در نخستین روزهای آغاز جنگ جهانی دوم در آلمان، اسکار شیندلر، پیمانکاری حریص و ناموفق پی فرصتی تجاری میگردد و این فرصت را در نیروی کار ارزان یهودیها موقع راه انداختن کار خانهی جدیدش مییابد. او ایزاک اشترن را استخدام میکند که قبل از جنگ حسابرس بوده و اشترن هم با اکراه قبول میکند که کسب و کار شیندلر را برگرداند و این کار را نیز به طرز درخشانی انجام میدهد. ولی دیری نمیگذرد که آلمانها و مقامات کشوری تحت اشغالشان دور میافتند و یهودیها را جمعآوری میکنند و در محلههای محصور شده (همان «گتو»ها) محبوسشان مینمایند تا به مرور زمان آنها را به اردوگاههای کار اجباری/مرگ بفرستند.
شیندلر میداند که تنها راه نگه داشتن نیروی کارش این است که خودش نیز وارد زد و بندهای سیاستمداران آلمانی شود. از اینرو با نازیهای رده بالا از جمله فرماندهی یکی از اردوگاههای اجباری، آمون گوت (رالف فاینس) دمخور میشود. اما به زودی آشکار میشود که گوت موجودی است سنگدل که یهودیها را محض تفریح میکشد حالا آنکه شیندلر صرفاً از آنها جهت استمرار منافع شخصیاش استفاده میکند. در حالیکه تا عملی شدن قضایای «راهحل نهایی» مدت زمان زیادی باقی نمانده، شیندلر باید به بازیاش با مقامات آلمانی ادامه دهد تا از فرستاده شدن «یهودیهایش» به اردوگاههای مرگ جلوگیری کرده باشد.
در همین حال، شاید به خاطر پیوند محکمی که بین او و اشترن به وجود آمده، حرص و طمعش رفتهرفته به میل شدیدی برای نجات یهودیها از قتلعام تبدیل شود و کارخانهاش را ظاهراً به یک کارگاه خشابسازی تبدیل میکند. بیآنکه حتی یکی از خشابها قابل استفاده باشند. در حالیکه فشار مقامات آلمانی بر او بالا گرفته تا راضیاش کنند کارگراناش را به اردوگاههای مرگ بفرستد شیندلر به رشوه دادن به آلمانها ادامه میدهد تا اینکه سرانجام کارخانه را از چنگاش بیرون میکشند و خودش هم فراری میشود.
کارگردان: استیون اسپیلبرگ، نویسندهی فیلمنامه: استیون زیلیان; براساس رمان تامس کینلی. بازیگران: لیام لیسن (اسکار شیندلر)، بن کینگزلی (ایزاک اشترن)، رالف فاینس (آمون گوت)، کارولین گودال (امیلی شیندلر)، امبت داویتز (هلن هرمن)، ادی فیتزان (میلا فرخربرگ)، مایکل اشنایدر (جودا درسز)، میری فابین (چاپا درسز). تهیهکنندگان: اسپیلبرگ، جرالد آرمولن، برانکو لوستیگ/ محصول کمپانی یونیورسال. مدت: 197 دقیقه. بودجه: 25 میلیون دلار. فروش (در دنیا): 317 میلیون دلار.
مادری با این تصور که بچههایش لااقل زنده میمانند، قطعات الماس را لای نان گذاشته و آنها را بهخورد بچههایش میدهد. خیابانی خالی از سکنه، مملو از محتوای کیف و چمدانِ یهودیهایی است که تازه جمعآوری و به اردوگاه فرستاده شدهاند. بچههایی را بار کامیونی کردهاند که راهی یکی از اردوگاههای مرگ است. درحالیکه همگی آواز میخوانند، یکی از آنها از توی کامیون بیرون میپرد و خود را از مرگ حتمی نجات میدهد. این صحنهها و بسیاری از صحنههای مشابه که به صورتی مستند و سیاه و سفید فیلمبرداری شدهاند، پشت هم سنگدلی و خشونتی را نشان میدهند که به ندرت بر روی پردهی سینما کشیده شده است.
فیلمسازهای دیگر مصرانه از استیون اسپیلبرگ خواستند که به سراغ چنین سوژههای ناجوری نرود. آنها از این وحشت داشتند که روش فیلمسازی اسپیلبرگ که معمولاً فیلمهای سرگرمکننده ساخته، به «جدیت» داستاناش لطمه بزند. ولی در نهایت اسپیلبرگ ثابت کرد که دربارهاش تصوری غلط داشتهاند. . . . البته تا اندازهای اسپیلبرگ مقدار زیادی از راه را بدون باج دادن جلو آمده ولی بسیاری از یهودیهایش کماکان در حد همان کلیشههایی هستند که هالیوود همیشه توصیف کرده. شخصیت اشترن بن کینگزلی، البته در این میان یکی از گویاترین استثناهاست.
در تعدادی از صحنهها، اسپیلبرگ دست به دامن نمایش و ادا و اصول شده; مثل آنجا که اسکار شیندلر در سخنانی تخیلی که واقعیت تاریخی ندارد- برای «یهودی»هایش نطق میکند و اشک تماشاگر را در میآورد. با وجود چنین صحنههایی، فهرست شیندلر سعی داشته جلوی احساسات رقیقه را بگیرد تا خیلی جدی و متین به یکی از تاریکترین دورههای تاریخ بشر نگاهی بیاندازد. فیلم از فرمولهای سهل و ساده پرهیز کرده ولی رک و راست بودنش، کارساز بوده و کوبندگیاش به وحشت میاندازد. بخش اعظم این موفقیت نتیجهی تصویرگری اسپیلبرگ است که تصمیم داشته واقعیتی را مطرح کند که غیرقابل انکار است.
به گفتهی استیون اسپیلبرگ: «من همیشه قربانی موفقیتهای خود بودهام» ولی فهرست شیندلر او را در قفس تنگی که برایش به عنوان «سازندهی فیلمهای سرگرمکننده هالیوودی» تدارک دیده بودند، رها ساخت. او در اینجا موفق شده از جنبههای سرگرمکنندهتر داستان بهرهبرداری نکند و تلاش خود را بر «قدرت واقعیتهای تاریخی» محدود سازد. به گفتهی خودش: «فیلم نتیجهی تغییر و تحولاتی است که در زندگی خودم به عنوان یک فرد در این دنیا رخ داد.»
یکی از انگیزه هایش «نشان دادن نازیها» بود و این را عمیقاً از صمیم قلب حس میکرد. موقع فیلمبرداری در کراکف (لهستان) گاهی تنش بالا میگرفت چون به قول خود اسپیلبرگ، در هتل محل اقامتشان بازیگران یهودی درست در کنار تاجران مسن آلمانی اتاق گرفته بودند و دل خوشی از یکدیگر نداشتند. اگرچه فهرست شیندلر نه فقط از لحاظ مضمون، بلکه بهخاطر روش تصویرگریاش فیلمی جدی بود ولی از آنجا که توسط اسپیلبرگ کارگردانی میشد، از قلقهای سرگرمکننده و در عین حال کوبندهی کارگردان، بیبهره نمانده است.
N تیم راث برای ایفای نقش آمون گوت در نظر گرفته شده بود.
N کلر دینز برای ایفای نقشی در فهرست اسپیلبرگ قرار داشت ولی دینز نقش را رد کرد چون اسپیلبرگ نتوانست مربی مورد نیاز را برایاش پیدا کند.
جی کر (انجمن ملی منتقدان فیلم): «هیچچیز درکارهای قبلی اسپیلبرگ وجود ندارد تا ما را برای فهرست شیندلر و چهرهی اصلی داستاناش- فرشتهای نامتحمل که بر لبهی جهنم قدم برمیدارد- آماده کرده باشد. . . این یک اثر موفق تکاندهنده است.»پیتر تراورس (رولینگ استونز): «آنچه زیاد هم بیضرر به نظر نمیرسد به بازی گرفتن احساسات مردم است. در یکی از صحنههای فهرست شیندلر که به شدت هم از آن انتقاد شده، اسپیلبرگ در واقعیت تاریخی دست میبرد و قهرماناش را در حال نطق کردن برای کارگران کارخانهاش نشان میدهد. چنین اتفاقی هرگز رخ نداده.
شیندلر مردی نبود که احساسات خود را بروز دهد. با آنکه صحنه به طرز شوکهکنندهای تقلبی جلوه میکند ولی نیاز اسپیلبرگ را برای پر کردن فیلماش از یک لحظهی بزرگ قهرمانانه برآورده ساخته است.»
قطاری که قرار است زنان کارگر شیندلر را در واگنهای مخصوص حمل چهارپایان نزدیک کارخانه پیاده کند، بهخاطر اشتباه اداری به طرف اردوگاه مرگ آشوویتس اعزام شده است. زنها وحشتزده وارد اردوگاه میشوند. موهایشان را میزنند و آنها را به حمامهای عمومی میفرستند تا بعد با گاز از میان برداشته شوند
. ولی وقتی بهجای گاز، از دوشها آب خارج میشود، همه آهی از سر خلاصی میکشند. روز بعد، بچهها را از پدر مادرها جدا میکنند، شیندل درست به موقع سر میرسد تا جلوی آنها را بگیرد; او سر فرمانده داد میزند: «چه کار دارید میکنید؟ آنها مال مناند. کارگرهای مناند. باید در قطار من باشند. انگشتهای آنها خشابهای فشنگ کارخانه را جلا میدهند. حالا چطور داخل خشاب گلولههای 45 میلیمتری را جلا بدهیم؟ شما بهمن بگویید.»
قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پروندهای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…