#


فیلم جنگ‌های ستاره‌ای

جنگ‌های ستاره‌ای
13 فوریه 2017 بدون نظر 2799 بازدید

فیلم جنگ‌های ستاره‌ای

مروری بر فیلم جنگ‌های ستاره‌ای

خلاصه داستان

امپراتوریی شیطانی به رهبری دارت ویدر (دیوید پراوز / جیمز ارل جونز)، عزم کرده آخرین گروه‌های مقاومت را درهم بشکند. سفیر حسن نیت‌اش، شاهزاده خانم لیا (کری فیشر) را می‌ربایند ولی لیا، پیشاپیش نقشه‌های نبرد را در روبات R2-D2 (که به اتفاق همپالکی «دروید»ش C-3po به تایتون می‌گریزد) برنامه‌ریزی کرده است.

C-3po پس از افتادن به دست لوک اسکای واکر (مارک همیل)، از اوبی – وان کنویی (الک گینس) داعیه‌دار بزرگ «نیرو» صحبت به میان می‌آورد لوک، آنها را نزد اویی وان کنویی می‌برد. (کنویی، پیش‌ترها در کنار پدر لوک، در جنگ کلون‌ها شرکت داشته است). لوک از این وحشت دارد که آدمکش‌های امپراتوری در تعقیب‌اش باشند و وقتی در غیاب‌اش، عمو و عمه‌اش کشته می‌شوند، دیگر در این موضوع شک نمی‌کند.

لوک و کنویی در جریان ملاقاتی در «بار»ی بین کهکشانی، تصمیم می‌گیرند به یکی از پایگاه‌های شورشیان بروند. آنها، هان سولو (هریسون فورد)، جلبانی مغرور و دستیار پشمالویش، چوباکو (پیتر میهوز) را استخدام می‌کنند. کنویی و لوک توسط ویدر هدف قرار می‌گیرند و سفینه‌شان به وسیله نیرویی مغناطیسی به درون «ستاره مرده» کشیده می‌شود.

در آنجا لیا را نجات می‌دهند. سولو و لیا، به محض آشنایی از هم خوش‌شان می‌آید و این را با جروبحثی که بین‌شان به وجود می‌آید، نشان می‌دهند. لحظاتی بعد، آنها کنویی را در دوئلی بین ویدر و او، از دست می‌دهند. کنویی، که حالا توانسته الهام‌بخش لوک باشد، ترسی از قربانی شدن ندارد و آسوده می‌میرد. لوک به اسکادرانی از خلبان‌ها می‌پیوندد که امیدوارند بتوانند پاشنه آسیل «ستاره مرگ» را هدف قرار دهند. سولو در آخرین لحظه به کمک‌اش می‌رود. پیروزی آنها نمایانگر پیروزی نهایی خیر علیه شر است و تولد یک «امید نو».

الک گینس: در کنار لارنس اولیویه و جان گیلگاد، از بزرگ‌ترین بازیگران سینمای بریتانیا بود. در کتاب صد فیلم برتر تاریخ سینما، نام او بیش از هر بازیگر دیگری به چشم می‌خورد: پلی بر روی رودخانه کوای (1957)، لارنس عربستان (1962)، دکتر ژیواگو (1965) و همین نقش کنوبی در چنگ‌های ستاره‌ای.

جنگ‌های ستاره‌ای

نویسنده و کارگردان: جورج لوکاس، تهیه کننده: لوکاس فیلم/ فاکس قرن بیستم. بازیگران. مارک همیل (لوک اسکای واکر). هریسون فورد (هان سولو)، کری فیشر (شاهزاده خانم لیا)، پیتر کوشینگ (گراندماف تارکین)، الک گیس (اویی وان کنویی)، آنتونی دانیلز (سی‌تری پی‌لو)، کنی بیکر (آرتو – دی تو). پیتر میهوز (چوباکا)، دیوید پرواز (دارت ویدر)، جیمز ارل جونز (صدای دات ویدر)، فیل براون (عمو اوین). مدت: 121دقیقه. بودجه: 11 میلیون دلار. فروش: 775 میلیون دلار.

اسکارها

بهترین تدوین: پل هیرش، مارسیالوکاس، ریچاردچو.

