سینمای بقیه جهان
سینمای بقیه جهان و هنر در آن
سینمای بقیه جهان به دو دلیل به حیات خود ادامه می داد : یکی این که درسهایی از هالیوود می آموخت ، دیگر این که همچنان تماشاگرانی وجود داشتند که محصولات هالیوود همه نیازهایشان را برآورده نمی ساخت .
افزون بر این ، برای سینما تماشاگرانی یافت شدند که ذائقه آنها با ذائقۀ عامه مردم متفاوت بود و برای جنبه های زیباشناختی اهمیت بیشتری قائل بودند ، یا این که علایق آنها با مسائلی پیوند داشت که به خارج از جهان سینما مربوط می شد .
سینما با هنرمندان آوانگارد و گروه های سیاسی ، بویژه چپ گرایان ، پیوندهایی برقرار کرد . به این ترتیب ، جنبش های زیبا شناختی ظهور کرد که با گرایش های موجود در دیگر هنرها همگام بود .
سینما در برخی نقاط دنباله رو جنبش های هنری بود ، اما در اتحاد شوروی ، سینما در عرصه پیشرفت هنری پیشتاز بود _ نکته ای که در غرب توجه وسیعی را به خوند جلب کرد .
سینما تا پایان عصر صامت
سینما تا پایان عصر صامت به مرحله ای از بلوغ رسیده بود که خود را نه تنها به عنوان یک صنعت بلکه به عنوان « هنر هفتم » تثبیت کرده بود .
این همه بدون وجود فن آوری کارآمد هرگز حاصل نمی امد ، و سینما در حقیقت تنها هنری است که با توجه به ماهیت فن آوارنه اش توصیف می شود . این قالب هنری ، در سالها ی نخست بسیار ابتدایی بود ، و هیچ کس نمی دانست در آینده چه سیری را طی خواهد کرد .
افزون بر این ، مدتی به طول انجامید تا سینما به رسانه ای تبدیل شد که ویزگی اصلی آن روایتگری و داستان پردازی بود . به همین دلیل ، ما دو دهه نخست تاریخ سینما را به دو دوره تقسیم کرده ایم : دوره اولیه و دوره انتقال .
دوره اولیه تا حدودسال 1905 و دوره انتقال تا ظهور فیلم بلند ، یعنی کمی پیش از جنگ جهانی اول ، به طول انجامید . در طول دوره اخیر بود که سینما رفته رفته ماهیتی یافت که از همان زمان تاکنون این رسانه براساس آن تعریف می شود و آن نمایش داستان است .
دیدگاهتان را بنویسید