فیلم بچه رُزمری
مروری بر فیلم بچه رُزمری
خلاصه داستان
گای وودهاوس (جان کاساوتیس)، بازیگری که هنوز جایگاه محکمی نیافته، و همسرش، رزمری (میا فارو) عاشق آپارتمانی میشوند که در عمارتی قدیمی در غرب سچرال پارک قرار دارد ولی این آپارتمان، متاسفانه در مجاورت آپارتمان جفت فضول و عجیب، رومن و مینی کاستاوت (سیدنی بلاکمر و روت گوردن) قرار دارد. اما گاستاوتها آن چنان که به نظر میرسد، بیآزار نیستند و در واقع، شیطان پرستاند و تولد پسر شیطان را نقشه میکشند، پسرای این منظور، آنها به یک مادر نیاز دارند و چه کسی بهتر از رزمری؟ البته خودش نباید این را بفهمد. برای انجام این عمل او را چیز خور میکنند. و به عنوان پاداش، به گای که همسرش را قربانی کرده، هر فرصتی را هدیه میکنند تا پلههای ترقی را بپیماید. تنها مشکل این است که امکان دارد رزمری به توطئهشان پی ببرد. خب، آیا به آنها رو دست میزند با غریزهی مادری باعث میشود تا به شیطان کمک کند؟
کاساوتیس موقع بازی در بچه رزمری، فقط شهرت یک کارگردان معروف سینمای مستقل را به دوش نمیکشید، او بازیگر سریالهای موفق تلویزیونی و فیلمهای پرفروشی چون دوازده مرد خشن (1967) بود که به خاطر این یکی نامزد اسکار هم شد و سال بعدش میرفت تا چهرهها (1968) را کارگردانی کند که نقطه عطف مهمی در سینمای مستقل آمریکا محسوب میشود. او در 1970، شوهران را ساخت و یک سال بعد مینی و موسکوویچ و در 1974، فیلم عصبی و فراموش نشدنی زنی تحت نفوذ را در بیشتر فیلمهایش، همسرش جینا رولندز بازی دارد و رفیق شفیقاش، پیتر فالک. کاساوتیس نسبتاً جوان در گذشت و نتوانست به جایگاه ستارگی آل پاچینو یا رابرت دونیرو دست یابد. سینماروها او را بیشتر به خاطر بچه رزمری به یاد میآورند.
روث گوردون: موقع دریافت جایزه اسکار به خاطر همین فیلم، 72 سالگی از عمرش میگذشت و بنابراین با آن شوخ طبعی همیشگیاش به اعضای آکادمی گفت: «تصورش را هم نمیتوانید بکنید این جایزه چه مشوق غریبی برای من درآینده است!» در نقش مینی کاستاوت، چشم را خیره میکند. زیاد پیش نمیآید که یک استاد، فیلمی را یک لقمه کند. او به اتفاق شوهرش، گارسن کانین از بهترین فیلمنامهنویسان هالیوود بودند و کارهای کلاسیکی چون زندگی دوگانه (1947) یا کمدیهای معروف اسپنسر تریسی و کاترین هپبورن، دنده آدم (1949) و پت و مایک (1952) را نوشتند. او که در جوانی بازیگرمعروف صحنههای برادوی بود، هر از گاه در فیلمها هم بازی میکرد؛ ولی در اواخر عمر، به خصوص در درون دیزی کلاور (1965) و هارولد و مود (1972) ظاهر شد. خود زندگینامهاش، بازیگر زن در 1953 با شرکت جین سیمونز به فیلم درآمد.
فیلم ترسناک بدون صحنههای ترسناک!
بچه رُزمری
کارگردان: رومن پولانسکی، فیلمنامه: رومن پولانسکی؛ براساس رمان آیرالوین، تهیه کننده: رابرت ایونس برای کمپانی پارامونت. بازیگران: میافارو (رزمری وودهاوس)، جان کاساونیس (گای وودهاوس)، روث گوردن (مینی کاستاوت)، سیدنی بلاکمر (رومن کاستاوت)، موریس ایونز (ادوارد هاچینز)، رالف بلامی (دکتر ساپرستاین)، پنسی کلی (لورا لوئیز)، الیشا کوک جونیور (آقای نیکلاس)، چارلز گرودین (دکتر هیل)، دکتر شاند (فیل لیدز). مدت 136 دقیقه بودجه: 8/3 میلیون دلار. فروش: 30 میلیون دلار.
جوایز اسکار
بهترین بازیگر زن نقش دوم: روث گوردن.
نامزدیهای اسکار
بهترین فیلمنامه اقتباسی: رومن پولانسکی.
سایر برندگان اسکار 1968
بهترین فیلم: اولیورا
بهترین کارگردان: کارول رید (اولیورا).
