فیلم

فیلم دنباله رو

مروری بر فیلم دنباله رو

خلاصه داستان

مارچلو (ژان – لویی ترنتینیان) روشنفکری مرفه و بی­اراده که از همتایان خود جدا افتاده، فقط دل­اش می­خواهد یک «بورژوا»ی معمولی باشد. ولی همه چیز در گذشته­اش – به خصوص لطماتی که در دوران بچگی خورده – علیه این امید و آرزو عمل می­کند. وی در سال 1938 به حزب فاشیست ایتالیا می­پیوندد و برای فراموش کرن گذشته­اش با جولیا (استفانیا ساندرلی) ازدواج می­کند.

مقامات ارشد حزب از او می­خواهند که برای اثبات وفاداری­اش، استاد سابق خود را به قتل برساند. در حالی که دودلی و ترس بر وجودش چنگ انداخته، اوضاع روحی­اش وقتی بیشتر به هم می­ریزد که به همسر استاد، آنا (دومینیک ساندا) معرفی می­شود و به وی دل می­بازد. یک بار دیگر خشونت و جنسیت، در زندگی او و در ذهنیتی که برتولوچی نسبت به فاشیسم دارد، با هم در یک طبق گذاشته می­شوند. مارچلوی مهربان به طرز بزدلانه­ای «دنباله­رو» است و آشفته حال؛ ولی این­ها باعث نمی­شود که او از ساده­ترین راه برای خروج از بن­بست استفاده نکند. مارچلو اخلاق را زیر پا می­گذارد، مأموریت­اش را انجام می­دهد و ظاهراً خشنود است که سرانجام توانسته خود را از شرّ گذشته­اش رهایی بخشد.

کارگردان: برناردو برتولوچی. نویسندگان فیلمنامه: برتولوچی، آلبرتو موراویا؛ بر اساس رمان موراویا. بازیگران: ژان – لویی ترنتینیان (مارچلو)، استفانیا ساندرلی (جولیا)، گاستون موچین (مانیانلو)، انزو تاراچیو (پروفسور کوادری)، فوچو جیاچتی (سرهنگ)، دومینیک ساندا (آنا کوادری)، پی­یر کلمانتی (لینو)، ایوان سانسون (مادر جولیا)، میلی (مادر مارچلو)، جوزپه آدوباتی (پدر مارچلو). تهیه کنندگان:جووانی برتولوچی، موریتزیو، لودی فه (اسم­اش در عنوان­بندی نیامده). مدت: 114 دقیقه. بودجه: 750 هزار دلار. فروش: 3/13 میلیون دلار.

نامزدهای اسکار

  • بهترین فیلمنامه اقتباسی: برناردو برتولوچی.

برندگان اسکار 1970:

  • بهترین فیلم: ارتباط فرانسوی.
  • بهترین کارگردان: ویلیام فردکین(ارتباط فرانسوی).
  • بهترین بازیگر مرد: جین همکن (ارتباط فرانسوی).
  • بهترین بازیگر زن: جین فاندا (کلوت).
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: بن جانسون (آخرین نمایش فیلم).
  • بهترین بازیگر زن نقش دوم: گلوریس لیچمن (آخرین نمایش فیلم).

چگونه فردی فاشیست می­شود؟

مارچلو، مستأصل و شرمنده از خاطرات دوران کودکی در ایتالیای فاشیست گام بر می­دارد. همه­ی آنچه می­خواهد این است که معمولی و عادی باشد و در جامعه جایی برای خود باز کند. او حاضر است هر کاری بکند – حتی بکشد – تا یکی از آن سیاه­ جامه­گان باشد. برتولوچی با توصیف زندگی مرد ضعیفی که برای عقب نماندن از قافله به دام فاشیسم می­افتد، موفق شده یکی از رعب­آورترین و مملوس­ترین «شخصیت کاوی»های فردی – و از آن طریق، در عین حال، کاوش در اخلاق و رفتار جمعی جامعه – را انجام دهد؛ اگر چه این کار را نیز زیبا و استیلیزه و با استفاده از زوایای نامتعارف دوربین و با بازی نور و سایه روشن و طیف­های مختلف رنگ، عملی کرده است. طراحی صحنه و فیلمبرداری ویتوریو استورارو و حیرت­انگیزند و زیباترین تصاویر را بر روی فیلم ضبط کرده­اند. سبک­گرایی رمانتیک و در ضمن سفت و سخت فیلم نه تنها بین ما و واقعیت ماجراها فاصله نینداخته بلکه به آن حس و حال بخشیده است.

