فیلم

فیلم تهیه کننده ها

مروری بر فیلم تهیه کننده ها

خلاصه داستان

لیوپلد بلوم (جین وایلدر) حسابرسِ مضطرب و خجول، ترس و وحشت­اش وقتی بالا می­گیرد که شروع می­کند به رسیدگی به حساب­های مکس (زرو موستل)، تهیه کننده ناموفق برادوی. جمع و تفریق­های بلوم ناگهان فکر بکری به ذهن مکس می­اندازد: اگر عمدا‍ً نمایشی تهیه کند که نفروشد، با در نظر داشتن حساب و کتاب­های مالیاتی در آمریکا، می­توانند با یک نمایش شکست خورده، بیش از یک نمایش موفق پول به جیب بزنند.

اینجاست که جن از بطری خارج می­شود: مکس را می­افتد به جلبِ توجهِ بیوه­های پیر و بعد هم بهترین موزیکال را که امکان ندارد پشیزی بفروشد پیدا می­کنند: «بهاری برای آدولف هیتلر». مقداری توی سر و کله هم زدند که حالا چطور هیتلر را به نمایش بگذارند تا به کسی بر نخورد و در نهایت تصمیم می­گیرند بدترین کارگردان دنیا، راجر دوبوریس را برای حل این مشکل استخدام کنند. در اولین شب نمایش، جمعیت، کیپ توی سالن نشسته و جیک­اش درنمی­آید. مکس و همکارانش خوشحال و مطمئن­اند که شکست نمایشی تضمین شده است. ولی نه! موقع آنتراکت مردم با هوار و کف، سالن را روی سرشان می­گذارنند. از این بدتر نمی­شود! آنها یک کمدی موفق و پرفروش ساخته­اند…

از بامزه­ترین فیلم­های تاریخ سینما

تهیه کننده­ها      1968

نویسنده و کارگردان: مل بروکسی. تهیه کننده: سیدنی گلیزر، کمپانی امبسی پیکچرز. بازیگران: زرو موستل (مکس)، جین وایلدر (لیوپلد بلوم)، کنت مارس (فرانتز)، استیل وینوود (هولد می)، رنه تیلور (اوا براون)، کریستفر هیویت (راجر دوبوریس)، مادلن کیتس (سرایدار). مدت: 88 دقیقه. بودجه: 941 هزار دلار. فروش: 6/1 میلیون دلار.

جوایز اسکار:

  • بهترین فیلمنامه اریژینال: مل بروکسی.

نامزدهای اسکار:

  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: جین وایلدر.

سایر برندگان اسکار 1968:

  • بهترین فیلم: اولیورا.
  • بهترین کارگردان: کارول رید (اولیورا).
  • بهترین بازیگر مرد: کلیف رابرتسن (چارلی).
  • بهترین بازیگر زن: کاترین هپیورن (موضوع، گل­های رز بود).
  • بهترین بازیگر مرد نقش دوم: آلبر تسن (موضوع، گل­های رز بود).

بهترین بازیگر زن نقش دوم: روث گوردن (بچه رزمری).          

آخه اینم شد سرگرمی؟!

«احمق نباش / زرنگ باش/ بیا و به حزب نازی ملحق شو». این شعر یکی از قطعات موزیکالِ نمایش است به نام بهاری برای آدولف هیتلر… و بعد، بعضی درآمدند و گفتند مگر با چنین پرت و پلاهایی می­شود کمدی – موزیکال ساخت؟! خب، اما دیوانه-ای به نام مل بروکس آن را ساخت و خیلی هم خوب ساخت. بروکس، این هجویه را با یاری زرو موستل و جین وایلدر، دو تا از بهترین کمدین­های آن دوره، درباره براودی نوشت و کارگردانی کرد.

مکس (موستل) تهیه کننده ناموفق برادوی، که برایش هیچ کاری خلاف محسوب نمی­شود به شرط آن که او را به هدف برساند، به فکر می­افتد کمدی موزیکال ناموفقی را روی صحنه ببرد و با کلکی که می­تواند به ادراه مالیات بزند، با همین موزیکالِ «نفروش»، پول هنگفتی به جیب بزند. به همین منظور او ابتدا با دروغ و کلک گوشِ بیوه زن­های پولداری را می­برد تا بتواند بودجه نمایش را تأمین کند و بعد، لیوپلد بلوم (جین وایلدر) حسابرس خجالتی و ترسو را استخدام می­کند تا راه را برای پیاده کردن نقشه­اش باز کند.

اما بلوم در همان برخورد اول­اش با مکس، از ترس به لرزه می­افتد. مکس سرش داد می­زند: «من در چنگال جامعه­ای گیر کرده­ام که فقط به دنبال موفقیت است حال آن که تنها چیزی که می­توانم تحویل­اش دهم، شکست است؛ ببین حتی کمربندم هم مقوایی است…» و بعد، کمربندش را بیرون می­کشد و پاره پاره می­کند. تمام فیلم مملو از صحنه­های دیوانه­وارِ این چنینی است. البته باید اضافه کرد که خیلی­ها هم معتقد بودند که تهیه کننده­ها، اصلاً فیلم بامزه­ای نیست. (نظر کافمن منتقد را در همین بخش بخوانید)

بازیگران

زرو موستل: نام زرو موستل با آن هیکل چاق و چشم­های ورقلنبیده، به عنوان یک بازیگر کمیک جا افتاد، حال آنکه او در واقع یکی از بازیگرهای روشنفکر آمریکا بود که کارش را در نمایش­ها و فیلم­های جدی در اواخر دهه 1940 آغاز کرد و به خاطر سمپاتی­های چپ / لیبرال­اش، اسم­اش را در فهرست سیاهِ سناتور مک کارتی در دوران مخوف تفتیش عقاید آمریکا رفت. او همان اوایل کار در وحشت در خیابان­ها (1950) فیلم معروف الیکا کازان ظاهر شد ولی بلافاصله پس از آن بود که او را به کمیته فعالیت­های ضدآمریکایی فرا خواندند و ممنوع­الکارش کردند.

اما چندی بعد موفق شد که در هجویه اوژن یونسکو، کرگدن­ها، که استعاره­ای ضدفاشیستی است، بازی کند و جایزه تونی را هم ببرد. او در بازی در تئاتر ادامه داد و دو جایزه تونی دیگر، از جمله به خاطر هنرنمایی­اش در اجرای برادویِ ویولن­زن روی بام دریافت کرد. موستل که ضمناً هر از گاه در فیلم­هایی هم ظاهر می­شد، سرانجام فرصتِ بازی در نقش­ یکی از قربانیان سناتور مک کارتی را در بدل (1976) پیدا کرد که شاهکاری است ساخته مارتین ریت و با نقش آفرینی وودی آلن. موستل در 1977 در گذشت.

جین وایلدر: نقش لیوپلد بلوم چنان با نام جین وایلدر عجین شد که هنرنمایی­های معرکه دیگرش را تحت­الشعاع قرارداد. ولی چه کسی می­تواند حضور کوتاه ولی فوق­العاده او را در بانی و کلاید (1967) بازی در نقش مرد دست و پا چلفتی و عصبی فراموش کند؟ بچه­های نسل دهه 1970 او را به خاطر ویلی واکا و کارخانه شکلات­سازی (1971) به یاد می­آورند و راست­اش هنوز خیلی­ها این ورسیون را به باسازی تیم برتون، و قیافه بامزه وایلدر را به وجنات اجق وجقِ جانی دپ ترجیح می­دهند.

او در کمدی وودی آلن، آنچه می­خواستید درباره… (1972)  در نقش روانکاوی شیفته گوسفند ظاهر شد و در زین­های آتشین (1974) در نقش یک کاوبی. او در فرانکشتاین جوان (1974) نقش اصلی را بر عهده داشت و به خاطرش نامزد اسکار هم شد. ویلدار در زمینه نویسندگی و کارگردانی نیز شانس خود را امتحان کرد و از جمله، ماجراهای برادر زرنگ­ترِ شرلوک هولمز (1975) و زنی در لباس قرمز (1984) را ساخت. او با ریچارد پرایر جفتی کمیک تشکیل داد و در تعدادی کمدی موفق از جمله، رگه نقره­ای (1976)، بد نبین و بد نشنو (1898) بازی کرد. او سریال تلویزیونی کمدی خود را هم به راه انداخت که با نام چیزی وایلدری (چیزی وحشی­تر) در سال­های 1994 و 1995 از تلویزیون پخش شد.

پشت صحنه

  • زرو موستل در اوایل کار بازیگری، به خاطر ایفای نقش لیوپلد بلوم، شخصیت اصلی رمان اولیس، اثر جیمز جویس، رمان­نویس ایرلندی و اجرای تئاتری­اش که در برادوی تحت عنوان اولیس در نایت تاون، به روی صحنه رفت، معروف شد.
  • نمایش عمومی این فیلم ابتدا در آلمان ممنوع شد ولی بعد در جشنواره­ها و مناسبت­های مختلفی به نمایش­ها در آمد.
  • مل بروکس هم نمایش ناموفق خودش را داشت: در 1962، موزیکالی در برادوی رو صحنه برد که فقط 80 اجرا تاب آورد.
  • اقتباس تئاتری این فیلم که توسط خود بروکس در 2001 با شرکت متیو برودریک و نیتن لین به روی صحنه رفت، رکورد زد و 12 جایزه تونی برد. در اجرای همان نمایش در لس آنجلس، مارتین شورت و جیسون الکساندر بازی کردند.
  • در یکی از صحنه­های فیلم، مکس، فیلمنامه مسخ کافکا را می­خواند: «یک روز صبح، گرگور سامسا از خواب بیدار شد و دید که به یک سوسک بزرگ تبدیل شده…» نه، زیادی خوب است و آن را توی سطل

آشغال می­اندازد.

 

قرار بود چی بشه چی شد

داستین هافمن تصمیم گرفت از خیر ایفای نقش فرانتز لیبکایند، جوانک شیفته­ی نازی­ها بگذرد و در گراجوئیت، مقابل خانم رابینسن (آن بنکرافت)، همسر مل بروکس در دنیای واقعی، بازی کند.

نظر منتقدها

راجر ایبرت (شیکاگو سان تایمز): «این یکی از بامزه­ترین فیلم­های تاریخ سینما است که کل حکایت­اش، گرد محور «استیصال» ساختاربندی شده؛ و یکی از لذت­های تماشایش این است که می­بینی چطور بازیگرها توانسته­اند زمان­بندی شوخی­های بصری و کلامی را رعایت کنند و حتی موقع جیغ کشیدن حواس­شان به ظرافت­های کار باشد.»

رناتا آدلر (نیویورک تامیز): «بعضی از قسمت­ها شلخته و پرت است؛ باقی­اش به طرز غافلگیر کننده­ای، بامزه.»

استنلی کافمن (نیوریپابلیک): «ستاره فیلم، زرو موستل، کیف کرده و از بامزه بودن­اش لذت برده؛ هیچ فیلمی مثل تهیه کننده­ها پیدا نمی­کنید که سازندگانش اتفاقاً همان بنجلی را که شخصیت موستل قصد داشت بسازد، ساخته و این قدر مورد استقبال قرار گرفته باشند.»

کارگردان

مل بروکس، نویسنده، بازیگر و کارگردان آمریکایی، بعضی از بهترین کمدی­های دهه 1960 و 1970 را

ساخت. او زندگی حرفه­ای­اش را در دهه 1940 با لطیفه­گویی بر روی صحنه آغاز کرد. بروکس در آن زمان به شدت متأثر از برتولد برشت، نمایشنامه­نویس بزرگ آلمانی و بازیگرها دنباله­روی او بود. در همان زمان سید سزارِ کمدین آشنا شد و همکاری درازمدتی را با وی به عنوان نویسنده قطعات کمیک­اش در برنامه تلویزیونیِ شوی شوها آغاز کرد. نخستین فیلم مستقل بروکس، منتقد (1963) از او چهره آشنایی ساخت.

سپس در طراحی و خلق سریال تلویزیونی زرنگ باش (1969 – 1965) نقشی اساسی داست. همین برنامه اخیر بود که به او اجازه داد تا تهیه کننده­ها را کارگردانی کند. بعد، دوازده صندلی (1970) را ساخت. خنده با زین­های آتشین و فرانکشتاین جوان (هر دو 1974)، فیلم صامت (1976)، هجویه­ی هیچکاکی، اوج دلهره (1977)، هجویه تاریخی، تاریخچه دنیا قسمت اول (1981) و باسازی ارنست لوبیچ، بودن یا نبودن (1983) و گلوله­های فضایی (1987) ادامه یافت.

در دهه 1980 دفتر تولید فیلم­اش، بروکسفیلم، تعدادی از جدی­ترین فیلم­های آن زمان از جمله، نخستین فیلم تجاری دیوید لینچ، مرد فیل نما (1980)، اقتباس هالیوودی دیوید کراننبرگ از مگس (1986) و 84 خیابان چرینگ کراس (1987) با شرکت همسرش آن بنکرافت را تهیه کرد. بروکس در دهه 1990 دوباره به عالم فیلمسازی برگشت و تعدادی فیلم دیگر از جمله، زندگی بوگند می­دهد (1991) و رابین هود: مردانی در شلوارهایی چسبان (1993) را ساخت.

وقتی مکس، با توضیحات­اش درباره روی صحنه بردن نمایشی بنجل و نفروش، بلوم، حسابرسِ هالو را خفه می­کند، بلوم که دارد از ترس و اضطراب قالب تهی می­کند، رعشه به اندام­اش می­افتد: «یه دفه چت شد؟» مکس از بلوم می­پرسد. «بلوم: من عصبی­ام! مشکل اعصاب دارم. عصبی­ام. وقتی رعشه می­گیریم، دیگه دست خودم نیست، کاریش نمی­تونم بکنم. عصبی­ام. خدایا… وای…وای.»

و می­زند زیر گریه. اینجاست که مکس، با تصور این که آرام­اش می­کند، سطل آبی را به سر و رویش می­پاشد. اما برعکس، فریاد بلوم به آسمان می­رود و از شروع می­کند ناله کردن: «خیس شدم. من خیس شدم. من که عصبی بودم، حالا خیس­ام شدم. من درد می­کشم، خیس دم و باز عصبی­ام! نه، نه، نه، نزن، نزن. کمکی نمی­کنه فقط درد و بلام رو زیادتر می­کنه.» مکس پرسید: «خب چکار می­تونم برات بکنم؟» بلوم لحاف دوران بچگی­اش را چنگ می­زند و ناله­کنان می­گوید: «هیچی، فقط برو، برو، تو منو می­ترسونی.»

از من بپرس 3

Recent Posts

پیش بینی های اسکار 2025

پیش بینی اسکار ۲۰۲۵: نود و هفتمین مراسم اسکار در تاریخ ۲ مارس ۲۰۲۵ (۱۲…

9 ماه ago

قتل هولناک مهرداد نیویورک

قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پرونده‌ای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…

9 ماه ago

بیوگرافی گلوریا هاردی: بازیگر ایرانی-فرانسوی و حضور در «جوکر»

گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…

9 ماه ago

مهسا طهماسبی: بیوگرافی، آثار هنری و حضور در فصل دوم بانوان جوکر ۲

مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…

9 ماه ago

نگاهی به فیلم «کیک محبوب من»

مقدمه‌ای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سال‌های اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…

10 ماه ago

اظهارات نوید محمدزاده درباره حمله موشکی ایران به اسرائیل: واکنش‌ها و پیامدها

حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…

10 ماه ago