بهترین بازیگر مرد: کلیف ریچاردسن (چارلی)
بهترین بازیگرهای زن: کاترین هپبورن (شیری در زمستان) و باربرا استرایسند (دختر بازمره)
بهترین بزیگر مرد نقش دوم: جک آلبرتسن
(موضوع) گلهای رز بودند)
شاهکار سینمای دلهره
رومن پولانسکی، رابطه پیچیدهای با عمارتهای قدیمی دارد. در انزجار، دیوارهای خانه کاترین دونوو پوست میاندازند و خون رویشان دلمه میزند. در مستاجر، ساکنان عمارتی پاریس کشش غریبی دارند تا خود را از پنجره بیرون بیندازند. بنابراین وقتی میا فارو را تا زیر زمین و اتاق رختشویی ترسناک عمارتی در غرب سنترال پارک در نیویورک، تعقیب میکنیم، و اتفاقاً چراغی میترکد، ما هم مثل او دو متر از جا میپریم.
پولانسکی فیلماش را خیلی شاد و دلچسب شروع میکند؛ گویی قرار است شاهد یکی از همان کمدیهای لذت بخش دوریس دی باشیم. صحنههای اول، زوج تازه ازدواج کردهی داستان را نشان میدهد که دکور آپارتمانشان را تغییر میدهند و همسایههای عجیب خود را دست میاندازند اما دیری نگذشته که ماه عسل شیرینشان به کابوسی تلخ تبدیل میشود. بچه رزمری که بیشتر از دیدگاه پرسوءظن رزمری توصیف شده، یکی از ترسناکترین و کج خیالانهترین تریلرهای تاریخ سینما است. حتی طنز و شوخیهای غریباش که به شکرانه وجود روث گوردن و دار و دسته دیوانهاش، زیاد هم هست، کمک کرده تا بیشتر به وحشتتان بیندازد.
بازیگران
میافارو: میا فارو که زمان بازی در بچه رزمری 22 سالاش بود، میرفت تا در میانهی فیلمبرداری، کار را رها کند و نزد شوهر ناراضیاش، فرانک سیناترا برگردد. رابرت ایونس، یک ساعت از «راش»های فیلم را نشاناش داد و قول داد اسکار بهترین بازیگر زن را میبرد. میا فرو زندگی زناشوییاش را به خطر انداخت و در کنار دیگر عوامل فیلم ماند و آخر فیلمبرداری از سیناترا جدا شد.
پولانسکی از غریزی بودن بازیگری چون او شگفت زده شده بود: «انتخابهایش همیشه درست است. کارش هیچ ربطی به قضایای بازیگری به سبک متد و غیره ندارد. ابتدا تمرکز میکند و بعد، راحت و ساده کارش را انجام میدهد» یا به قول خودش: «میدانم چه کار باید بکنم و این کار را وقتی میکنم که رومن فیلمبرداری را شروع میکند. دوست ندارم درباره بازیگری و قلقهایش حرف بزنم. دوست ندارم تحلیل کنم.»
اگر چه میافارو به خاطر حضورش در سریال معروف پیتون پلیس (1965-1963) حسابی شهرت داشت اما این بچه رزمری بود که زندگی حرفهای او را در مسیری جدیتر انداخت.
ولی متاسفانه، با بازی در فیلمهایی فراموش شدنی مثل گتسبی بزرگ (1974) به مج راهه رفت، تا این که حضوری در سری فیلمهای وودی آلن (مردی که دوست، همکار و در نهایت به دشمناش تبدیل شد)، در دهه 1980، زندگی حرفهایاش را احیا کرد. بین فیلمهای «وودی آلنی»اش باید به اینها اشاره کرد: زلیگ (1983)، برادوی دنی رز (1984)، رز ارغوانی قاهره (1985) هانا و خواهرانش (1986)، آلیس (1990) و زنها و شوهرها (1992).
جان گاساوتیس: پولانسکی گفته بود: «انتخاب بازیگرهایی که گویی برای ایفای نقش به دنیا آمدهاند را دوست دارم: جان کاساوتیس، دقیقاً شبیه یک بازیگر آکتورز استودیو است.»
پشت صحنه
- تونی کرتیس به جای بازیگر نابینا در پشت تلفن صحبت کرد.
- در صحنه مهمانی، شارون تیت، همسر بدفرجام پولانسکی، در لحظهای گذرا به چشم میخورد ولی ناماش در عنوانبندی نیامده.
- آیرا لوین رمان دیگری دربارهی یک عمارت منهتنیِ شوم دیگر نوشت که با نام اسلیور (که هم اسم آن عمارت بود و هم به معنای پیکسلها و دانههای ریز تلویزیون است و به قضایای
پائیدن ساکنان عمارت توسط مرد صاحب آن عمارت اشاره دارد؛) که فیلمی هم در سال 1993 براساس آن و با شرکت شارون استون ساخته شد؛ که اما در مقایسه با بچه رزمری، به قول شاعر، این کجا و آن کجا…
موسیقی متن
لالایی فراموش نشدنی بچه رزمری، ساخته کریستف کومدا، که توسط میا فارو زمزمه شده، چند هفتهای در صدر پرفروشترین موسیقیهای سال 1968 قرار داشت.
دکور و لوکیشن
عمارت داکوتا، مجتمعی آپارتمانی که در غرب سنچرال پارک نیویورک قرار دارد، نقش شخصیت خبیث اصلی فیلم را بازی میکند. با آن شیروانی شیبدار، راهروهای نیمه تاریک و کمدهای جاسازی شده توی دیوار، که به زور راه دستیابی به آپارتمان بغلی را مخفی میکنند، درست و حسابی طراحی و ساخته شده تا داستانی دلهرهآور در آن بازی شود. عمارت داکوتا بعداً به خاطر قتل جان لنون در مقابلاش، نحسیاش مضاعف شد. بنابراین هر چه را در طول داستان در مورد گذشته و ساکنان ناجورش از زبان تعدادی از شخصیتها میشنویم، میشود باور کرد.
کارگردان
بچه رزمری، نخستین فیلم هالیوودی رومن پولانسکی، دههی طلایی 1970 سینمای آمریکا را کلید زد. پولانسکی خیال داشت فیلمی درباره اسکی بسازد و رابرت ایونس، مدیر تولیدات کمپانی پارامونت با قول این که میتواند اسکی باز پائین تپه را با شرکت رابرت ردفورد بسازد او را به هالیوود دعوت کرد. در آنجا در اتاق هتلی، کتاب دلهره آور آبرا لوین را دستاش داد پولاسکی تمامی شب آنجا ماند و کتاب را خواند و شیفتهاش شد؛ اما به شرطی حاضر به کارگردانی فیلم شد که دیک اسیلبرت، طراحی صحنه و دکتور فیلم را برعهده بگیرد.
پولانسکی نیویورک را خوب نمیشناخت ولی وقتی عمارت داکوتا را نزدیک پارک مرکزی دید، فهمید که لوکیشن فیلم را پیدا کرده است. او اصرار داشت پایان فیلم را مبهم نگه دارد: «این حکایت ترسناکی است بدون صحنههای ترسناک بنابراین هیچ وقت بچه را نمیبینم و فقط شاهد واکنش رزمری به او هستیم.» پولاسنیک برای بازیگرهایش ارزش و احترام خاصی قائل است. به خصوص که خود بازیگر بوده و در فیلمهایش چون مستاجر (1976) بازی کرده است. «همیشه اجازه میدهم ابتدا بازیگرها صحنه را خودشان بازی کنند. اگر خوشم بیاید، میگذارم دوربین دنبالشان کند».
خلق را تقلیدشان بر باد داد
بچه رزمری به شدت سینمای دلهره و اصولاً سینما و سینماگران چند دهه اخیر را تحت تاثیر قرار داد؛ ولی مختصراً دو تا از فیلمهایی که مستقیماً به مضمون آن اشاره دارند، بدشگون (1976) و تخم شیطان (1977) هستند. یکی دیگر از این گونه فیلمها، زن فضانورد با شرکت چارلیز ترون در نقش میافارو و حتی با همان آرایش مو!
قرار بود چی بشه چی شد
اگر دست پولانسکی را باز گذاشته بودند، او بیشتر مایل بود تیوزدی ولد را در نقش رزمری و رابرت ردفورد را در نقش گای ببیند.
نظر منتقدها
استیون فاربر (مووی لاین): «شاید داستان آیرا لوین، زیرکانه، توی ذهن هر زن حاملهای فکر رشد موجودی ناشناس را در وجودش بیندازد، اما میا فارو، در عوض، به آن ترس و سوءظنها، نیرویی واقعی، ملموس و انسانی میبخشد.»
پالین کیل (نیویورکر): «به خاطر حرفهای تحقیر آمیزی که درباره بچه رزمری نوشتم، انبوهی نامهی اعتراض آمیز از خوانندههای مجله دریافت کردم. جوانها فکر میکنند که چون فیلم آنها را آشفته کرده، بنابراین فیلم بزرگی است.»
اشارهی تصادفی منشی متخصص زنان درباره بوی عجیب ادوکلن دکتر سایر ستاین، ناغافل حرفهای در ذهن رزمری میزند و متوجهاش میکند که آقای دکترش، جزو همان موجودات خبیثی است که برای بچهاش نقشه کشیدهاند. رزمری با عجله خود را به دکتر اوشاش میرساند و درباره سوءظناش به شوهرش گای، و دار و دسته شیطان پرستها با او حرف میزند و کمک میخواهد دکتر، به او پیشنهاد میکند در اتاق بغل مطب استراحت کند تا ببیند چه کار میتواند برایش انجام دهد در حالی که که رزمری خوابیده و رویا میبیند، دکتر تمایش تلفنی میگیرد وقتی رزمری چشم باز میکند گای و دکتر سایرستاین را میبیند که دنبالاش آمدهاند. آنها تهدیدش میکنند که اگر حرکتی غیر عقلانی از او سر بزند در بیمارستان روانی بستری میکنند در حالی که از این همه دروغ خیانت، گیچ شده رزمری اجباراً همراه با گای و دکتر، سوار اتومبیلی میشود که یکی دیگر از شیطان پرستها، متبسم رانندگیاش را برعهده دارد.
دیدگاهتان را بنویسید