#


فیلم فهرست شیندلر 1993

فیلم فهرست شیندلر
12 فوریه 2017 بدون نظر 3585 بازدید

فیلم فهرست شیندلر 1993

درآمدی بر فیلم فهرست شیندلر

خلاصه داستان

در نخستین روزهای آغاز جنگ جهانی دوم در آلمان، اسکار شیندلر، پیمانکاری حریص و ناموفق پی فرصتی تجاری می­گردد و این فرصت را در نیروی کار ارزان یهودی­ها موقع راه انداختن کار خانه­ی جدیدش می­یابد. او ایزاک اشترن را استخدام می­کند که قبل از جنگ حسابرس بوده و اشترن هم با اکراه قبول می­کند که کسب و کار  شیندلر را برگرداند و این کار را نیز به طرز درخشانی انجام می­دهد. ولی دیری نمی­گذرد که آلمان­ها و مقامات کشوری تحت اشغال­شان دور می­افتند و یهودی­ها را جمع­آوری می­کنند و در محله­های محصور شده (همان «گتو»ها) محبوس­شان می­نمایند تا به مرور زمان آن­ها را به اردوگاه­های کار اجباری/مرگ بفرستند.

شیندلر می­داند که تنها راه نگه داشتن نیروی کارش این است که خودش نیز وارد زد و بندهای سیاست­مداران آلمانی شود. از این­رو با نازی­های رده بالا از جمله فرمانده­ی یکی از اردوگاه­های اجباری، آمون گوت (رالف فاینس) دم­خور می­شود. اما به زودی آشکار می­شود که گوت موجودی است سنگدل که یهودی­ها را محض تفریح می­کشد حالا آن­که شیندلر صرفاً از آن­ها جهت استمرار منافع شخصی­اش استفاده می­کند. در حالی­که تا عملی شدن قضایای «راه­حل نهایی» مدت زمان زیادی باقی نمانده، شیندلر باید به بازی­اش با مقامات آلمانی ادامه دهد تا از فرستاده شدن «یهودی­هایش» به اردوگاه­های مرگ جلوگیری کرده باشد.

در همین حال، شاید به خاطر پیوند محکمی که بین او و اشترن به وجود آمده، حرص و طمعش رفته­رفته به میل شدیدی برای نجات یهودی­ها از قتل­عام تبدیل شود و کارخانه­اش را ظاهراً به یک کارگاه خشاب­سازی تبدیل می­کند. بی­آنکه حتی یکی از خشاب­ها قابل استفاده باشند. در حالی­که فشار مقامات آلمانی بر او بالا گرفته تا راضی­اش کنند کارگران­اش را به اردوگاه­های مرگ بفرستد شیندلر به رشوه دادن به آلمان­ها ادامه می­دهد تا اینکه سرانجام کارخانه را از چنگ­اش بیرون می­کشند و خودش هم فراری می­شود.

کارگردان: استیون اسپیلبرگ، نویسنده­ی فیلم­نامه: استیون زیلیان; براساس رمان تامس کینلی. بازیگران: لیام لیسن (اسکار شیندلر)، بن کینگزلی (ایزاک اشترن)، رالف فاینس (آمون گوت)، کارولین گودال (امیلی شیندلر)، امبت داویتز (هلن هرمن)، ادی فیتزان (میلا فرخربرگ)، مایکل اشنایدر (جودا درسز)، میری فابین (چاپا درسز). تهیه­کنندگان: اسپیلبرگ، جرالد آرمولن، برانکو لوستیگ/ محصول کمپانی یونیورسال. مدت: 197 دقیقه. بودجه: 25 میلیون دلار. فروش (در دنیا): 317 میلیون دلار.

اسکارها:

  • بهترین فیلم: استیون اسپیلبرگ، جرالد مولن و برانکو لوستیگ.
  • بهترین کارگردان: استیون اسپیلبرگ.
  • بهترین طراحی صحنه و دکور: آلن استارسکی، اوا براون.
  • بهترین فیلم­برداری: یانوش کامینسکی.
  • بهترین تدوین: مایکل کان.
  • بهترین موسیقی متن: جان ویلیامز.
  • بهترین فیلم­نامه اقتباسی: استیون زیلیان.
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: رالف فاینس.
  • بهترین طراحی لباس: آنا شیرد.
  • بهترین چهره­پردازی: کریستینا اسمیت.
  • بهترین صدا: اندی نلسون، اسکات میلان.

سایر برندگان اسکار سال 1993:

  • بهترین بازیگر مرد: تام هنکس (فیلا دلفیا)
  • بهترین بازیگر زن: هالی هانتر (پیانو)
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: تامی­لی جونز (فراری)
  • بهترین بازیگر زن نقش دوم: آنا پاکیین (پیانو)

 

سیاهی مرگ:

مادری با این تصور که بچه­هایش لااقل زنده می­مانند، قطعات الماس را لای نان گذاشته و آن­ها را به­خورد بچه­هایش می­دهد. خیابانی خالی از سکنه، مملو از محتوای کیف و چمدانِ یهودی­هایی است که تازه جمع­آوری و به اردوگاه فرستاده شده­اند. بچه­هایی را بار کامیونی کرده­اند که راهی یکی از اردوگاه­های مرگ است. درحالی­که همگی آواز می­خوانند، یکی از آن­ها از توی کامیون بیرون می­پرد و خود را از مرگ حتمی نجات می­دهد. این صحنه­ها و بسیاری از صحنه­های مشابه که به صورتی مستند و سیاه و سفید فیلم­برداری شده­اند، پشت هم سنگدلی و خشونتی را نشان می­دهند که به ندرت بر روی پرده­ی سینما کشیده شده است.

فیلم­سازهای دیگر مصرانه از استیون اسپیلبرگ خواستند که به سراغ چنین سوژه­های ناجوری نرود. آن­ها از این وحشت داشتند که روش فیلم­سازی اسپیلبرگ که معمولاً فیلم­های سرگرم­کننده ساخته، به «جدیت» داستان­اش لطمه بزند. ولی در نهایت اسپیلبرگ ثابت کرد که درباره­اش تصوری غلط داشته­اند. . . . البته تا اندازه­ای اسپیلبرگ مقدار زیادی از راه را بدون باج دادن جلو آمده ولی بسیاری از یهودی­هایش کماکان در حد همان کلیشه­هایی هستند که هالیوود همیشه توصیف کرده. شخصیت اشترن بن کینگزلی، البته در این میان یکی از گویاترین استثناهاست.

در تعدادی از صحنه­ها، اسپیلبرگ دست به دامن نمایش و ادا و اصول شده; مثل آن­جا که اسکار شیندلر در سخنانی تخیلی که واقعیت تاریخی ندارد- برای «یهودی»هایش نطق می­کند و اشک تماشاگر را در می­آورد. با وجود چنین صحنه­هایی، فهرست شیندلر سعی داشته جلوی احساسات  رقیقه را بگیرد تا خیلی جدی و متین به یکی از تاریک­ترین دوره­های تاریخ بشر نگاهی بیاندازد. فیلم از فرمول­های سهل و ساده پرهیز کرده ولی رک و راست بودنش، کارساز بوده و کوبندگی­اش به وحشت می­اندازد. بخش اعظم این موفقیت نتیجه­ی تصویرگری اسپیلبرگ است که تصمیم داشته واقعیتی را مطرح کند که غیرقابل انکار است.

بازیگران

  • لیام نیسن: شخصیت اسکار شیندلر، استثمارگری که به یک منجی تبدیل می­شود، شخصیتی است نامتعارف و در عین حال انسانی که برای لیام نیسن فرصت یک نقش­آفرینی استثنایی به وجود آورد. البته آنچه واقعاً باعث تغییر و تحول در روحیه و افکار شیندلر می­شود، مستقیماً مورد بررسی قرار نگرفته است. نیسن در اکثر فیلم­هایی که بازی کرده، حضوری مستمر در سراسر داستان داشته است از جمله در اکسکالیبور (1981)، مادر خوب (1988)، شوهران و زنان (1992)، راب روی (1995)، مایکل کالینز (1996) و دار و دسته­های نیویورکی (2002).
  • بن کینگزلی: کینگزلیِ بریتانیایی نقش استرنِ حسابرس را با متانت تمام بازی می­کند. استعداد حیرت­انگیز بازی­اش برای کینگزلی جایزه­ها و نامزدهایی به ارمغان آورده; به خصوص اسکاری که به­خاطر گاندی (1982) گرفته است. او ضمناً در خیانت (1982)، موریس (1987)، باد (1989)، باگزبی (نامزدی اسکار، 1991)، مرگ و دوشیزه (1994)، و به خصوص در یکی از تکان­دهنده­ترین فیلم­ها و هنرنمایی­های دهه­ی اخیر، Sexy Besast (2001) بازی داشته است.
  • رالف فاینس: برای نشان دادن بیعاری شخصیت­اش، ده کیلویی خود را چاق کرده تا شک بیاورد. فاینس به گفته­ی اسپیلبرگ به­خاطر «جذابیت شیطانی»اش برای ایفای نقش آمون گوت انتخاب شد. وقتی شیندلر به وی می­گوید که با بخشودن قربانی­های خود (به جای کشتن­شان مثل خرگوش) بزرگ­تر و قدرتمند­تر جلوه خواهد کرد، جلوی آیینه تمرین می­کند و از آنچه می­بیند خوش­اش می­آید. . . صحنه­ای بسیار جذب­کننده و به شدت افشاگرانه. کار فاینس در سینما متنوع ولی همیشه استثنایی بوده و از جمله این فیلم­ها را شامل می­شود: مسابقه تلویزیونی (1994)، بیمار انگلیسی (1996)، اسکار و لوسیندا (1997)، سان­شاین (1999) و پیش­خدمته­ای در منهتن (2002).

پشت ­صحنه:

  • چند کارگردان دیگر از جمله بیلی وایلدر برای ساختن این فیلم در نظر گرفته شده بودند. وایلدر حتی روی نخستین فیلم­نامه کار کرد. مارتین اسکورسیزی احساس می­کرد که چون مسیحی است نمی­تواند احساسی را که باید نسبت به آن داشته باشد. خود اسپیلبرگ، کارگردانی فیلم را به رومن پولانسکی پیشنهاد کرد به خاطر احساس نزدیکی زیاد با موضوع فیلم، آن را رد کرد ]اگرچه خود او در حال حاضر فیلم «هولوکاستی» خود پیانیست (2003) را دارد[. پولانکی تا 8 سالگی در «گتو»ی ورشو زندگی کرد و مادرش را هم در آشوویتس از دست داد.
  • اسپیلبرگ براساس روایت شاهدان زنده، یک صفحه از تاریخچه­ی قتل­عام­های «گتو»ی ورشو را به یک اپیزود 20 دقیقه­ای تبدیل کرد.
  • اسپیلبرگ که نتوانسته بود مجوز فیلم­برداری در داخل اردوگاه آشوویتس را کسب کند، صحنه­های اردوگاه مرگ را در بیرون دروازه­های آشوویتس و در دکوری که عین واقع در این طرف اردوگاه ساخته شد، گرفت.
  • در صحنه­ی آخر، دستی که بر روی گور شیندلر گل می­گذارد، برخلاف تصور خیلی­ها، به لیام نیسن تعلق دارد و نه اسپیلبرگ.
  • اسپیلبرگ برای کارگردانی فیلم دستمزدی نگرفت چون آن را نوعی «خون­بها» تلقی می­کرد.

