#

فیلم پاترپانچالی
13 فوریه 2017 بدون نظر 4725 بازدید

فیلم پاترپانچالی

مروری بر فیلم پاترپانچالی

 

خلاصه داستان

این وقایع نگاری روز به روز تلاش‌های یک خانواده فقیر و شریف هندی، در اوایل قرن بیست و یکم، صحنه‌های غافلگیر کننده‌ای در چنته دارد. پدر خانواده، هریهرر (کانو بانرجی). با وجود آن که به سختی لقمه نانی در می‌اورد، ولی مردی است خوش بین و با روحیه، اما همسرش، ساریو جایا (کارونا بانرجی) از تقلاهایش برای چرخاندن زندگی تحلیل رفته. او حتا مجبور می‌شود عمع پیرش، ایندور (چونیبالا دوی) را از خانه بیرون کند.

چون سیر کردن یک دهان گشنه‌ی اضافی هم برایش دشوار است. ساریو جایا از روحیه‌ی شاد دخترش دورگا (لوماداس گویتا) هم لج‌اش می‌گیرد ولی در همان حال، پسر کوچ‌اش آپو (سویبر بانرجی) را مورد مهر و محبت‌اش قرار می‌دهد. اما زمانی که آپو و دوگا جسد عمه‌شان را در بیشه می‌یابند، ساربوجایا درس‌های سخت زندگی را یاد می‌گیرد. لحظه‌ی شاد و پر شور فیلم، وقتی است که دورگا، زیر بارانی سیل آسا که منطقه را از خشکسالی نجات می‌دهد. می‌رقصد نتیجه، بیماری بلافاصله‌ی او است و از آن پس، تراژدی پشت تراژدی است که بر سر این خانواده هوار می‌شود تا آن که افراد خانواده تلخ کام و مایوس مجبور می‌شوند خانه‌شان را رها سازند و برای یافتن یک زندگی جدید به شهر بزرگ و بی‌رحم کلکته مهاجرت کنند.

تاجِ سرِ سینمای هند!

پاترپانچالی

کارگردان: ساقیا جیت رای فیلمنامه: ساتیاجیت رای؛ براساس قصه‌های مصور بیهوتی بانرجی، تهیه کننده دولت بنگال غربی. بازیگران: هربهر (کاتو باترجی) کانونا بانرنجی (ساریو جایا) سوییر بانرجی (آیو) اوماس داس گوینا (دورگا)، چاتیبالا دوی (ایندور). مدت 115 دقیقه. فروش در آمریکا 500 هزار دلار.

از جمله جوایزی که برد

جشنواره کن: جایزه، بهترین سند انسانی

هیات ملی نمایش: بهترین فیلم خارجی

برندگان اسکار سال 1955

بهترین فیلم: در بار انداز.

بهترین بازیگر مرد: مارلون براندو (در بارانداز)

بهترین بازیگر زن: گریس کلی (دختر دهاتی)

بهترین بازیگر مرد نقش دوم: ادموند اویراین (کنتس پابرهنه).

بهترین بازیگر زن نقش دوم: اوا مری سنت (در بارانداز)

ستاره هند

شاهکار ساتیا جیت رای قدرت فیلم‌های غیر آمریکایی را در واکاوی واقعی و صادقانه گوشه‌ای ناشناخته از دنیا نشان می‌دهد و زمینه‌ای پدید می‌آورد تا مخاطب ارتباطی شخصی با داستان برقرار سازد. فیلم‌، بی‌هیچ نشانه و اشارتی که برای مخاطبان غیربنگالی / هندی فیلم غریب بزند، زندگی در دهکده‌ای هندی را در اولین دهه قرن بیستم توصیف می‌کند و روی خانواده‌ای تمرکز دارد ملموس برای همه در هر کجای دنیا: پدر و مادری نسبتاً جوان، دو فرزند نوجوان و عمه پیری که روی دست‌شان مانده با وجود فقط و شرایط زندگی بسیار دشوار، ساز و کار جلو بردن زندگی‌شان، به طرز چشم‌گیری، همان است که در سایر خانواده‌ها، همه جا و هر وقت: مادری که در برابر مشکلات زندگی طاقت‌اش تمام شده و کلافه است، و ناتوانی پدر برای حمایت از بچه‌هایش، در مقابل بی‌رحمی‌های غیرقابل پیش‌بینی زندگی. دوربین ساتیا جیت رای در توصیف زندگی شخصیت‌هایش شتاب ندارد و بیننده، رفته رفته، با ضرباهنگ تامل برانگیز فیلم بررسی دقیق لحظات بی‌حادثه اخت می‌شود و به جاهایی می‌رود که شاید تا به حال نرفته و نبوده است. این سفری است که سینما دوستان فراموش نمی‌کنند.

بازیگران

به خاطر پائین بودن بودجه و تمایل رای به ساختن فیلمی واقع گرایانه، رای بیشتر از بازیگرهای غیرحرفه‌ای استفاده کرد. تنها استثناء چانیبالا دوی بود که قبلاً از بازیگران معروف تئاتر بنگال بود که در اینجا نقش عمه پیر را ایفا کرد او بر اثر پیری و بیماری بلافاصله پس از خاتمه فیلمبرداری در گذشت؛ قبل ازآن هم، وقتی رای از او دعوت کرد تا در فیلم‌اش بازی کند، پیر زن با قرص‌های تریاک خود را سرپا نگه می‌داشت. رای که نگران مرگ او قبل از پایان گرفتن فیلمبرداری بود، در طول کار، به شدت از او مراقبت می‌کرد. هنرنمایی دوی خارق‌العاده بود و منتقدها اعتقاد داشتند که او متاثر کننده‌ترین لحظات فیلم را خلق کرده است.

پشت صحنه

  • در اولین روز کار، ساتیا جیت رای صحنه‌ای را برای فیلمبرداری انتخاب کرد که به نظری خیلی ساده می‌رسید. گردش بچه‌ها در دشت وسیع پر از گل و گیاه، فیلمبرداری خوب جلو رفت ولی در نهایت هوا تاریک شد و مجبور شدند باقی صحنه را روز بعد بگیرند. فردا صبح، وقتی بازیگرها و عوامل برگشتند، گل و گیاهی در آنجا نیافتند. رای که وحشت کرده بود از کشاورزی محلی چند و چون قضایا را جویا شد و کشاورز با لبخندی توضیح داد که آنجا محل چرای گاوهای روستایی‌ها بوده و در این فاصله‌ها، گاوها، لوکیشن فیلم را بلعیده‌اند.
  • چانیبالا دوی، که نقش عمه پیر را بازی می‌کرد، قبل از اکران فیلم در گذشت.

نظر منتقدها

بازلی کراتر (نیویورک تایمز): «آن قدر بیش از فیلم‌های معموله می‌گوید و یا به طور ضمنی می‌رساند که تعجب نمی‌کنید تاج سر هزاران فیلمی است که در هند ساخته می‌شود و با آن که اولین فیلم ساتیا جیت رای است، اوج خلاقیت‌اش را نشان می‌دهد.»

گری آرنولد (واشنگتن تایمز): «در زمان اکران عمومی پاترپانچالی در ایالان متحده، دستاورد رای، اینجا و آنجا و توسط برخی، به عنوان کاری «شانسکی» تلقی شد؛ کاری آماتوری و مستندگونه که بابایی در حومه‌های دور افتاده و بدری سینمای دنیا ساخته است.»

کارگردان

ساتیا جیت رای، گرافیست بود و کتاب‌ها و مجله‌های کامیک هندی و بنگالی را مصور می‌کرد. او پس از دیدن دزد دوچرخه، رویای ساختن فیلم به سرش افتاد. ولی از آنجا که نمی‌توانست سرمایه فیلم نامتعارفی را که در ذهن داشت به این راحتی‌ها تامین کند، برای شروع، گردن بند گران قیمت همسرش را گرو گذاشت او برای فیلمبرداری داستانش، دهکده‌ای را خارج از کلکته انتخاب کرد. قبل از آن، این فرصت طلایی برای رای پیش آمده بود تا وقتی ژان رانوار، سینماگر بزرگ فرانسوی برای فیلمبرداری رودخانه (1951) به هند رفت، خود را بین گروه فیلمبرداری‌اش جا بزند و روش کار رنوار را از نزدیک ببیند.

بخت، بار دیگر وقتی به سراغ‌اش آمد که تعدادی از سکانس‌های فیلم ناتمام‌اش به دست جان هیوستن افتاد و هیوستن فکر کرد که این تکه فیلم‌ها سخت به کار نمایشگاهی می‌آید که قرار بود در موزه هنرهای مدرن نیویورک بر پا شود. رای این قضیه را با مقامات دولت محلی بنگال در میان گذاشت و توانست باقی پول مورد نیاز را از آنها بگیرد و فیلم‌اش را تمام کند. سپس موفق شد راوی شانکار بزرگمرد موسیقی هند را راضی کند تا موسیقی متن دل انگیز فیلم را برایش بنویسد.

نمایش پاترپانچالی با شور و اشتیاق فراوان علاقه مندان سینما همراه بود و همین که نخستین اثر فیلمساز بود، بسیار مورد توجه قرار گرفت. فرانسوآ تروفو که در آن زمان منتقد جسور تعدادی از مجلات سینمایی فرانسوی بود و علاوه برنظرات مثبت و هوشمندانه، در بسیاری موارد قضاوت‌های اشتباهی می‌کرد و نقدهای منفی حیرت‌آوری روی فیلم‌ها می‌نوشت، موقع نمایش پاترپانچالی از سالن خارج شد و در انکار فیلم نوشت که «فیلم رای زیادی حساب گرانه است، زیادی سرش به جزئیات پیش پا افتاده گرم است و می‌ترسد موجی جدید در سینما به راه بیندازد، اما در واقع رای کاری به کار موج‌ها و مکتب‌ها نداشت و در فیلم‌هایی هم که بعداً ساخت، همچنان به تعریف داستان‌هایی با جزیی نگری مورد انتقاد تروفو ادامه داد. معروف‌ترین فیلم‌های رای همین سه گانه‌ای است که پاترپانچالی تکمیل کرد، یعنی آپاراجیتو (1956) و دنیای آپو (1959) این سه گانه، آپو را از زندگی در جیت رای اسکاری به خاطر استادی کم نظیرش در هنر سینما و نگرش عمیقاً انسانی»اش دریافت کرد.

در حالی که خواره و برادر داستان در بیشه‌ها می‌گردند. آپو به همین راضی و خوشحال است که کنار خواهر سرزنده و کنجاوش، دورگاه باشد؛ آنها بالا سر نهری که مملو و موجودات زنده دیگر است تامل می‌کنند و سپس به دشتی وارد می‌شوند که پیش از آن هرگز بر آن پای نگذاشته بودند. در دوردست، لوکوموتیوی را می‌بینند که روزه می‌کشند و در دل دشت و صحرا پیش می‌رود این نخستین بار است که آنها چنین نظری را می‌بینند و چشمان آپو از این نخستین کشف‌های دوران جادویی کودکی، برق می‌زند.

 

برچسب ها برچسب‌ها:, ,
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *