#


فیلم مرد سوم 1949

مرد سوم 1949
13 فوریه 2017 بدون نظر 3081 بازدید

فیلم مرد سوم 1949

مروری بر فیلم مرد سوم   1949

 

خلاصه داستان

هالی مارتینز از قطار پایین می­آید و وارد شهری می­شود که جولانگاه کلاهبردارها، جاسوس­ها و پناهنده­هاست. هالی بلافاصله با خبر می­شود که هری لایم (اورسن ول) رفیق دوران کودکی­اش، که حالا به درخواست­اش به این شهر آمده، معروف­ترین مرده­ی این شهر است. در حالی که هالی دنبال چند و چونیِ مرگِ هری است، شیفته­ی آنا اشمیت (آلیدا ولی) نامزد او، می­شود. هالی در کمال شگفتی از سوی پلیس در جریان کارهای خلاف هری قرار می­گیرد. اینطور که پیداست هری پنیسیلین رقیق شده­ای احتکار می­کرده که باعث مرگ تعداد زیادی بچه شده است. سرخورده از آنچه حالا درباره­ی هری می­داند، هالی، وین را ترک می­کند و دختر نیز هنوز واقعیت را دربار نامزدش نمی­داند…

خلق کابوس از یک استعاره سیاسی

مرد سوم  1949

کارگردان: کارول رید. فیلمنامه: گراهام گرین. تهیه کننده: الکساندر کوردا، کارل رید و دیوید اُ.سلزنیک. بازیگران: جوزف کاتن (های مارتینز)، آلیدا ولی (آنا اشمیت)، ترور هاوارد (سرگرد کالوی)، اورسن ولز (هری لایم)، ویلفرید هاید وایت (کرابین)، برنارد لی (سرگرد پین). مدت: 104 دقیقه. فروش: 2 میلیون دلار.

اسکارها:

  • بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید: رابرت کراسکر.

نامزدهای اسکار:

  • بهترین کارگردان: کارول رید.
  • بهترین تدوین: آزوالد هفنریشتر.

برندگان اسکار 1949:

  • بهترین فیلم: همه مردان شاه.
  • بهترین کارگردان: جوزف ال.منکیه ویچ (نامه­ای به سه همسر).
  • بهترین بازیگر مرد: برودریک کرافورد (همه مردان شاه).
  • بهترین بازیگر زن: اولیویا دوهاویلند (وارثه).
  • بهترین بازیگر نقش دوم مرد: دین جگر (سر ساعت دوازده).
  • بهترین بازیگر نقش دوم زن: مرسدس مک کمبریج(همه مردان شاه).
  • اسکار افتخاری: فرد آستر.

فقط سایه می­داند

سالن سینما در تاریکی فرو می­رود. نوای ساز زیتری به گوش می­رسد که در واقع نوایی است فراموش نشدنی در باره­ی تباهی فیزیکی و روحی شهر وین؛شهری که پس از جنگ جهانی دوم به چند بخش تقسیم شده بود. بر روی پرده، تصاویری مستند و رؤیاگونه از ویرانی و فلاکت، جسد مردی که در بستر رودخانه­ای بی­آب افتاده است. این مناظر به کابوسی اکسپرسیونیستی از شهری می­انجامد که همیشه تاریک است و خیابان­های سنگ­فرش­اش، درخشی پر رمز و راز دارند.

امروزه این شهر به دزدان و بازار سیاهی­ها و قدرت­های خارجی تعلق دارد که هریک دنبال قدرت و کنترلی بیشتر است. در چنین دنیای فاسدی است که هالی مارتینز (جوزف کاتن) یک آمریکایی عبوس، قدم می­گذارد. مردی که فکر نمی­کرده سفرش به تعقیب جسدی بیانجامد یا کارش به تحقیق از دوست دختر آن جسد بکشد. اگر زاویای دوربین این شاهکار سینما گاه زیادی کج است و زیادی استیلیزه و نمایشی، در عوض لذت بخش است! در حقیقت این هنرمندانه بودن کار است که آدم را به سرگیجه می­اندازد.

