فیلم پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته
در امدی بر فیلم پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته
خلاصه داستان
رندل پاتریک مک مورفیِ زبر و زرنگ، مدت کوتاه زنداناش را با اقامتی در یک بیمارستان روانی تاخت میزند چون فکر میکند این ترفند باعث خواهد شد دیگر دست به سیاه و سفید نزند و کار نکند. ولی در واقع نمیداند چه چیزی را با چه چیزی تاخت زده است. حالا هر حرکتی که انجام میدهد از سوی پرستار بخش، خانم راچد، به چالش طلبیده میشود. وظیفهی راچد این است که وضعیت بیمارستان را آرام و راکد نگه دارداگر چه این مهم باعث میشود که زیر دستهایش از کوچکترین حقوق انسانیشان محروم گردند. مک مورفی به تقلا میافتد تا شاید بتواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد و نافرمانیهای انجام میدهد که باعث سر و صدا و شورش میشود. سرآغاز این نافرمانیها وقتی است که بیمارها میخواهند مسابقات جام جهانی را از تلویزیون تماشا کنند و راچد این اجازه را به آنها نمیدهد. مک مورفی همه را علیه این تصمیم میشوراند و سپس اتوبوسی را میرباید و گروه بیماران را به ماهیگیری میبرد. او نقشهی فرار از بیمارستان را میریزد ولی قبل از آن یک مهمانی ترتیب میدهد که همه در آن میخورند و میپاشند و به خصوص برای بیلی بیبیت (براد دوریف) فرصتی به وجود میآورد که به رویای بزرگاش جامهی عمل بپوشاند. ولی در پایان مک مورفی پیروز نمیشود. شوکهای الکتریکی که به او وارد میکنند، فلجاش میکند. وقتی چیف برومدن (ویل سیمپسون) سرخپوستی غول پیکر – که خیال داشته به اتفاق مورفی فرار کند – او را در این وضعیت مشاهده مینماید و میداند که مورفی مرگ را به چنان حالت گیاهی ترجیح میداده، او را در بستر خفه میکند.
کارگردان: میلوش فورمن. نویسندگان فیلمنامه: بو گلدمن، لارنس هوبن. بازیگران: جک نیکلسون (رندل
پاتریک مکمورفی)، لوئیز فلچر (پرستار میلدرد رچد)، ویلیام ردفیلد (هاردینگ)، مایکل بریمن (کلنل مترسن)، پیتر بروکو (آلیس)، دین آر.بروکس (دکتر جان اسپایوی)،آلونزو براون (میلر)، اسکاتمن کراتز (ترکل، کارگر بیمارستان)، مودانکو کامبولا (وارن)، دنی دوویو (مارتینی)، ویلیام دوئل (جیم سفلت)، جاسیپ الیک (بانچینی)، دوایت مارفیلد (المورت)، فلیپ راث (ولسی)، ویل سیمپسون (چبف برومدن)، براد دوریف (بیلی بیبیت)، تیم ولچ (راکلی). تهیه کنندگان: سال زانتر، مایکل داگلاس، محصول کمپانی یونایتد آرتیستز. مدت: 113 دقیقه. بودجه: 3 میلیون دلار. فروش: 112 میلیون دلار.
اسکارها:
- بهترین فیلم.
- بهترین بازیگر مرد: جک نیکلسون.
- بهترین بازیگر زن: لوئیز فلچر.
- بهترین کارگردان: میلوش فورمن.
- بهترین فیلمنامهی اقتباسی: لارنس هوبن، بو گلدمن.
- بهترین تدوین: جین میلفورد.
نامزدهای اسکار
- بهترین بازیگر مرد نقش دوم: براد دوریف.
- بهترین تدوین: ریچارد چو، لینزی کلینگمن، شلدون کان.
- بهترین موسیقی اریژینال: جک نیچ.
سایر برندگان اسکار 1975
- بهترین بازیگر مرد نقش دوم: جورج برنز(پسران آفتاب)
- بهترین بازیگر زن نقش دوم: لی گرانت (شامپو).
فیلمی نمادین
انتشار رمان پرواز بر فراز آشیانهی فاخته، از نویسندهاش کن کیسی، یک شبه قهرمان جریان «ضدفرهنگ» ساخت ولی فیلم ظاهراً از این بلندپروازیها نداشت. میلوش فورمن، کارگردان فیلم، که میدانست نمیتواند فضای کجخیالانه و موضعگیری سیاسی / انقلابی و ضدجنگ کتاب را به همان خوبی پیاده کند، داستان را در چارچوب یک بیمارستان به خصوص دور و بر ماجراهایی که بین خود بیمارها و مدیران بیمارستان میگذرد، نگه داشت. فیلم به خاطر توصیف جانهای لطمه خوردهی شخصیتهایش اهمیت دارد؛ آدمهایی که برخلاف بسیاری نتوانستهاند نیتشان را با مصالحه و زدوبند سر پا نگه دارند. نگاه دقیق پرواز بر فراز آشیانهی فاخته به شخصیتها، موقعیتی که درش گرفتار آمدهاند، قدرت نمادین فارقالعادهای دارد و به شدت متأثرکننده است: شورشی که به دنبال محدودیت بیمارها و محروم کردنشان از تماشای مسابقات مورد علاقهشان از تلویزیون درمیگیرد؛ جوانی که تشنهی عشق است ولی از پیامدهای کارش وحشت دارد؛ پرستار راچد خبیث (لوئیز فلچر)، رئیسی مستبد که با تحقیر و خرد کردن زیر دستهایش، بیمارستاناش را کنترل میکند و حریف خود را در وجود رندل پاتریک مکمورفی (جک نیکلسون) مییابد، مردی که شور آزادی در سر دارد و میخواهد آزادانه از احساسات و افکارش حرف بزند.
با این فیلم دنیا سرانجام متوجه شد که نیکلسون با آن لبخندههای شیطانی هر کار بگوید از دستاش برمیآید. حضور حیرتانگیز او شاید یک روز باعث تقسمبندی تاریخچهی بازیگری به قبل و بعد از نیکلسون گردد. بازیها و مبارزهی بین آزادی و سرکوب، چیزی است که از این فیلم یک کلاسیک میسازد.
بازیگران
جک نیکلسون: که همراه با سایر بازیگران فیلم، سه ماهی در بیمارستان روانی اورهگون اقامت داشت، در گفتگویی اظهار داشت: «معمولاً برای بیرون آمدن از پوست شخصیتام مشکلی ندارم ولی در مورد این یکی، از استودیو به خانه نمیروم، از یک بیمارستان روانی است که به خانه برمیگردم.» واکنش منتقدها به هنرنمایی نیکلسون در این فیلم، مسیر زندگی حرفهاش را تغییر داد. وینسنت کنبی، نویسندهی نیویورک تایمز نوشت: «نیکلسون با چنان راحتی و وقاری در پوست مک مورفی فرو رفته که دیگر دشوار است او را در فیلم دیگری به یاد بیاوریم.» مجلهی پیپل هم به درستی پیشبینی کرد: « پرواز بر فراز آشیانهی فاخته باید اسکاری برای نیکلسون به ارمغان آورد که از مدتها پیش لیاقتاش را داشته و شک نیست به عنوان بازیگری شناخته خواهد شد که همچون مارلون براندو و جمیز دین در ناخودآگاه مردم جا خوش خواهد کرد.»
لوئیز فلچر: در نخستین حضور سینمایاش در نقش پرستار راچد، در واقع نقشی را ایفا کرد که به یک «تیپ آمریکایی» معروف شد: یک تشکیلاتچی بیرحم و عقدهای که به هر ترتیب شده میخواهد کنترل اوضاع را به دست داشته باشد. فلچر – که شوهرش فیلم را تهیه کرده – خودش از استقبالی که بازیاش شد، حیرت کرده بود: «حالا یک دفعه باید حواسام به آرایش موها و سر و شکلام باشد!» فلچر به کارش در عالم سینما ادامه داد و در این فیلمها ظاهر شد: جنگیر 2 (1977)، مهاجمان غریب (1983)، اغتشاش فکری (1983)، آتش بیار معرکه (1984) و مهاجمان مریخی (1986). او به خاطر ایفای نقشاش در تیرک حصار نامزد جایزهی امی شد ولی احتمالاً بیشتر به دلیل بازیاش در سریال تلویزیونی جویندگان فضا در ذهن بینندهها باقی مانده است.
براد دوریف: در نقش بیلی بیبیت، بیماری جوان ولی پرشور و لکنت زباندار، در شب پرتنش اسکار نزدیک بود جایزهای تصاحب کند. خب او اگر چه توجهی را که باید به خود معطوف نکرد ولی هنرنماییهای هوشمندانه و سرشار از ظرافتاش در این فیلمها مورد توجه قرار گرفت: Wise Blood (1979)، چشمان لورا مارس (1987)، رگاتیم (1981)، مخمل آبی (1986)، میسیسیپی میسوزد (1988)، آموس و اندرو و مینی سریال تلویزیونی نخلهای وحشی (هر دو در 1993) و متأخرترین کارش سالار حلقهها: دو برج (1992).
دنی دووتیو: نقش مارتینی، مردی ریزه – میزه و همیشه خندان، یکی از نخستین حضورهای سینمایی دنی دووتیو بود. او در حال حاضر موهایش خیلی کمتر شده ولی در عوض مقدار زیادی نقشهای مهم به کارنامهاش اضافه کرده است از جمله: لویی در سریال تلویزیونی تاکسی (83-1978)؛ وی ضمناً در مردمان بیرحم (1986) ظاهر شده که نخستین تجربهی پشت دوربیناش هم بود؛ مامانو از قطار بنداز بیرون و مردان حلبی (هر دو در 1978)، دوقلوها (1988)، جنگ خانوادهی رز (که کارگردانیاش هم کرد، 1989) و بازگشت بتمن و هوفا (هر دو در 1992) از دیگر نقشهای قابل ذکرش هستند. دووتیو یکی از پرنفوذترین دستاندرکاران هالیوودی است و قصهی عامه پسند و واقعیت گاز میگیرد (هر دو در 1994)، شورتی را بگیرید (1995) را تهیه کرده و در این آخری بازی هم داشته. در بین آخرین کارهایش به این فیلمها برمیخوریم: کاهونای بزرگ (1999)، مردی بر اسموچی (2002).
پشت صحنه
- ویل سیمپسون که نقش چیف (مد سرخپوست) را بازی میکند در یکی از پارکهای حفاظت شده نزدیک اورهگون کشف شد، همان جایی که فیلمبرداری انجام گرفته.
- بسیاری از بیمارانی که در محوطه بازی بیمارستان گردش میکنند، بیماران روانی واقعی بودند.
- در فیلمنامه آمده که وقتی مورفی پا به به بیمارستان میگذارد، روی یکی از نگهبانها میپرد و ماچش میکند. موقع فیلمبرداری فورمن متوجه شد که واکنش نگهبان به قدر کافی تند نیست و به نیکلسون گفت که در عوض روی کلهی نگهبان دومی بپرد. همین مسئله باعث تعجب بازیگر نقش نگهبان دوم شد که چون انتظار چنین کاری را از سوی نیکلسون نداشت، مشتی به او میزند.
- شایع است که در صحنهی شوک الکتریکی دادن به مورفی، نیکلسون واقعاً خواسته بود که وی شوک داده شود.
سرآغازهای سینمایی
- براد دوریف، کریستوفر لوید، ویل سیمپسون و دین آر.بروکس (مدیر بیمارستان روانی اورهگون، لوکیشن اصلی فیلم) همگی با همین فیلم کار خود را در عالم سینما آغاز کردند.
- کن کیسی که رمان اصلی را نوشته، گفت که هرگز ورسیون سینمایی را تماشا نخواهد کرد و چون برخلاف کتاب، فیلم، ماجراها را از دیدگاه چیف برومدن تعریف نمیکند، تصمیم داشت از تهیه کنندههای فیلم شکایت کند و خسارت بگیرد.
- آنجلیکا هیوستن، زن زندگی جک نیکلسون در آن زمان، در صحنهی بازگشت افراد از ماهیگیری، بر روی پل – اسکله دیده میشود.
- کن کیسی داستاناش را بر اساس تجربیات کاری خود در بیمارستانی در کالیفرنیا نوشته.
- پس از یک شب اتفاق افتاد و سکوت برهها، پرواز بر فراز آشیانهی فاخته سومین فیلم تاریخ سینمای آمریکاست که پنج جایزهی اصلی (فیلم، کارگردان، بازیگر مرد و زن و فیلمنامه) را از آنِ خود کرده. بازیگرها برای غرق شدن در شخصیت خود، در تمامی دورهی فیلمبرداری در همان بیمارستان روانی زندگی میکردند و حتی در همان جا خوابیدند. نیکلسون این «توی نقش فرو رفتن» را زیاد نمیتوانست تحمل کند و هر روز موقع ناهار از آنجا خارج میشد.
قرار بود چی بشه، چی شد
- نقش مکمورفی را در اصل به جمیز کان پیشنهاد کردند. مارلون براندو و جین هکمن نیز در صورت لزوم نظر گرفته شده بودند که اگر این نشد، آن.
- بازیگران زنی که نقش پرستار راچد را رد کردند از جمله عبارت بودند از: کالین دیوهرست، جین فاندا، ژران مورو، الن برستاین، فی داناوی، جرالدین پیچ، آنجلا لندزبری و آن بنکرافت.
- حقوق اقتباس سینمایی کتاب را کرک داگلاس خرید ولی نتوانست هیچ استودیوی را به ساختن آن راضی کند. او سالها دو دستی به این کتاب چسبیده بود تا اینکه پسرش مایکل پروژه را آغاز کرد. کرک داگلاس خودش با خیال ایفای نقش مکمورفی حقوق کتاب را خریده بود ولی وقتی که سرانجام پروژه راه افتاد دیگر خیلی مسن شده بود.
نظر منتقدها
پالین کیل (نیویورکر): «اقتباس سینمایی موثر و کوبندهی رمان کن کیسی.»
وینسنت کنبی(نیویورک تایمز): «فیلمی کمدی که واقعاً تاب تحمل پایانِ تراژیکش را ندارد. پایانی که آنقدر کلی و سرهمبندی شده است که نمیتواند آن طور که باید تأثیر بگذارد ولی با چنان سرزندگی بازی شده که برخلاف آن استعارههای برنامهریزی شدهاش، به نمایشاش از احساسات انسانی، واکنش نشان میدهیم.»
کارگردان
میلوش فورمن موقع صحبت از این فیلماش گفت: «فورمن یکی از معدود فیلمسازان خارجی است که جایگاهی رفیع در هالیوود یافته. پرواز بر فراز آشیانهی فاخته با واکنشهای مثبت و منفی روبرو شد. وینسنت کنبی نوشت: «آقای فورمن وقتی خوب است که استعداد خود را در زمینهی کمدی دیوانهوار به کار میبرد و نه زمانی که مفهومهای از پیش شناخته شدهی خوش سلیقگی و در یک کلام، اخلاقی را به چالش میطلبد.» اگر چه پرواز بر فراز آشیانهی فاخته به کعنای واقعی به کلمه «کمدی» نیست ولی فوررمن سعی کرد تا در تلهی فیلمهای «پیامدار» و «پیروزی اراده»ای نیفتد. در اینجا از احساسات رقیقه چندان خبری نیست و فیلم خشم و عصبانتیتاش را سر قدرتهای بیفکری خالی کرده که چنان تشکیلات سرکوب کنندهای را میگردانند. فورمن جزو کسانیی است که خانوادهی خود را در اردوگاههای مرگ نازی از دست داده و توسط خویشاناش بزرگ شده. در بین فیلمهای پر از طنز و شوخی اولیهاش که در زادگاهاش چکسلواکی ساخت از جمله باید به اینها اشاره کرد: عشقهای یک دختر مو بور (اسکار بهترین فیلم خارجی،1965) و شبنشینی آتشنشانها که تعبیر و تفسیر طنزآلودهاش بود از کمونیسم. نخستین فیلم آمریکایاش، به پرواز درآمدن (971) اثر بسیار شوخ طبعانهای بود. پرواز بر فراز آشیانهی فاخته برایاش شهرت و اعتبار به ارمغان آورد و باعث شد بعداً این فیلمها را بسازد: مو (1979)، رگتایم (1981)، آمادئوس (اسکار بهترین کارگردان،1984)، ولمونت (1989)، مردم علیه لری فلینت (1996) و مردی روی ماه (1999).
مورفی از بیماران معمولاً بیحال بخش میخواهد که در مورد تماشای مسابقات فوتبال از تلویزیون که پرستار راچد مخالف آن است، رأیگیری شود. مورفی از جماعت میخواهد که موافقها دستهایشان را بالا بگیرند. هر نه نفر دستشان را بالا میبرند و مورفی خود را پیروز ماجرا حس میکند ولی پرستار راچد جور دیگری تصمیم گرفته است.
پرستار: آقای مورفی در این بخش هجده تا مریض هست و شما باید رأی اکثریت رو داشته باشین تا بتونید سیاست بخش رو عوض کنین. بنابراین، آقایون شما میتونین دستاتونو پائین بیارین.
مورفی: منظورتون اینه که شما میخواین رأی این الاغای بدبخت رو به حساب بیارین؛ اونا حتی نمیدونن دارن از چی حرف میزنن.
در حالی که پرستار جلسه را مختومه اعلام میکند، چیف یواش یواش دستاش را بالا میبرد. مکمورفی سر از پا نمیشناسد ولی پرستار راچد این رأی را قبول ندارد. مورفی که کفری شده تأکید دارد که حالا اکثریت ده به هشت به نفع آنهاست و رأی چیف که به زور دستاش را بالا نگه داشته، حساب میشود.
پرستار: آقای مورفی، وقتی جلسه مختومه اعلام شد، رأی 9 به 9 بود.
مکمورفی که حاضر نیست کوتاه بیاید، راهی برای به هم ریختن اوضاع پیدا میکند: به تلویزیون زل یزند و وانمود میکند که دارد مسابقه را تماشا میکند و به بازی خیالی روی صحنهی تلویزیون واکنش نشان میدهد و داد میزند و تشویق میکند. شور و هیجان او، بیماران دیگر را نیز وارد معرکه میکند. در حالی که آنها نیز (تقریباً) باور کردهاند که بازی را تماشا میکنند، چهرهی پیروزمندانهشان را بر روی صفحهی سیاه و خاموش تلویزیون مشاهده میکنیم.
دیدگاهتان را بنویسید