فاشیسم و به قدرت رسیدن آن

همه حکومت ها مخالف ارتباط با شوروی نبودند . کمی پس از به قدرت رسیدن فاشیسم در سال 1922 در ایتالیا ، موسولینی آن کلام لنین را تایید کرد و اعلام کرد « سینما قوی ترین سلاح است » در سال 1926 ، دولت تولید فیلم های خبری و مستند را ملی کرده و آنها را به بازوی عملکرد دولت در جهت اهداف تبلیغاتی بدل نمود . سینمای روسیه مورد توجه فیلمسازان ایتالیایی بدل نمود .

سینمای روسیه مورد توجه فیلمسازان ایتالیایی که فاشیست هایی متعهد بودند ، قرار گرفت ، برای مثال الساندرو بلاستی که فیلم خورشید ( 1929 ) او به وضوح متاثر از پودوفکین و دیگر بزرگان سینمای صامت روسیه است . اندیشه های ایزنشتین و پودوفکین توسط افرادی چون لوئیجی چیارینی و اومبرتو باربار و تأیید شده و نسل فیلمسازان نئورئالیست پس از جنگ را تحت تاثیر قرار داد .

ولی سینماگران فاشیست به رغم ادعای خلق یک دولت نظامی به ندرت وارد حیطۀ سینمای سرگرمی می شدند و آن را ( به اشتباه ) نه از نظر فرهنگی و نه از نظر سیاسی مهم نمی دانستند . عملکرد دولت در حیطۀ سینما ، در وهلۀ اول سیاسی بود و نه فرهنگی ، هدف دولت حمایت از یک صنعت ضعیف و تشویق به ساخت فیلم هایی بود که بتواند از نظر درآمد با هالیوود رقابت کنند .

تاثیرات فرهنگی

تاثیرات فرهنگی مداخلۀ فاشیسم بسیار منفی بود و به صورت سانسور و منع عقاید ضد دولتی جلوه گر شد . حتی در طول جنگ دوم جهانی ، هنگامی که صنعت سینما ، کمتر فیلمی می ساخت که آشکارا فاشیستی ( با مفهومی متمایز از ناسیونالیستی ) بود .
سیاست های فرهنگی فرانکو در اسپانیا منفی تر از سیاست های دولت فاشیستی ایتالیا بود . در ایتالیا دولت صنعت سینما را حمایت کرد و آزادی زیادی برای آن قائل بود ، البته تا حدی که به انتقاد از دولت نپردازد ، ولی در اسپانیا دولت فرانکو و کلیسای کاتولیک با سینما مخالف بودند . پس از سقوط جمهوری در سال 1939 همه آزادی خواهان سینمای اسپانیا مجبور به سکوت شدند ، لوئیس بونول که برای جمهوری خواهان مستندهایی ساخته بود ، به همراه بسیاری از هنرمندان دیگر از کشورش گریخت .

سانسور شدیدی به راه افتاد که در زمینه مذهب و اخلاق بیشتر از سیاست سخت گیری می کرد و سینمای اسپانیا که در اوایل دهۀ 1930 صنعت شکوفایی بود و صادرات زیادی به آمریکا ی لاتین داشت . وارد دوران افول شد و تا نیمه دهۀ 1950 از این وضعیت خارج نگردید .

آلمان در سینمای اروپا

در آلمان اوضاع غم انگیز تر بود . در ابتدای دهۀ 30 ، آلمان در سینمای اروپا از موقعیت برتری برخوردار بود و فرهنگ چپی پویایی داشت که خارج از جریان اصلی سینمای آلمانی به تولید فیلم های خاص خود مشغول بود . سوسیال دمکرات ها در رقابت با کمونیست ها سعی داشتند شبکه های فرهنگی جایگزینی را تشکیل داده و ادبیات ، تئاتر و فعالیت های تفریحی و ورزشی خود را داشته باشند .
فیلم هایی چون برسنگفرش برلین ( 1931 ) اثر پیل جوتسی براساس رمان معروف آلفرد دوبلن و شکم های یخ زده ( 1932 ) اثر اسلاتان دودوف و برتولت برشت ساخته شدند . به قدرت رسیدن حزب نازی در سال 1933 به این فعالیت های فرهنگی خاتمه بخشید . نازی ها نهادهای سینمایی دیگری را تاسیس کرده و از شکل نازلی از الگوهای روسی استفاده کردند .