بازیگران

اورسن ولز: شخصیت اورسن ولز در این فیلم به دراماتیک­ترین شکل ممکن به بیننده معرفی می­شود؛ و با آنکه فقط به گونه­ای برق­آسا در چند صحنه از تاریکی بیرون می­آید و در تاریکی فرو می­رود، و البته، آن صحنه فراموش نشدنی را بالای آن چرخ بزرگ شهربازی دارد، ولی سایه سنگینِ لبخند تمسخر آمیز و زیرکانه­اش بر سراسر فیلم افتاده است. مثل شخصیت شناخت­ناپذیرش در همشهری کین (1941)، لایم نیز یکی از سربسته­ترین شخصیت­های فیلم باقی می­ماند. با آنکه گرایش سبکیِ فیلم به حرکت­های تیلت و زوایای کج و معوج و عمق میدان و اصولاً ترکیب نماها، اورسن ولزِ خالص بود، دستی در کار ساختن این فیلم نداشت و صرفاً دیالوگ­های خود را بازنویسی کرد و یکی از شاهکارترین دیالوگ­های تاریخ سینما «ساعت کوکو» را برای خود نوشت.

جوزف کاتن: واقعاً به بازیگری پر دل و جرأت نیاز بود که در اوج شهرت، بیاید و نقش مردی ناشی و گیج و بدبینی را بازی کند. ولی جوزف کاتن این کار را کرد و پیام­اش را هم به مخاطب رساند. در اینجا، ولز و کاتن، حالت مرید و مرشد را دارند؛ چیزی در مایه­ی نقشی که هر دو در همشهری کین بر عهده داشتند. (برای اطلاعات بیشتر به همشهری کین فیلم شماره 3 مراجعه شود.)

آلیدا ولی: نقش آنا اشمیت، محبوبه سر سخت هری لام را بی­عیب و نقص بازی کرده و آن را به سندی از اراده زنانه تبدیل نموده است. از 1934 تا 2002، آلیدا ولی در بیش از صد فیلم ظاهر شد؛ بیشتر این فیلم­ها اروپایی بودند. وی به علاوه در تعدادی سریال آمریکایی نیز مانند دکتر کیلدر و نبرد حضور داشته است. ولی تا چند سال پیش در کرواسی زندگی می­کرد.

پشت صحنه

  • ولز در سریال رادیویی زندگی­های هری لایم (52 – 1951) بازی کرد که بر اساس ماجراهای اولیه شخصیت­اش در مرد سوم نوشته شده بود.
  • شخصی که گراهام گرین شخصیت هری لایم را با الهام از او نوشت، کیم فیلبی، بالادستِ گراهام گرین در سازمان جاسوسی بریتانیا بود که بعداً معلوم شد جاسوس دوجانبه بوده است.
  • موسیقی متن را آنتوان کاراس نوشته، که قبل از کشف شدنش توسط کارول رید، در کافه­های شهر وین ساز می­زد. در سال 1950، قطعه اصلی­اش در مرد سوم، یازده هفته «نامبر وان» بود. اجرای ارکستری آن نیز توسط گی لمبردو، در همان سال در صدر پر فروش­ترین قطعات موسیقی روز قرار گرفت. علاوه بر این چهار ورسیون دیگر نیز از این قطعه موسیقی به جدول پرفروش­ترین­ها را یافتند. این قطعه موسیقی را در یکی از دفترهای اتودِ سازِ زیتر یافته بود.

قرار بود چی بشه، چی شد

  • هری لایم می­توانست فقط یک چهره داشته باشد و آن هم چهره گرد اورسن ولز با آن چشم­های تخس و

شیطان بود. اما سلزنیکِ تهیه کننده، نوئل کاورد را در نظر داشت. باید به کارول رید که در انتخاب لز مصر بود، درود فرستاد.

  • برای ایفای نقش هالی مارتیز، رکارول رید، به جمیز استیوارت فکر می­کرد. ولی سلنزیک جوزف کاتن را انتخاب کرد که در آن زمان تحت قراردادِ کمپانی­اش بود.

نطق محشر

هری لایم، هالی را بالای یکی از چرخ­های بزرگ شهر بازی می­برد. نکند خیال دارد او را از آن بالا پائین بیندازد؟ خیر، کاری که در عوض انجام می­دهد، ادای یکی از بدبینانه­ترین و رندانه­ترین نطق­های تاریخ سینماست: «در ایتالیا، سی سال تحت سلطه خاندان بورژیا، جنگ­ها به راه افتاد، چه ترور و وحشتی به راه افتاد، چه جنایت­ها که صورت نگرفت، چه خون­ها که ریخته نشد، اما همین دوره، میکل آنژ، لئوناردو داوینچی و رنسانس را تحویل ما داد. در سوئیس، عشق و محبتی برادرانه حاکم بود، 500 سال صلح و دموکراسی داشتند، و خب، این­ها چه پدید آورد؟ ساعت کوکو.»

جملات به یاد ماندنی

«زیاد اهل سینما نیستم؛ خیلی کم فیلم می­بینم.»

اورسن ولز

«از اوج شروع کردم و رفته رفته توی سرازیری افتادم»

اورسن ولز

«از رفتار هالیوود نسبت به خودم دلگیر نیستم؛ دلگیری من بابت رفتار این تشکیلات با گریفیث، فن اشتروهایم، فن اشترنبرگ، باستر کیتون و صدها نفر دیگر است.»

اورسن ولز

نظر منتقدها

لورا میلر (سالن): «خلق حساسیتی به شدت کهنه و متین، و به شدت اروپایی؛ مرد سوم، جوهره دنیای سرخورده و مأیوسِ دوران پس از جنگ جهانی دوم است.»

منی فاربر (نیشن): «در اینجا حس می­کنم… کارول رید، هوش و درایت را کنار گذاشته و در عوض، نوعی پاتکِ رومانتیک / شاعرانه، و استفاده ناپخته از فضا، پرسپکتیو، نمونه­های متفاوت بازیگری (استیلیزه، اغراق شده، زیر پوستی و حسی) و موضوعی مبهم و پیچیده را انتخاب کرده؛ رید، با چنان تأکیدِ اعصاب خردکنی از نمادهای نخ­نما استفاده کرده که انگار دری که تاب می­خورد و قژقژ صدا می­دهد، اراده­ای هم از خودش داشته است.»

کارگردان

بعد از بت سقوط کردن (1948)، این دومین فیلم کارول رید، براساس تریلزی از گراهام گرین بود؛ با این تفاوت که این بار آن را به روش خود ساخت. رید، فیلمنامه را به استعاره­ای سیاسی تبدیل کرد که حول محور فساد هری لایم می­گردد. وی ضمناً، پایان خوش گراهام گرین را تغییر داد و در عوض، فیلم را در همان گورستانی تمام کرد که داستان از آن شروع می­شود. رید به علاوه، شخصیت­ها را نیز مقداری تغییر داد؛ به عنوان مثال، آنا به شخصیتی بسیار محکم­تر تبدیل شد و در اینجا دیگر دختر یک مجار فاشیست نیست، بلکه زن جوانی است که از چکسلواکی کمونیست به اتریش پناه آورده است.

هالی مارتینز هم به یک بزدل آمریکایی تقلیل داده شده است. قبل از مرد سوم، رید با مرد ناجور (1947) و بت سقوط کرده (1948) قابلیت­های خود را اثبات کرد. رید بعدها مأمور ما در هاوانا (1960) را ساخت که با اقتباسی بود از یکی دیگر رمان­های گراهام گرین، و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت؛ ولی مرد سوم مهم­ترین فیلم­اش باقی مانده است.

آنا لحظاتی پیش­تر به هالی گفته که گربه­اش فقط برای هری خر خر می­کرده. در حالی که او به حرف زدنش ادامه می­دهد، دوربین از لابه لای گلدان­ها رد می­شود و به طرف پنجره می­رود و از آن خارج می­شود و به سوی خیابان و کنج­های تنگ و تاریک­اش می­خزد؛ در آنجا گربه را می­بینیم که روی سنگفرش خیس خیابان می­دود و در آستانه دری متوقف می­شود و خود را به یک جفت کفش مردانه براق می­مالد. مردی که آن کفش را به پا دارد، نمی­بینیم، ولی حالا با در نظر داشتن حرف­های آنا می­توانیم هویت­اش را حدس بزنیم. آنچه در پی می­آید یکی از فراموش نشدنی­ترین معرفی­های یک شخصیت در تاریخ سینماست. صورتی گرد و لبخندی تمسخرآمیز به سوی آن پنجره. هالی به تعقیب آن چهره می­پردازد که در کانال­های فاضلاب شهر ناپدید می­شود.

 

 

 

 

 

برچسب ها برچسب‌ها:, , , ,
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *