با ورود جان و داوس و همراهان شان به دراگون استون ، شمالی ها با گروهی از طرف دنریس ، به رهبری تیریون و میساندی رو به رو می شوند . این اولین ملاقات جان و تیریون بعد از فصل اول است . در آن زمان جان یکی از اعضای نه چندان مهم نگهبانان شب بود و تیریون تنها به دیوار آمده بود تا بتواند یکی از رویا هایش را که ادرار کردن از بالای دیوار بود ، به حقیقت تبدیل کند 🙂 🙂 🙂 . اما در نهایت هردوی آنها به این جا رسیده اند .
جان و داوس سلاح های شان را تحویل می دهند و جان و تیریون سرگرم حرف زدن می شوند . درست هنگامی که جان می گوید من یه استارک نیستم ، دروگون از بالای سرش عبور می کند . دنریس مثل همیشه با تعداد زیادی از القاب معرفی می شود در حالی که جان به سادگی ، جان اسنو ، پادشاه شمال معرفی می شود .
دنریس می خواهد که جان زانو بزند و وفا داری خود را به او اعلام کند . جان اهمیتی به تخت آهنین نمی دهد و نگران ارتش مردگان است که می خواهند تمام بشریت را نابود کنند . همان ارتشی که کمتر کسی باور می کند که وجود دارد .
دنریس تمام تلاشش را هم با منطق هم ارعاب می کند تا جان را قانع کند که زانو بزند ، می گوید که شمالی ها سوگندی همیشگی برای وفاداری به خاندان تارگرین خورده اند ، می گوید که اژدها دارد و دوتراکی ها همراهش هستند ، می گوید جان را محافظ شمال می کند و او فقط باید زانو بزند . اما جان به صحبت درباره وایت واکر ها و پادشاه شب ادامه می دهد .
دنریس درباره ی تمام مشکلاتی که از زمان تولد از سر گذرانده می گوید و ایمان به خودش رو عامل موفقیت می داند و ادعا می کند که زاده شده که بر وستروس حکومت کند . جان پاسخ می دهد که اگر پادشاه شب متوقف نشود دنریس بر یک قبرستان حکومت خواهد کرد. داوس هم درباره ی کار های بزرگ جان توضیح می دهد اما هنگامی که می خواهد درباره ی زنده شدن جان صحبت کند ، جان با نگاهی او را متوقف می کند ، نگاهی به این معنا که نیازی نیست به افرادی که تازه ملاقات کردیم درباره ی جادوی سیاه توضیح دهیم .
تیریون در آخر سوالی که در ذهن همه ی ماست می پرسد ، اگر طبق گفته جان جنگ های بین زندگان اهمیتی ندارد ، پس ایراد زانو زدن چیست ؟ اما جان باز هم این کار را نمی کند که برای دنریس به این معناست که جان یک شورشی است .
جان و تیریون مدتی بعد فرصت بیشتری برای صحبت کردن پیدا می کنند و متوجه می شویم که تیریون حرف های جان را باور می کند اما به او تذکر می دهد که متقاعد کردن مردمی که ذهنشان تنها مشکلاتی مثل سرسی را می توانند تحمل کند ، ساده نیست . در نهایت تیریون ، جان را متقاعد می کند که دنریس از نیرو های خیر است و منطقی نیست که از او بخواهد که با توضیحات مردی که نمی شناسد راهی جنگ با دشمنی شود که تا به حال ندیده …
پس جان چیزی منطقی در خواست می کند که آن شیشه ی اژدها است . تیریون این درخواست را به دنریس منتقل می کند و او را قانع می کند که با دادن شیشه ی اژدها ، چیزی که فایده ای برای دنریس ندارد ، می تواند روی جان به عنوان متحدی بالقوه حساب کند . پس از گفت و گوی دنریس و جان به نظر می آید که بین شان اتحادی اولیه شکل گرفته است …
قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پروندهای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…