بهترین طراحی صحنه و دکور: جان بری، نورمن رینولدز، لزلی دیلی، راجر کریستین.

بهترین جلوه‌های ویژه: جان استیرز، جان دیکترا، ریچارد ادلاند.

بهترین طراحی لباس: جان مولو.

‌  بهترین موسیقی متن: جان ویلیامز.

بهترین صدا: دان مک دوگال، ری وست.

نامزدی‌های اسکار

بهترین فیلم.

بهترین کارگردان: جورج لوکاس.

بهترین بازیگر مرد نقش دوم الک گینس.

بهترین فیلمنامه اریژینال: جورج لوکاس.

بیرون از این دنیا

وقتی این همه شرکت‌های بزرگ اسباب‌بازی و ویدیوگیم و بستنی‌های مک دانلد را از سر راه برداریم، می‌رسیم به فیلم کوچکی پر از جذابیت و امیدهای بی‌شیله پیله، که توسط جورج لوکاس همیشه جوان خلق شده؛ دیگ درهم جوشی از تمامی ایده‌هایی که از بچگی به خاطر سپرده و به گفته خودش، آن را متأثر از یکی از فیلم‌های آکیرا کوروساوا، دژ پنهان (1958) آکیرا کوروساوا ساخته؛ حکایت دو دهقان در ژاپن قرن شانزدهم، که شاهزده خانمی ربوده شده را نجات می‌دهند و در سرزمین دشمن اسکورت‌اش می‌کنند.

خب، حالا این رنگ مایه را بگیرد، مقداری افسانه آرتور (امپراتوری شر علیه کهکشانی کاملوت‌وار)، جادوگر آز (اویی – وان کنویی نمی‌میرد، زیر جامه‌اش ناپدید می‌شود)، وسترن‌های کلاسیک هالیوودی («سالون»های بینِ کهکشانی، مملو از هفت تیرکش‌ها و موجودات زشت فضایی) و مقادیر متنابهی هم سریال‌های سینمایی فلاش گوردن به آن اضافه کنید، نتیجه‌اش می‌شود جنگ‌های ستاره‌ای. لوکاس خیلی راحت همه این وام گرفتن‌ها را قبول دارد، ولی نکته اساسی این است که حالا چظور مثل یک سرآشپز سینمایی، که مهارت‌اش هم در چاشنی‌ها است و تردستی، همه این‌ها را سرهم کرده است.

هر جنبه‌ای از جنگ‌های ستاره‌ای، رنگ و بوی صمیمانه و آشنایی دارد و با این حال به شدت اریژینال می‌زند. جنگ‌های ستاره‌ای یکی از آن پدیده‌های کمیابی است که نویسنده‌ها و محقق‌ها و وب‌سایت‌های طرفدارانش را واداشته تا درباره جزیی‌ترین نکات این سری فیلم‌ها (حتی اندازه تخت کفش اسکای واکر) را مورد بررسی قرار دهند. می‌توان به فیلم دل سپردن و در دنیایش غرق شد و یا تنها با تبسمی بر لب، هر از گاه به صحنه‌های هیجان‌انگیزش واکنش نشان داد.

 

بازیگران

مارک همیل: همیل کارش را از سریال تلویزیونی هشت کافی‌ست شروع کرد. او به درستی حدس می‌زد که جنگ‌های ستاره‌ای با موفقیت تجاری زیادی روبرو خواهد شد اما درست قبل از نمایش عمومی فیلم، تصادف سختی کرد. جراحی پلاستیک چنان سروشکل‌اش را تغییر داد که در دنباله‌های فیلم مشهود است.

او سر صحنه فیلمبرداری هم برای خود دردسر ایجاد می‌کرد و یکبار زیر آب، آنقدر نفس‌اش را نگه داشت که رگ‌های قسمت چپ صورت‌اش پاره شد و مجبور شدند از نیم رخ از او فیلم بگیرند. همیل در فیلم جنگی قرمز بزرگ (1980) بازی کرد و بعد در دو تاا از اپیزودهای جنگ‌های ستاره‌ای، امپراتوری دست به ضد حمله می‌زند (1980) و بازگشت جدای (1983) حضور یافت. در این سال‌ها او کارش را به دوبله کارتون‌ها محدود کرده است.

هریسون فورد: با جنگ‌های ستاره‌ای، ستاره شد. آن جذابیت مردانه و لبخند یک وری، جان می‌داد برای انتقال وحشت در صحنه‌های پرتنش، در این زمینه کافی‌ست صحنه مبارزه‌اش را تا سر حد مرگ، در بلید واثر (1982)، بر بالای بام، به یاد آورید. در فیلم بسیار موفق مهاجمان صندوقچه گمشده نیز همین ابعاد شخصیتی به کمک‌اش آمدند و یک اسطوره واقعی سینمایی خلق کردند.

او که پر درآمدترین بازیگر تاریخ سینماست، فقط یک بار، برای شاهد(1985) نامزد جایزه اسکار شده است. فورد نشان داده که در تریلرها موفق‌تر است؛ نمونه‌اش، از جمله، بازی‌های میهن پرستانه (1992)، فراری (1993) و هواپیمای ریاست جمهوری (1998) است. او با دختر کارمند (1988) و سابرینا (1995) رمانتیک کمدی را هم تجربه کرد ولی طرفدارانش بیشتر ترجیح می‌دهند برای نجات زندگی‌اش مدام در هول و ولا باشد.

کری فیشر: مشهور به دنیا آمد چون فرزند جفت بازیگر محبوب دهه‌ی 1950، ادی فیشر و دبیر رینولدز بود. با آن که در کودکی در شامپو (1975) درخشید و در جنگ‌های ستاره‌ای نیز در نقش شاهزاده خانم لیا، فراموش نشدنی است ولی سال‌هاست کارش بیشتر نویسندگی است تا بازیگری. کتاب زندگینامه‌اش، کارت پستال‌هایی از لبه پرتگاه، که ابتدا به عنوان اثری تخیلی منتشر شد، در سال 1990 با فیلمنامه خودش، توسط مایک نیکولز و با شرکت مریل استریپ به فیلم درآمد.

البته هنوز، هرازگاه در فیلمی بازی می کند که به یادماندنی‌ترین‌شان در این سال‌ها، وقتی هری با سلی آشنا شد (1989) و آستین پاورز (1997) است. او که یکی از پاهای همیشگی برنامه‌های تلویزیونی است با شوخی، وضعیت زندگی خودش را به‌عنوان مادری تنها، زنی که در جوانی به الکل معتاد بوده و ازدواج کوتاه مدت اش را با پل سایمون، خواننده معروف، دست می‌اندازد (هر دو تامان خیلی کوتوله بودیم)

پشت صحنه

  • لوکاس ادعا می‌کند که انتخاب هریسون فورد یکی از تصادفی‌ترین «انتخاب بازیگر»های هالیوودی بوده است. می‌گویند که فورد در بخش تولید فیلم به عنوان نجار کار می‌کرده و وقتی برای صحنه‌ای کوتاه و دیالوگ‌دار به کسی نیاز بود از او خواستند تا بیاید و فیلمنامه را سر صحنه بخواند. به گفته لوکاس، فورد بهتر از همه دیالوگ‌های مربوط به هان سولو را خواند… ولی خوب، از آنجا که فورد در فیلم قبلی لوکاس، نقاشی‌های دیواری آمریکایی (1974) نقش کوتاهی ایفا کرده بود، احتمال دارد قضیه به این سادگی‌ها هم نبوده باشد.
  • برای شخصیت چیوباکا، لوکاس از سگ‌اش ایندیانا الهام گرفت و برای صدایش هم آمیخته‌ای از صدای گورکن، فیل و شتر…
  • جیمز ارل جونز، ابتدا احساس می‌کرد که آنقدر کارش در فیلم (عاریت دادن صدا به شخصیت دارت ویدر) بی‌اهمیت است که نیازی به ذکر نام‌اش در عنوان‌بندی نیست.
  • صداهای متبکرانه فیلم از اصوات معمولی روزانه گرفته شده‌اند. صدای روشن کردن سفینه، از صدای چرخاندن دسته پارکومتر گرفته شد و صدای حرکت سریع سفینه‌ها از صدای دستگاه تهویه هوا.
  • لوکاس از استودیوی فاکس خواست تا حق و حقوق فروش اسباب‌بازی‌های ملهم از شخصیت‌های فیلم به وی واگذار شود و فاکس که گمان می‌برد پولی نمی‌شود، کل آن ثروت را در اختیار لوکاس گذاشت.

دکور ولوکیشن

صحنه‌های مربوط به بیابان‌های سیاره تاتویین، در تونس و در دره مرگ، کالیفرنیا گرفته شدند. باقی فیلم در لوکیشن داخلِ کله‌ی لوکاس و طراح صحنه‌اش، جان بری فیلمبرداری شدند. سکانس پایانی، مراسمی برای تجلیل و مدال دادن به سربازها، یادآور جادوگر آز و پیروزی اراده است و در آن از مقداری سرباز مقوایی استفاده شده است.

موسیقی متن

موسیقی متن جنگ‌های ستاره‌ای را جان ویلیامزِ همه جا حی و حاضر ساخته؛ قطعاتی که از آنها فراموش نشدنی‌تر پیدا نمی‌کنید. جنگ‌های ستاره‌ای به پر فروش‌ترین موسیقی متن تاریخ سینما تبدیل شد. کارهای ویلیامز می‌تواند به فهرست بالا بلند یک دفتر تلفن شهری پهلو زند؛ ولی از جمله معروف‌ترین‌شان که برای تعدادی از پرفروش‌ترین آثار سینمایی ساخته شده‌اند، می‌توان به این‌ها اشاره کرد: آرواره‌ها (1975)، پارک ژوراسیک (1993)، میهن پرست (2000)، و یا هری پاتر و سنگ جادوگر (2001).

کارگردان

جورج لوکاس برای آن که بتواند سرمایه «پروژه علمی/ تخیلی عجیب و غریب»اش را دست و پا کند، جنگی استودیویی به راه انداخت. سرانجام کمپانی فاکس قرن بیستم به این امید که لوکاس موفقیت تجاری نقاشی‌های دیواری آمریکایی (1974) را تکرار کند، سرمایه را تأمین کرد. تولید فیلم با چالش‌ها و شکست‌های فراوان همراه بود. مهم، خلق جلوه‌های ویژه‌ای بود که تا آن زمان بر روی پرده سینما دیده نشده بودند.

متوسط سن کسانی که از متخصصان انیمیشن در خیابان مدیسون نیویورک بودند و لوکاس به این منظور گردآورد، 24بود وقتی تدوین اولیه فیلم تمام شد، لوکاس رفقای هم دوره‌ایش را به استودیو دعوت کرد تا درباره فیلم نظر دهند. (لوکاس گمان می‌برد که خراب کرده). فقط اسپیلبرگ، به آینده‌ی فیلم خوش بین بود. لوکاس نا امید نشد و برای دنباله‌های فیلم، حقوق فیلم را از فاکس خرید، آن هم در زمانی که اصلاً مطمئن نبود بتواند قسمت اول فیلم را تمام کند.

لوکاس که از بیماری آسم رنج می‌برد. و تحمل فشار کارگردانی را نداشت به رفیق فیلمنامه نویس‌اش، جان میلیوس گفته بود که احتمالاً خواهد توانست فقط با اسباب‌بازی‌هایی که براساس شخصیت‌های فیلم تولید می‌شوند، بیش از پدرخوانده پول درآورد وقتی جنگ‌های ستاره‌ای همه رکوردها را شکست و به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما تبدیل شد، لوکاس از کارگردانی کنار کشید ولی 22 سال بعد دوباره برگشت و جنگ‌های ستاره‌ای اپیزود1امپراتوری دست به ضد حمله می‌زند و سایر دنباله‌هایش را کارگردانی کرد. «اینداستریل لایت اند مجیک» شرکتی که لوکاس برای تولید جلوه‌های کامپیوتری در لس‌آنجلس برپا کرد، پنج سال ساخت‌اش طول کشیده از اسپیلبرگ نقل می‌کنند: «ما از بازی و سرگرمی در خانه لوکاس لذت می‌بریم؛ او بهترین اسباب‌بازی‌ها را دارد.»

قرار بود چی بشه، چی شد

n جورج لوکاس بدش نمی‌آمد کری فیشر در کری (1976) بازی کند تا در عوض، سیسی اسپیسک بیاید و در نقش شاهزاده خانم لیا ظاهر شود. ولی فیشر با بعضی از صحنه‌های ناجور کری مشکل داشت و ترجیح داد در فیلم لوکاس بازی کند. اگر در نهایت، فیشر هم نمی‌آمد، لوکاس جودی فاستر را رزرو داشت.

n به پیتر میهوز، ابتدا نقش دارت ویدر پیشنهاد شد ولی او می‌خواست نقشی مثبت داشته باشد پس چوباکا را انتخاب کرد.

و افسانه ادامه دارد.

جنگ‌های ستاره‌ای: امپراتوری دست به ضد حمله می‌زند (1980)، جنگ‌های ستاره‌ای: بازگشت جدای (1983)، جنگ‌های ستاره‌ای: اپیزود یک شبح تهدید (1999)، جنگ‌های ستاره‌ای: اپیزود -2 حمله کلون‌ها (2002) و جنگ‌های ستاره‌ای: اپیزود 3 (2005).

جملات به یادماندنی

«موقع بازی در جنگ‌های ستاره‌ای، حالت کشمشی را داشتم در سالاد میوه؛و اصلاً نمی‌دانستم طالبی‌ها کجا هستند.»

مارک همیل

«واقعاً نمی‌دانم که هستم. شاید اصلاً وجود ندارم.»

الک گینس

«فیلم بازی کردنم به خاطر آن است که احساس زنده بودن کنم؛ اگر نه آنقدر پول دارم که نمی‌دانم با آن چه کنم.»

هریسن فورد

«جورج، تو می‌تونی این آشغال را بنویسی، ولی قطعاً نمی‌تونی اونو به زبون بیاری.»

هریسون فورد در مورد فیلمنامه جورج لوکاس

«خودم، محصول هالیوودم؛ فانتزی برایم غیرطبیعی نیست؛ واقعیت من است.

کری فیشر

نظر منتقدها

گری آرنولد (واشینگتن پست): «کلاسیکی جدید در مایه بهترین آثار سرگرم کننده سینمای آمریکا: یک سه تفنگدار فضایی.»

پیتر استک (سن فرنسیسکو گرانیکل): «فیلم پرفروش علمی / تخیلی جورج لوکاس، از لحاظ احساسی، هیچ وقت به طور کامل درگیر نمی‌کند.»

 

اسکادرانی از خلبان‌های شجاع، پس از دیدن نقشه‌های ستاره مرگ، خود را آماده نبرد می‌کنند. شانس‌شان برای هدف قرار دادن «پاشنه آشیل» ستاره مرگ (شیاری میکروسکوپیک در سیاره معلق ویدر)، یک در میلیون است. ولی اگر کسی بتواند چنین کاری را انجام دهد، امپراتوری ویدر را پودر و نابود خواهد کرد. لوک و لیا، حال‌شان از پول پرستی سولو که حاضر نیست جان‌اش را به خطر بیندازد، بد شده است.

سولو، آشکارا از لوک خوش‌اش می‌آید. دنبال‌اش می‌رود و می‌گوید: «نیرو، همراه و پشتیبانت باشد!» لوک به اتفاق آرتو دی تو وارد سفینه‌اش می‌شود و به راه می‌افتند. آدمکش‌های ویدر در سفینه‌هایشان دنبال‌‌شان هستند. سفینه‌های شورشی یک به یک نابود می‌شوند. در حالی که فقط چندتایی از سفینه‌های شورشی بر جای باقی مانده و تا دقایقی دیگر دارت ویدر می‌رود تا سیاره شورشی را با اشعه مرگ نابود کند، لوک با سرعت وارد آن دالانی می‌شود که به همان نقطه ضعف و پاشنه آشیل امپراتوری راهنمایی‌اش می‌کند. درجریان تیراندازی، آرتو- دی تو از میدان خارج می‌شود سولو در آخرین لحظه، با وارد شدن به صحنه آبروی خود را می‌خود و از پشت به حمایت از لوک می‌پردازد. لویک به «نیرو» تکیه می‌کند تا او را در مبارزه یاری دهد و حالا دیگر هیچ کاری از دست و پدر ساخته نیست!

به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *