در فرانسه نیز ، همچون هالیوود ، دورۀ زمانی 1930 تا 1960 دوران سینمای کلاسیک فرانسه و ژانر های جا افتاده و مشخص و ساختار های صنعتی به شمار می رود . زمانی که سینما سرگرمی عمدۀ مردم بود ، بسیاری از فیلم های کلاسیک بزرگ سینمای فرانسه ، همچون میلیون ( 1931 ) ، توهم بزرگ ( 1937 ) ، بچه های بهشت ( 5_ 1943 ) ، گیسو طلا ( 1951 ) ، دایی من ( 1958 ) در همین دوره ساخته شدند .
این سال ها در عین حال دورۀ بحران های مکرر در صنعت سینما ، ناآرامی های جدی سیاسی ، و یک جنگ جهانی بود . این دوران با ورود ناگهانی صدا به سینما آغاز شد که طلایه دار زبان سینمای نو و محبوبیت روز افزون رسانۀ سینما بود ، اما با ابهام به پایان رسید : پایان دهۀ 1950 هم با ظهور فرخندۀ موج نو مصادف شد و هم با آغاز کاهش مخاطبان سینما .
ورود صدا ، صنعت سینمای فرانسه را غافلگیر کرد . اگرچه در دهۀ 1920 سینمای فرانسه از غنای هنری برخوردار بود اما سینمای هالیوود بر همه جا سیطره داشت و به همین سبب در سال 1926 تولید سینمای فرانسه به 55 فیلم کاهش یافت . با این که دانشمندان فرانسوی پیش از همه یعنی در حدود سال 1900 موفق به اختراع سیستم های صوتی شده بودند ، از آنجا که هیچ کدام اختراع خود را به ثبت نرساندند ، فرانسویان مجبور شدند سیستم های آلمانی و آمریکایی را وارد کشور کنند .
نخستین فیلم های ناطق فرانسوی ، آب رودخانۀ نیل و گردن بند ملکه ( 1929 ) ، چیزی جز فیلم هایی صامت با چند قطعۀ صوتی اضافی نبودند . اما فیلم رنه کلر ، زیربام های پاریس ( 1930 ) ، که در استودیو های راپینه برای شرکت آلمانی توبیس ساخته شد.
سینمای ناطق فرانسه را به شهرت رساند . این فیلم که حکایتی مردم باورانه دربارۀ آواز خوانی خیابانی ( آلبر پره ژن ) است ابتدا در فرانسه شکست خورد ، اما بعداً به موفقیتی عظیم و جهانی دست یافتن . این فیلم هم بیانگر کاربرد خلاق صدا و تصویر بود و هم تصویری حسرت بار از پاریس کهن و « آدم کوچولو » هایش باب کرد که بعدها مشخصۀ بسیاری از فیلم های فرانسوی شد .
فیلمسازان فرانسوی به سرعت خود را با سینمای ناطق وفق دادند ، به طوری که آغاز دهۀ 1930 شاهد افزایش ناگهانی تولید فیلم های سینمایی بود. تعداد این فیلم ها در سال 1931 به یکصد و پنجاه و هفت و پس از مدتی به حدود صد و سی فیلم در سال رسید ، رقمی که ( به استثنای دهه 1940 ) تا به امروز ثابت مانده است . به استثنای دو مجتمع فیلمسازی نظام یافته و یکپارچه به نام های گومون فرانکو فیلم او بر ( GFFA ) و پاته نتن که هر دو در اواخر دهۀ 1920 تاسیس شدند.
تولید فیلم در فرانسه در دست تهیه کنندگان بی شماری بود که سرمایه ای محدود و اندک داشتند . در سینمای فرانسه همچون خود این کشور رسوایی و ورشکستگی که رکود اقتصادی تشدیدشان می کرد امری معمول بود . دو مجتمع GFFA و پاته نتن در سال 1934 عملاً سقوط کردند . تلاش های دولت برای برقراری مجدد صنعت سینمای فرانسه و افزایش میزان تقاضا از این صنعت راه به جایی نبرد.
چرا که سینمای فرانسه مسأله دیگری نیز داشت و آن رقابت با هالیوود بود ( در خلال دهۀ 1930 ، در مقابل هر فیلم فرانسوی دو یا سه فیلم آمریکایی نمایش داده می شد و پخش و توزیع فیلم نیز عمدتا در دست آمریکایی ها بود ) با این حال ، به استثنای چند مورد ، پرفروش ترین فیلم های این دهه همگی فرانسوی بودند .
استودیوهای مستقر در پاریس ( اِپینه ، بولونی ، بیانکور ، ژان ویل ) و جنوب فرانسه ( مارسی ویل ) و جنوب فرانسه ( مارسی و نیس ) پس از آن دورۀ ضعف و فترت ابتدایی ابزار های جدید و افراد کارشناس و خبره را به خدمت گرفتند . در بین عوامل تولید این سینمای در حال شکوفایی از هر گوشۀ دنیا افرادی بودند ، و این خود در زمانی که بر صحنۀ سیاسی فرانسه تفرقه حاکم بود و یهود ستیزی کم کم رخ می نمود گاهی باعث حملات بیگانه هراسانۀ جناح راست کشور به آنها می شد .
اما کشور فرانسه به شکل های دیگر پذیرای بیگانگان بود : در دهۀ 1920 مهاجران آلمانی و اروپای مرکزی به جامعۀ پرقدرت روس های مقیم فرانسه پیوستند . از سال 1929 تا سال 1932 ، بسیاری به ساختن فیلم های چند زبانه رویس آوردند ، شیوه ای که پیش از اختراع صدا گذاری و ابداع زیر نویس مخصوصاً در استودیو های پارامونت درژوان ویل مرسوم بود و اصطلاحاً Bable_on_seine ( همهمه روی صحنه ) خوانده می شد .
بسیاری از این مهاجران به پیشرفت سینمای فرانسه کمک بسیار کردند . برای مثال ، لازارمیرسون روس و آلکساندر تراونر مجار زمام طراحی صحنه را در دست گرفتند و دکورهای معروف شهر پاریس در فیلم های کلروکارنه و دیگران را خلق کردند . فیلمبرداران سرشناس فرانسوی ، از جمله ژول کروگر و کلود رنوار ، از کورت کورانت و اوگن شوفتن که در اوفا آموزش دیده بودند ، بسیار آموختند و به اتفاق آنان واقع گرایی شاعرانه را در فیلم های فرانسوی خلق کردند .
کارگردان هایی چون بیلی وایلدر ، فریتس لانگ ، آناتول لیتواک ، ماکس افولس و رابرت سیودماک در راه رفتن به هالیوود هر یک فیلم هایی در پاریس ساختند ؛ برخی از آنان همچون افولس و سیودماک و کورت برنهارت ، تا ، آغاز جنگ تعداد قابل توجهی فیلم فرانسوی ساختند .
اُفولس بلاخره ملیت فرانسوی اختیار کرد و در دهۀ 1950 به پاریس بازگشت . ورود صدا به سینما نقطۀ پایانی بود بر نهضت آوانگارد . اما کارگردان های سینمای صامت ، همچون کار ، ژان رنوار ، ژاک فدر ، ماری اپستاین و ژان بنوا _ لوی ، ژولین دوویویه ، ژان گرمیون ، آبل گانس ، و مارسل لربیه ، به تدریج خود را با این سینمای نوظهور وفق دادند و در دهۀ 1930 و پس از آن به کارگردان هایی برجسته تبدیل شدند.
تازه واردانی همچون کارنه ( دستیار فدر ) و آن مهاجر اسپانیایی ، ژان ویگو که در سال 1934 به مرگی غم انگیز در گذشت و دو فیلم برجسته به نام های نمرۀ اخلاق صفر ( 1933 ) و آتلانت ( 1934 ) از خود بر جای گذاشت به این کارگردان ها پیوستند . یکی از بزرگترین تحولاتی که ورود صدا باعث آن شد باز شدن پای ستارگانی جدید به سینما بود که بسیاری از ایشان کار خود را در تئاتر و تماشاخانه آغاز کرده بودند .
از معروف ترین این افراد رایهو ، هری بور ، ژان گابن ، آرلتی ، فرناندل ، ژول بری ، لویی ژووه ، میشل سیمون ، و فرانسوا روسای را می توان نام برد . بسیاری از بازیگران حرفه ای چون کارنپت ، ساتورنن فابر ، پولین کارتُن ، روبر لوویگان و برناربلیه آنها را زیر بال و پیر خود گرفتند ؛ چهره های آشنا و ادا و اصول آنها نظر مردم را جلب کرد و پس از مدتی به منشاء یکی از لذت های ماندگار سینمای کلاسیک فرانسه تبدیل شدند .
برگرفته از سینماهای ملل ، سینماهای فرانسه : هنری مردمی ، ژینت وینسندو
قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پروندهای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…