فیلم

فیلم مخمل آبی 1986

مروری بر فیلم مخمل آبی 1986

خلاصه داستان

وقتی جفری بومون به دیدار پدر بیمارش می­رود، روزی است مثل همیشه آفتابی در شهرک لامبرتن. او سر راه، در گذری متروکه، به گوشی بریده بر می­خورد و ردپایش را تا آن سوی حصارهای سفید و پر رمز و راز، پی می­گیرد. به اتفاق نامزدش سندی ویلیامز (لورا درن)، دختر کارآگاهِ پلیسِ مأمور پیگیری پرونده، جفری، در پسِ ظاهر قشنگ و بی­عیب و نقص آن شهرک، دنیایی فتیشیست و پرخشونت کشف می­کند.

او شاهد اذیت و آزار دوروتی والنس (آیزابلا روسلینی) توسط فرانک بوث (دنیس هاپر)، مردی با وجناتی ترسناک است که نیتروژن مونوکسید استنشاق می­کند؛ مردی که بچه و شوهر دوروتی را (که گوش بریده به وی تعلق دارد) گروگان گرفته است. تلاش­های جفی سرانجام ثمر می­دهد و «نور کورکننده عشق»، بار دیگر بر محله­شان می­تابد، ولی… صحنه پایانی فیلم، از تداوم شر خبر می­دهد.

نخستین فیلم سوررئالیستی / پوپولیستی!

مخمل آبی 1986

نویسنده و کارگردان: دیوید لینچ. تهیه کننده: دیدید دولارنتیس، فرد کاروزو. بازیگران: ایزابلا روسلینی

(دوروتی والنس)، کایل مک لاکلن (جفری بومون)، دنیس هاپر (فرانک بوث)، لورا درن (سندی ویلیامز)، خانم ویلیامز (هوپ لنج)، دین استاکول (بن). مدت: 120 دقیقه. بودجه: 6 میلیون دلار. فروش: 68 میلیون دلار.

نامزدی اسکارها:

  • بهترین کارگردان.

برندگان اسکار سال 1986:

  • بهترین فیلم: جوخه.
  • بهترین کارگردان: الیور استون (جوخه).
  • بهترین بازیگر مرد: پل نیومن (رنگ پول).
  • بهترین بازیگر زن: مارلی ماتلین (فرزندان خدایی کهتر).
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: مایکل کین (هانا و خواهرانش).
  • بهترین بازیگر زن نقش دوم: دیان ویست (هانا و خواهرانش).

با گوش درون­ات بشنو‍!

کامیون آتش­نشانی تر و تمیز و براقی، با حرکت اسلوموشن، از خیابانی عبور می­کند و در همان حال، مردی

آتش­نشان که بر آن سوار است به سوی ما دست تکان می­دهد. تعدادی بچه، با مراقب پاسبان مدرسه، از عرض خیابان رد می­شوند. اینجا شهرکی آفتابی است که رنگ­های زنده­اش چشم را خیره می­کند. وقتی جفری (کایل مک لاکلن)، جوانی شسته / رفته، در گذرگاهی متروکه، گوشی بریده پیدا می­کند، در واقع، ترکی بر ظاهر قشنگ این فیلم می­یابد. وسوسه­ی سر درآوردن از چند و چون قضایا و اینکه گوش به چه کسی تعلق دارد، جفری را با نقاط تیره و تار شهر آشنا می­سازد؛ جایی که جذابیت و انزجار، انحراف و عشق، بغل گوش یکدیگر زندگی سر می­کنند.

تب عاشقانه دیوید لینچ، با آن که فراتر از محدوه­های واقعیت رفته، در صداقت و ملموس بودن، و خب، معصمومیتِ آنچه که می­گوید، بسیار متأثرکننده است. برای کودکی که نخستین بار دنیای بزرگسال­ها را کشف می­کند، چقدر این دنیا، غریب و ترسناک است. لینچ با استفاده از تصویرگری شاعرانه­اش، به کند و کاو در باب همین موضوع پرداخته. سینماگرانی چون کوئنتین تارانتینو و برادران کوئن باید از لینچ تشکر کنند که راه آنها را بر روی سینمایی گشود که هیچکس قبلاً جرأت کشف­اش را در سینمای بدنه به خود نداده بود.

بازیگران

دنیس هاپر: وقتی سایر بازیگرها نقش فرانک را زیادی منفی تلقی کرده و آن را قبول نکردند، دنی هاپر گفت: «من باید نقش فرانک را بازی کنم، چون فرانک، منم!» کارنامه حرفه­ای هاپر شباهت زیادی به پرونده خلافکارها در اداره آگاهی دارد.

وقتی بازیگری نوجوان بود، به علت جواب سربالا دادن به لویی ب.مه­بر، که نمی­خواست نقش­های شکسپیری را به وی بسپارد، از ورود به استودیوهای گلدوین، منع شد. هاپر یک یاغی مادرزاد بود و طبیعی بود که در شورش بی­دلیل (1955) و غول (1956) – هر دو با حضور جمیز دین، که هاپر مرشد خود تلقی­اش می­کرد – بازی کند. هاپر در دهه 1970 مشکلات زیادی با دستگاه قضایی آمریکا پیدا کرد. بعضی از فیلم­های او، به خصوص اینک آخرالزمان (1979) شخصیت واقعی­اش را به خوبی بازتاب می­دهند. اما هاپر بازیگر فوق­العاده­ای هم بود و دوست آمریکایی (1977) و فلاش بک (نامزد جایزه اسکار، 1990) شاهدی بر این ادعا هستند. وی عکاس قابلی نیز بود و نمایشگاه­های عکاسی­اش در نیویورک و پاریس، همیشه با تبلیغات فراوان برگزار می­شد.

ایزابلا روسلینی: دختر اینگرید برگمان و روبرتو روسلینی، پس از دوره­ا که مانکن لباس موفقی بود، وارد عالم سینما شد. او قبل از مخمل آبی، در شب­های سفید (1985) بازی کرد و بعد از چند سالی همراهی با لینچ، به اتفاق، در زلی و من (1988) بازی کرد. مخمل آبی باعث شد که روسلینی از آن پس، غالباً در فیلم­های مستقل ظاهر شود (البته، به استثنای دخترعموها، پسرعموها، که فیلمی متعلق به بدنه اصلی سینمای آمریکا بود). از جمله دیگر فیلم­های او، عبارتند از: خواب بعدازظهر و مردان خشن نمی­رقصند (هر دو 1987)، وحشی در قلب (1990) که دوباره حاصل همکاری­اش بود با دوید لینچ. از کارهای دهه 1990اش، هم باید به مرگ به او می­آید (1992) و بی­باک (1993) اشاره کرد. او مدت کوتاهی همسر مارتین اسکورسیزی بود.

کایل مک لاکن: لاکن را در این فیلم، می­تواند همزاد دیوید لینچ تلقی نمود. نوعی قرابت بین آنها وجود دارد و حضور او در چندتایی از فیلم­های لینچ، این را به رخ می­کشد: دون (1984)، توئین پیکس: آتش با من گام برمی­دارد (1992) و سریال تلویزیونی همین فیلم اخیر که لینچ و مارک فراست خالقانش بودند. ازدیگر فیلم­های او باید به ریچ عاشق (1993)، عصر حجر (1994) و دختران نمایش (1995) اشاره کرد وی در سریال تلویزیونی سکس و شهر نیز ظاهر شده است.

لورا درن: لورا درن زمانی گفت: «ایفای نقش یک دختر بی­مغز، خیلی مفرح است؛ البته به این شرط که مردم بدانند که خود آن بازیگر آن طوری نیست!» لورا درن در مخمل آبی نقش دختر معصوم همسایه را با ظرافت و عمق ایفا کرده. او که دختر بروس درن و دیان لاد است، قابلیت بازی در نقش­های بسیار دشوار را دارد. او بعداً در وحشی در قلب، ساخته دیگر لینچ نیز بازی کرد. از دیگر فیلم­های قابل توجه او: آلیس دیگر در اینجا زندگی نمی­کند (1974)، روباهان (1980)، ماسک و حرف­های اغواگرانه (هر دو در 1985)، پارک ژوراسیک و دنیای بی­عیب و نقص (هر دو 1993).

قرار بود چی بشه…

نقش جفری ابتدا به ول کیلمر پیشنهاد شد که آ را به بهانه «رو بودن بعضی از صحنه­ها»، قبول نکرد. وقتی

کیلمر فیلم را روی پرد ه دید، آه از نهادش بلند شد و دست­اش آمد که چه فرصت بی­نظیری را از دست داده.

 

پشت صحنه

  • به گفته پل سامون، مدیر شرکت دینودولارنتیس: «وقتی فیلمبرداری و کارهای فنی مخمل آبی تمام شد، هیچ پخش کننده­ای حاضر نبود آن را پخش کند؛ و همه طوری با فیلم طرف شدند که انگار یک موجود طاعون­زده­ی مطرود است.»
  • وودی آلن مخمل آبی را بهترین فیلم سال 1986 قلمداد کرد؛ آن هم در حالی که جایزه بهترین فیلم سال را به فیلم خودش، هانا و خواهرانش دادند.
  • ورسیون اریژینال مخمل آبی چهار ساعت است.

