، ریاست هوگنبرگ بر اوفا سبب تغییر جهت ایدئولوژیک اوفا گردید این نکته نیز صحیح است که از دیدگاه تجاری ، اوفا برای نخستین بار به شکلی کاملاً صنعتی اداره شده و این نکته مدیون کلیچ است .

نظام کلیچ

نظام کلیچ سبب شد که اوفا بتواند با سرعتی چشم گیر با پیشرفت های بین المللی همچون پیدایش ناطق کنار بیاید ، مسئله ای که مدیریت قبلی کندتر از آن بود که به آن توجه کند . اوفا طی کمتر از یک سال به تولید فیلم های ناطق پرداخت.

در عین حال اوفا از طریق عقد توافق نامه هایی با عمده ترین رقیب داخلی اش ، توبیس کلانگ فیلم توانست از ورود به عرصه رقابت های پرهزینه کنار بماند .

از سال 1931 به بعد اوفا بار دیگر سودآور شد زیرا هم توانست به گونه ای موفق نسخه های زبان خارجی فیلم هایش را به فرانسه و انگلیس صادر کند و هم بخش گرامافون و صفحه های موسیقی اش را فعال کند .

به هر حال ، بازیابی مالی اوفا به کارگردان های مشهورش بستگی نداشت : مورنائودر اوایل سال 1927 به هالیوود پیوست ، لانگ و پابست برای Seymour Nebenzahls Nero Film کار می کردند.

دوپون در انگلستان کار می کرد و کارل مه یر نیز پس از پیروی از مورنائو در پیوستن به هالیوود در سال 1931 در لندن مستقر شد .

کارگردان های موفق ژانر ، هم چون کارل هارتل ، گوستا و یوسکی ، و از همه برتر هانس شوارتز اوفا را دوباره بر پا کردند . شوارتز شش فیلم ساخت که از آن میان برخی جزو پرفروش ترین ها بودند : بمب ها بر فراز مونت کارلو ( 1931 ) ، سارق ( 1930 ) ، راپسودی مجار ( 1928 ) ، و دروغ شگفت آور نینا پتروونا ( 1929 ) .

برگرفته از سبک اسکاندیناوی ، نوشته پائولوپرچی یوسای

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *