فیلم ژول و جیم
مروری بر فیلم ژول و جیم
کارگردان: فرانسوآ تروفو. نویسندگان فیلمنامه: فرانسو آ تروفو، ژان گرونو: براساس رمان هانری-پی بر روش. بازیگران: ژان مورو (کاترین)، اسکار ورنر (ژول)، هانری سر (جیم)، و انا اوربینو (ژیلبرت)، بوریس بسیاک (آلبر)، تهیه کننده: مارسل پربر، جانوس فیلمز. مدت: 104 دقیق. فروش 3/1 میلیون دلار.
نامزدهای اسکار
بهترین تدوین فریس ویشتر
سایر برندگان اسکار 1962
بهترین فیلم: داستان وست ساید
بهترین کارگردان: رابرت دانیر و جروم رابیز (داستات وست ساید)
بهترین بازیگر مرد: ماکسیمیلیان شل (محاکمه در نورنبرگ)
بهترین بازیگر زن: سوفیا لورن (دو زن)
بهترین بازیگر مرد نقش دوم: جورج چاکریس (داستان وست ساید)
بهترین بازیگر زن نقش دوم: ریتا مورهنو (داستان وستساید)
زندگی کولیوار
فرانسوآ تروفو زمانی گفت: «میخواهم فیلمی که تماشا میکنم با لذت فیلمسازی را به من منتقل کند و یا هیجان و اضطراباش را فیلمهایی که نبضشان نمیتپد برایم جالب نیستند.» ژول و جیم نمونهی بارز چیزی است که تروفو و دوستاناش از «موج نو» انتظار داشتند و بیشک در کنار چهاصد ضربه بهترین کار اوست. این حکایت تراژیک بیش از آنکه بررسی زندگی چند شخصیت زن و مرد باشد، یک تجربهی سینمایی است.
ولی آن زن اغواگر، که محور اصلی داستان است، چه به ما میگوید؟ از شادی و لذت زندگی کولیوار میگوید یا از غم و مصیبتاش؟ آیا حس و حال متغیر کاترین – از زنی پر انرژی و جذاب تا زنی مستبد و نومید کننده – نمادی است از حس و حال حاکم بر اروپای بین جنگ جهانی اول و دوم؟ ژول و جیم حالت چرخ و فلکی را دارد که با حرفهای خوب، رفاقتی رویایی، آرزوهای عقیم، شور و بیکلهگی و مفاهیمی غلط، میچرخد.
در این رابطهی غیرممکن بین شخصیتهای داستان، فقط یک نکته واضح و آشکار است: این قصهی پریان پرشور و گاه بدبینانه، به خاطر شاعرانگی تصویری و موسیقایی و ابتکارات تکنیکی و نگرش بشر دوستانه و دلچسباش به زندگی، به هیجان میآورد و مسحور میکند. قلبتان را در مشت میگیرد و ول نمیکند. اگر بگوئید که تروفو موج نو را ابداع کرد ویک تنه سر و شکل و حس سینما را تغییر داد، حرفی بدیهی زدهاید. تاثیر سینمای تروفو بر سینمای اواخر دههی 1960 و اوایل 1970 آمریکا- یعنی آنچه به سینمای نئوکلاسیک شهرت دارد. و بر فیلمهایی چون بانی و کلاید کاملاً آشکار است. حتی فیلمی چون فارغالتحصیل از میراث تروفو تغذیه کرده است.
خلاصه داستان
پاریس، 1913، ژول آلمانیتبار (اسکار ورنر) و جیم فرانسویتبار (هانری سر) دوستانی صمیمی هستند که از لحاظ هنری و فکری نیز وجه اشتراک زیادی دارند آنها از همنشینی یکدیگر هیچ وقت خسته نمیشوند. آن دو وقتی کنده کاری سر زنی را میبینند، عاشقاش میشوند و تصمیم میگیرند او را بیابند.
این زن را با شکل و شمایل کاترین پیدا میکنند. برای مدتی پیوندی دوستانه بین آنها به وجود میآید ولی کاترین زنی است غیرقابل پیشبینی و مقداری «ویری» (یک بار همین طوری به سرش میزند و خود را توی رودخانه میاندازد). وقتی جیم متوجه میشود که کاترین به ژول علاقه دارد، بزرگوارانه کنار میکشد درست پس از ازدواج کاترین و ژول، جنگ جهانی اول آغاز میشود و ژول و جیم از این واهمه دارند مبادا در دو جبهه مقابل قرار بگیرند و مجبور شوند به طرف هم شلیک کنند.
پس از پایان جنگ، جیم به عنوان خبرنگار ویژه به آلمان فرستاده میشود و در آنجا به سراغ دوستانش میرود که حالا در خانهای ویلایی به اتفاق دخترشان زندگی میکنند. در همانجاست که ژول و جیم پی میبرند که زندگی کولیوار گذشتهشان به پایان رسیده ولی کاترین همچنان همان شخصیت یاغی و ناراضی گذشته باقی مانده است.
بازیگران
ژان مورو: مهمترین نقش ژان مورو در تمامی دوران بازیگریاش، نقش کاترین، زن پُر معمای ژول و جیم بود. او در سنین 20 سالگی کارش را در تئاتر و باز در کمدی فرانسز آغاز کرده بود، با آسانسور اعدام (1958) و سپس عشاق (1959) هر دو ساختهی لویی مال، وارد عالم سینما شد.
از همان ابتدا آشکار بود که مورو مانند کاترین شخصیتی پر قدرت دارد و میتوان لحظهای زشت و لحظهای زیبا و جذاب به نظر برسد. راجبر ایبرت نوشت: «در پس آن چشمها و لبخند پر رمز و راز، زنی با کله نهفته است.» از مهمترین فیلمهای مورو در دههی 1960 باید به اینها اشاره کرد: شب (1961)، محاکمه (1963)، خاطرات یک پیشخدمت (1964)، زنگها در نیمه شب (1966)، عروس سیاهپوش. او در دههی 1970 در تعدادی فیلم آمریکایی نیز بازی کرد و از جمله مونته والش (1970)، آخرین غول (1976)، Going Places (1974) و نیکیتا (1990). او یکی از محترمترین شمایلهای عالم سینماست.
اسکار ورنر: نقش ژول غمگین را بازی کرده که با کاترین ازدواج میکند ولی نمیتواند نگهش دارد. او که در اصل بازیگر تئاتر بود، مهارت و قابلیت خود را در تعدادی فیلم مهم نیز به رخ کشید از جمله: تصمیم پیش از سپیده دم (1951)، لولا مونتز (1955)، کشتی احمقها و جاسوسی که از سرما آمد (هر دو در سال 1965)، فارنهایت 451 (1967)، کفشهای ماهیگیر (1968) و نیز سفر نفرین شده (1976). ورنر در سال 1984، دو روز بعد از تروفو در گذشت.
توضیحی درباره ترجمه فارسی نام فیلم
در خود فیلم ژول و جیم در صحنهی کافه وقتی یکی از قهرمانان داستان «جیم» را «ژیم» صدا میکند، جیم او را تصحیح کرده و میگوید تلفظ درست اسم من «جیم» است. این توضیح را از آن رو آوردیم که بسیاری در ایران تصور میکنند که چون فیلم فرانسوی است همهی «J»ها «ژ» تلفظ میشود. حال آنکه استثناهایی وجود دارد و عنوان فیلم تروفو یکی از همین استثناهاست.
کاگردان
فرانسوآ تروفو، که همه به خاطر نظریههای سینمایی و هم به خاطر فیلمهای خودش، شهرت و محبوبیت دارد، با ساختن فیلمهای کوتاه و دستیاری روبرتو روسلینی کارش را در عالم سینما آغاز کرد. ولی مرشد و استاد اصلیاش ژان رنوار بود. نخستین فیلم بلند تروفو چهارصد ضربه، فیلمی اتوبیوگرافیک، حکایت دوران نوجوانیاش بود که به سه گانهی معروفاش بوسههای دزدکی (1968)، کانون خانواده (1970) و عشق گریزان (1978) منجر شد. در همهی این فیلمها، ژان – پییر لئو در نقش آنتوان دوآنل بازی دارد.
تروفو یکی از مهمترین پیشگامان «موج نو»ی سینمای فرانسه بود؛ جنبشی که از «نظریهی مولف» دفاع و کارگردان را ستون اصلی یک فیلم تلقی میکرد. تروفو پس از ژول و جیم، تعدادی دیگر فیلم ساخت از جمله کودک وحشی (1969)، دختر خوشگلی مثل من (1973)، شب آمریکایی (1973)، پول تو جیبی (1976)، مردی که زنها را دوست داشت (1977)، جانمی یکشنبه (1983).
تعدادی دیگر از فیلمهای تروفو، تیره و تار در مایههای فیلمهای هیچکاک بودند از جمله: عروس سیاهپوش (1968)، در دختر انگلیسی و قاره (1972)، داستان آدل اش (1975)، اتاق سبز (1978) و زن خانهی بغلی (1981) آخرین مترو که آن را در سال 1980ساخت. آمیزهای است از آن دو سبک فیلمسازی. تروفو در سال 1984 در گذشت.
جملات به یادماندنی
«میخواستم فیلم شبیه یک آلبوم عکسهای قدیمی به نظر برسد»
تروفو
«میدانید روانکاوی فرانسوی چه گفته؟ ژول و جیم دربارهی دو بچه است که عاشق مادرشان هستند.»
تروفو
«کاترین (شخصیت ژان مورو) فوقالعاده است. اگر چنین زنی را در زندگی واقعی ملاقات کنید، احتمالاً فقط عیبهایش را میبینید، چیزهایی که فیلم نادیده گرفته است»
تروفو
«کار را باید همیشه با تقابل پیش برد. اگر موقعیت غیرعادی و عجیب باشد باید بازیگرها را مجبور کرد که طبیعی باشند؛ همین طور برعکس»
تروفو
نظر منتقدها
پالین کیل (نیویورکر): «شوخ و درخشان و پر از اشارات مبهم و دو پلهول، این بهترین فیلمی است که دربارهی چیزی که ما اسماش را “دورهی اسکات فیتز جرالد” گذاشتهایم، ساخته شده است.»
دیدگاهتان را بنویسید