نظر منتقدها

پالین کیل (نیویورکر): «به این می­گویند سیاهی آمریکایی به صورت تکنی کالر؛ تاریکی و سیاهی با پایانی خوش. لینچ، شاید به زودی به نخستین سوررئالیست پوپولیست عالم سینما تبدیل شود؛ “فرانک کاپرا” یی با منطقی رویایی.»

مایکل مدودف (پریویوز): «فاقد هرگونه پیرنگ، متکلفانه و افتضاح.»

کارگردان

دیوید لینچ در شهرکی در مایه­های شهرک فیلم­اش مخمل آبی، در مونتانا به دنیا آمده و در همان جا بزرگ شده و اوقات زیادی را صرف گشتن در بیشه­های منطقه و نگریستن و اندیشیدن کرده است: «دنیایی بود

رؤیایی، با آسمانی آبی و هواپیماهایی که بالای سرم پرواز می­کردند. پرچین­هایی بود و چمن­هایی سر سبز و درختان آلبالو… و روی درخت­ها، صمغی می­دیدی، برخی سیاه، برخی قهوه­ای که ازشان ترشح می­کرد. نهارها انگار ساعت­ها طول می­کشید و خواب بعدازظهر گویی که بی­پایان به نظر می­رسید.» مایه­ای که از درخت­ها ترشح می­کند همان معصومیت خدشه­دار شده­ی مخمل آبی است. یا به عبارت بهتر، همان مضمون دیوید لینچی که سینمایش را با آن می­شناسیم.

نخستین فیلم­اش کله پاک­کن (1978)، جایگاه او را به عنوان سبک­گرایی معتبر محکم کرد. او بعداً مرد فیل­نما (1980) را ساخت و اثر تاموفق علمی / خیالی­اش، دون (1984) را. سپس با وحشی در قلب (1990) برنده نخل طلای جشنواره کن شد. سریال تلویزیونی توئین پیکس (1990) به یک اثر پرطرفدارِ کالت شد و بسیاری از سریال­ها و فیلم­های تلویزیونی بعدی را تحت تأثیر قرار داد. اما کمدی تلویزیونی­اش، On the Air (1992) موفقیت چندانی کسب نکرد.

مخمل آبی صحنه­های فراموش نشدنی معتددی دارد که اغلب، صحنه­های سیاه و تکان­دهنده هم هستند. اما فراموش نشدنی­ترین و تأثیرگذارترین­شان، بی­شک، همان سکانس افتتاحیه فیلم است که از آن پس به الگویی هم در ویدیو کلیپ­ها تبدیل شد: صحنه­ای هیچکاکی، یاد آور سایه یک شک، که شهرک آرام و معمولی آمریکایی را نشان می­دهد. نماهایی زیبا از این شهرک همراه با موسیقی «بلو ولوت» نظاره می­کنیم. سپس نماها بسته­تر می­شوند و حالا چمن جلوی خانه­ای را می­بینیم و مردی که دارد گل و گیاه جلوی خانه را آب می­دهد. مشکلی در جریان آب پیش می­آید و مرد سعی می­کند آن را رفع نماید.

ولی گویی سکته می­کند؛ به زمین می­افتد و به خود می­پیچید. دوربین، آبی را نشان می­دهد که از شلنگ فواره می­زند و سگ کوچک صاحبخانه را که بازیگوشانه با آب بازی می­کند. دوربین به چمن نزدیک می­شود و علف­ها را می­گیرد و بعد به خاک می­رسد و سپس به درون خاک می­رود و پیش­تر و پیش­تر می­رود و صدای خوانده محوتر و محوتر شده، جایش را به همهمه ترسناک و چندش­آور سوک­ها و کرم­های خاکی می­دهد که آن زیر درهم می­لولند. با کاتی ظریف. دوباره به روی زمین برمی­گردیم و تابلوی بزرگی که رویش نوشته: به لامبرتن خوشش آمدید…

از من بپرس 3

Recent Posts

پیش بینی های اسکار 2025

پیش بینی اسکار ۲۰۲۵: نود و هفتمین مراسم اسکار در تاریخ ۲ مارس ۲۰۲۵ (۱۲…

10 ماه ago

قتل هولناک مهرداد نیویورک

قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پرونده‌ای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…

11 ماه ago

بیوگرافی گلوریا هاردی: بازیگر ایرانی-فرانسوی و حضور در «جوکر»

گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…

11 ماه ago

مهسا طهماسبی: بیوگرافی، آثار هنری و حضور در فصل دوم بانوان جوکر ۲

مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…

11 ماه ago

نگاهی به فیلم «کیک محبوب من»

مقدمه‌ای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سال‌های اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…

11 ماه ago

اظهارات نوید محمدزاده درباره حمله موشکی ایران به اسرائیل: واکنش‌ها و پیامدها

حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…

11 ماه ago