فیلمسازان چپی و یهودی تبعید شده یا به فرانسه ، دانمارک ، انگلیس یا سوییس گریختند . بسیاری از آنها به هالیوود رفته و به موج « مهاجرین » سابق پیوستند . تعدادی از کارکنان مختلف صنعت سینما که در آلمان باقی ماندند ، در ارودگاه ها جان سپردند . تعدادی از هنرمندان و تکنسین های غیر نازی جان سالم به در برده و در بخش سینمای سرگرمی مشغول به کار شدند ولی هیچ فرد یهودی از امنیت برخوردار نبود .

نازیسم

بزرگترین تاثیر نازیسم و دیگر انواع فاشیسم برسینما نه به خاطر فیلم های تولید شده در آلمان و دیگر کشورهای فاشیست ، بلکه در فیلم هایی است که در سال 1933 و سپس 1940 توسط مهاجرین ساخته شد . سینمای صامت یک پدیده انترناسیونال بوده ولی سینمای ناطق در اولین سال های حیات خود به مرزهای ملی و زبانی بازگشت نمود .

آلمان با ودار نمودن افراد خلاق به مهاجرت به سینمای خود و کشورهایی که در طول جنگ اشغال کرده بود ، صدمه زد ولی سینمای کشورهایی را که پذیرای مهاجرین شامل افراد برجسته ای چون ماکس افولس ، فریتس لانگ ، داگلاس سیرک ، آناتولی لیتواک ( کارگردان ) ، پیتر لوره و کنرادوایت ( بازیگر ) ، اریش پومر ( تهیه کننده ) و اوگن شوفتان ( سینماگر ) بود . از جمله افرادی که بنا بر دلایل شغلی یا ترس از آزارهای بعدی کشورشان را ترک کردند می توان به ارنست لوبیچ ، ف و مونائو ، بیلی وایلدر و آلفرد یونگ از آلمان و مایکل کرتیز و الکساندر کوردا از مجارستان اشاره کرد .

افرادی که از دیگر کشورهای اروپایی بخاطر ترس از فاشیسم به طور موقت یا دائمی مهاجرت کردند ، عبارتند از لوئیس بونوئل ، امریک پرسبرگر ، یوریس ایونس و افرادی که در طول جنگ کشورشان را ترک کردند عبارتند از ژان رنوار و رنه کلر . این هنرمندان به گونه های مختلف سینمای کشوری را که به آن پناهنده شده بودند ، بارور ساختند.

برگرفته از سوسیالیسم ، فاشیسم و دموکراسی ، نوشته جفری ناول _ اسمیت

از من بپرس 2

Recent Posts

قتل هولناک مهرداد نیویورک

قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پرونده‌ای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…

1 روز ago

بیوگرافی گلوریا هاردی: بازیگر ایرانی-فرانسوی و حضور در «جوکر»

گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…

5 روز ago

مهسا طهماسبی: بیوگرافی، آثار هنری و حضور در فصل دوم بانوان جوکر ۲

مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…

5 روز ago

نگاهی به فیلم «کیک محبوب من»

مقدمه‌ای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سال‌های اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…

3 هفته ago

اظهارات نوید محمدزاده درباره حمله موشکی ایران به اسرائیل: واکنش‌ها و پیامدها

حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…

4 هفته ago

بررسی زندگی و آثار مارتین مول: هنرمندی چندوجهی

مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…

1 ماه ago