بازیگران

ژان لویی ترنتینیان: در نقش مارچلو مثل یک بوگارت ضعیف­النفس قادر است خود را کاملاً بی­حس و علاقه و عاطفه نشان دهد. توصیف او از شخصیتی خودفروش، استیلیزه و در عین حال به شدت رعب­آور است. تصویر ترنتینیان با فیلم­هایی چون یک زن یک مرد (1966)، شب من نزد مو و زد (هر دو در 1969) برای سینماروهای دنیا شناخته شده است. ترنتینیان در دهه­ی 1980 کلاسیکی نداشت و در این فیلم­های معمولی ظاهر شد: مخلص شما (1982)، زیر آتش (1983) و یک زن یک مرد، 20 سال بعد (1986). ترنتینیان حضور فوق­العاده­ای نیز در سرخ­ها (1994) ساخته­ی وارن بیتی داشت. او زمانی با استفان اودران (همسر فعلی کلود شابرول) ازدواج کرده بود و در چند دهه­ی اخیر با خانم کارگردان­اش زندگی می­کند.

استفانیا ساندرلی: در بیش از صد فیلم بازی کرده که معروف­ترین­شان در خارج از ایتالیا عباتند از: طلاق به سبک ایتالیایی (1961) و مایی که آن همه یکدیگر را دوست داشتیم (1974). او دو بار دیگر در 1900 (1976) و زیبایی ربوده شده (1996) با برتولوچی همکاری داشته است.

دومینیک ساندا: کارش را به عنوان مدل شروع کرد و بعداً توسط روبر برسون کشف شد که از او در زن دلچسب (1969) بازی گرفت. وی در باغ­هاب فینزی کانتینی (1971) و مرد مکینتاش (1973) نیز بازی چشمگیری داشت. ساندا در 1900 برتولوچی نیز نقش ایفا کرده.

پشت صحنه

نسخه­ی آمریکایی دنباله­رو با حذف سکانس پنج دقیقه­ای و مهم «رقص کور» به نمایش درآمد؛ بعداً

در سال 1994 در نسخه­ی کامل­تر و جدیدی که در آن کشور پخش شد، این سکانس پنج دقیقه­ای در دل فیلم جای گرفت و به طور کامل به نمایش در آمد.

بخشی از دیالگو­های فیلم

ایتالو: یه آدم «نُرمال»؟ یه آدم نرمال کسی­یه که وقتی به آدم­های شبیه خودش برمی­خوره، خوشحال می­شه. به همین خاطره که ساحل­های شلوغ، استادیوم­های فوتبال، کافه­های وسط شهر رو دوست داره. اون از آدمایی که شبیه خودش هستن خوش­اش می­یاد. اون به آدمایی که متفاوت­ان، اعتماد نداره. به همین خاطره که به آدم نرمالیه برادر واقعی، یه همشهری واقعی، یک وطن­پرست واقعی واقعی­یه…

مارچلو: و یه فاشیست واقعی…

جملات به یاد ماندنی

«فکر می­کنم وقتی به دیدن فیلمی می­رویم- البته اگر آن را در مکان مناسب­اش یعنی در سالن یک سینما ببینیم و نه از تلویزیون – وارد دنیایی با نور به خصوص شده و در نوعی تاریکیِ “زهدانی” غوطه­ ور می­شویم و به اتفاق رویایی مشترک می­بینیم و شاهکار بودن سینما نیز از همین سرچشمه می­گیرد: چیزی است که در جمع، در یک جامعه کوچک اتفاق می­افتد. همه­ی ما با هم­ایم.»

برناردو برتولوچی

نظر منتقدها

پالین کیل (نیویورکر):«این پیروزی احساس است و سبک روایی شاعرانه و سیال؛ سبکی چنان اُپرایی و لطیف که وقتی فیلم را تماشا کردید، خاطره­ی سکانس­هایش مثل قطعات “آریا” در ذهن باقی می­ماند .»

وینسنت کنبی(نیویورک تایمز): «از برتولوچی به خاطر ارائه­ی تصویری پیچیده و دقیق و پرظرافت و دوست­داشتنی از انحطاط طبقه متوسط مرفه ایراد خواهند گرفت. این قضایا وقتی هم “شور”ش درمی­آید که مارچلو به مادرش تلفن می­کند و او را دم ظهری در بسترش، خواب می­یابد و با ماسکی بر روی صورت و در انتظار “مواد”. افراط کاری­هایی در فیلم وجود دارد ولی با صحنه­هایی زیبا و نامتعارف چنان تعادلی به وجود آورده شده که هیچ یکی از عیب و ایرادهای فیلم به چشم­ام نمی­آید.»

کارگردان

برناردو برتولوچی، بی­شک یکی از بزرگ­ترین سینماگران غیرآمریکایی معاصر، کارش را با دستیاری پائولو پازولینی آغاز کرد که در حقیقت به مربی و استادش تبدیل گردید. شور و عشق برتولوچی نیز مانند پازولینی، سینما و شعر بود. نخستین فیلم برتولوچی، The Grim Reaper (1962) از لحاظ هنری و تجاری شکست می­خورد ولی با پیش از انقلاب (1964) پیروزمندانه دوباره وارد میدان شد. برتولوچی قبل از آن که به طور کامل وقت­اش را صرف ساختن فیلم بلند کند، مستندهایی برای کمپانی نفتی شل ساخت. وی سپس دنباله­رو را کارگردانی کرد که شهرتی بین­المللی برای­اش به ارمغان آورد. دو سال بعد فیلم جنجالی و ماندگار آخرین تانگو در پاریس (1973) را ساخت و به خاطرش نامزد جایزه­ی اسکار بهترین کارگردانی شد. برتولوچی فیلمی نساخته که امضای خودش پای­اش نباشد. در بین فیلم­های بعدی­اش به 1900 (1977)، لونا (1979) و آخرین امپراتور (1987) برمی­خوریم که این آخری اسکارهای بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آن خود کرد.

شاید هیچ چیز وحشتناک­تر از صحنه­ای نیست که زیبایی بصری نفس گیر را با خشونت سنگدلانه و وحشتناک در هم می­آمیزد. مارچلو که تصمیم گرفته مأموریت­اش را عملی کند و استاد سابق فلسفه­اش که یک ضدفاشیست است، را به قتل برساند، سوار بر اتومبیلی در جاده­ای کوهستانی و پر برف و زیبا، در تعقیب پروفسور پیش می­راند. او و گروهی از اراذل و اوباش فاشیست، پرفسور را گیر می­اندازد و با ضربات چاقو به قتل می­رسانند. نابودی عمدی و پر از نفرت کسی که مثل آنها فکر نمی­کرده است.

از من بپرس 3

Recent Posts

پیش بینی های اسکار 2025

پیش بینی اسکار ۲۰۲۵: نود و هفتمین مراسم اسکار در تاریخ ۲ مارس ۲۰۲۵ (۱۲…

8 ماه ago

قتل هولناک مهرداد نیویورک

قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پرونده‌ای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…

9 ماه ago

بیوگرافی گلوریا هاردی: بازیگر ایرانی-فرانسوی و حضور در «جوکر»

گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…

9 ماه ago

مهسا طهماسبی: بیوگرافی، آثار هنری و حضور در فصل دوم بانوان جوکر ۲

مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…

9 ماه ago

نگاهی به فیلم «کیک محبوب من»

مقدمه‌ای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سال‌های اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…

10 ماه ago

اظهارات نوید محمدزاده درباره حمله موشکی ایران به اسرائیل: واکنش‌ها و پیامدها

حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…

10 ماه ago