کارگردان

به گفته­ی استیون اسپیلبرگ: «من همیشه قربانی موفقیت­های خود بوده­ام» ولی فهرست شیندلر او را در قفس تنگی که برایش به عنوان «سازنده­ی فیلم­های سرگرم­کننده هالیوودی» تدارک دیده بودند، رها ساخت. او در اینجا موفق شده از جنبه­های سرگرم­کننده­تر داستان بهره­برداری نکند و تلاش خود را بر «قدرت واقعیت­های تاریخی» محدود سازد. به گفته­ی خودش: «فیلم نتیجه­ی تغییر و تحولاتی است که در زندگی خودم به عنوان یک فرد در این دنیا رخ داد.»

یکی از انگیزه ­هایش «نشان دادن نازی­ها» بود و این را عمیقاً از صمیم قلب حس می­کرد. موقع فیلم­برداری در کراکف (لهستان) گاهی تنش بالا می­گرفت چون به قول خود اسپیلبرگ، در هتل محل اقامت­شان بازیگران یهودی درست در کنار تاجران مسن آلمانی اتاق گرفته بودند و دل خوشی از یکدیگر نداشتند. اگرچه فهرست شیندلر نه فقط از لحاظ مضمون، بلکه به­خاطر روش تصویرگری­اش فیلمی جدی بود ولی از آن­جا که توسط اسپیلبرگ کارگردانی می­شد، از قلق­های سرگرم­کننده و در عین حال کوبنده­ی کارگردان، بی­بهره نمانده است.

قرار بود چی بشه، چی شد

N تیم راث برای ایفای نقش آمون گوت در نظر گرفته شده بود.

N کلر دینز برای ایفای نقشی در فهرست اسپیلبرگ قرار داشت ولی دینز نقش را رد کرد چون اسپیلبرگ نتوانست مربی مورد نیاز را برای­اش پیدا کند.

 

نظر منتقدها

جی­ کر (انجمن ملی منتقدان فیلم): «هیچ­چیز درکارهای قبلی اسپیلبرگ وجود ندارد تا ما را برای فهرست شیندلر و چهره­ی اصلی داستان­اش- فرشته­ای نامتحمل که بر لبه­ی جهنم قدم برمی­دارد­- آماده کرده باشد. . . این یک اثر موفق تکان­دهنده است.»پیتر تراورس (رولینگ استونز): «آن­چه زیاد هم بی­ضرر به نظر نمی­رسد به بازی گرفتن احساسات مردم است. در یکی از صحنه­های فهرست شیندلر که به شدت هم از آن انتقاد شده، اسپیلبرگ در واقعیت تاریخی دست می­برد و قهرمان­اش را در حال نطق کردن برای کارگران کارخانه­اش نشان می­دهد. چنین اتفاقی هرگز رخ نداده.

شیندلر مردی نبود که احساسات خود را بروز دهد. با آن­که صحنه به طرز شوکه­کننده­ای تقلبی جلوه می­کند ولی نیاز اسپیلبرگ را برای پر کردن فیلم­اش از یک لحظه­ی بزرگ قهرمانانه برآورده ساخته است.»

 

قطاری که قرار است زنان کارگر شیندلر را در واگن­های مخصوص حمل چهارپایان نزدیک کارخانه پیاده کند، به­خاطر اشتباه اداری به طرف اردوگاه مرگ آشوویتس اعزام شده است. زن­ها وحشت­زده وارد اردوگاه می­شوند. موهایشان را می­زنند و آن­ها را به حمام­های عمومی می­فرستند تا بعد با گاز از میان برداشته شوند

. ولی وقتی به­جای گاز، از دوش­ها آب خارج می­شود، همه آهی از سر خلاصی می­کشند. روز بعد، بچه­ها را از پدر مادرها جدا می­کنند، شیندل درست به موقع سر می­رسد تا جلوی آن­ها را بگیرد; او سر فرمانده داد می­زند: «چه کار دارید می­کنید؟ آن­ها مال من­اند. کارگرهای من­اند. باید در قطار من باشند. انگشت­های آن­ها خشاب­های فشنگ کارخانه را جلا می­دهند. حالا چطور داخل خشاب گلوله­های 45 میلی­متری را جلا بدهیم؟ شما به­من بگویید.»

به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *