نمایش در ایتالیا قدمت دیرینه ای دارد بطوریکه «کمدیا دل آرته» که یک نمایش طنز مشهور که در کوچه بازار اجرا می شد متعلق به این کشور است. حتی با گذشت چند قرن تاثیرات این نوع از نمایش در ژانر کمدی ایتالیا بازنمود داشته است.
صنعت سینمای ایتالیا حدود سال 1905 شکل گرفت. و تا سال 1908 اسودیوهای زیادی در شهرهای رم، تورینو، ناپلی و میلان برای تولید فیلم تاسیس شدند. فیلم های ابتدایی که در سینمای ایتالیا ساخته می شد، اکثرا از رمان های تاریخی اقتباس می شد. فیلم های مانند روزهای پمپی(؟) سزار و سقوط تروا از( جیووانی پاسترونه) و اتللو ( ماریو کازرینی) از این دسته فیلم ها بودند.
سینمای ایتالیا با تولید دو فیلم با شکوه شکوفا شد. فیلم «کجا می روی» با کارگردانی انریکو گواتسونی در سال 1913 ساخته شد که از هنروران بسیار زیادی استفاده شد. همچنین فیلم کابیریا در سال 1914 توسط جیوانی پاسترونه تولید شد. این فیلم به دلیل دکورها و صحنه های شگفت انگیز شهرت جهانی پیدا کرد. با وجود چنین فیلم های اقتباسی، فیلم های کمدی و ملودرام های تلخ واقع گرا هم ساخته می شد. از نمونه های قابل ذکر می توان از فیلم گمشده در تاریکی (نینو مارتولیو1914) که در واقع از ریشه های شکل گیری سینمای نئورالیسم به شمار می رود.
اوج گیری سینمای ایتالیا در طول جنگ جهانی اول ادامه یافت. اما با هجوم سینمای هالیوود و محبوبیت بازیگران آمریکایی بعد از سال 1920، سینمای ایتالیا با رکود عجیبی روبرو شد. حکومت فاشیستی نیز با تاسیس سینماتوگرافی آموزشی هم نتواست کمکی برای خروج از این بحران نماید.
در سال 1930 نخستین فیلم ناطق در ایتالیا به کارگردانی گنارو ریگئلی با نام «آواز عشق» ساخته شد.
با ظهور فاشیست در ایتالیا، هنر سینما بیشتر از دیگر هنرها تحت الشعاع قرار گرفت. و به ابزاری پرپوگاندای تبدیل شد.
در سال 1937 با دستور موسولینی استودیو عظیم چینه چیتا در رم بنا شد. این استودیو در جهت حمایت از تولیدات سینمایی داخلی و نیز تبلیغ اهداف سیاسی او بود. این استودیو در آن زمان به عنوان پیشرفته ترین استودیو فیلمسازی در کل جهان بود. فیلم هایی همچون بن هور و کلئوپاترا در این استودیو تولید شدند.
سینمای فاشیستی به جز در موارد استثنایی، خواسته های حکومت فاشیستی را تامین می کرد. نمایش تجملات و طبقه سرمایه دار جامعه که به سینمای تلفن سفید مشهور بود از معرفه های این دوره بود. فیلم های «بهشت» و «باهم در تاریکی» از جمله ساخته های این نوع از سینما بود.
البته باید افزود که آثاری مانند محافظه کاران ( الساندرو بلازتی) و مبارز لاجوردی (گنارو ریگئلی) به طور مشهود از تفکرات فاشیستی حمایت می کردند.
در این بین، سینمای کمدی به طور مستقل در دوران فاشیستی عمل می کرد. کامرینی با آثاری چون مردان فرومایه 1932، یک میلیون میدهم 1935 و اقای ماکس 1937 به عنوان موفق ترین کارگردان در این دوره به شمار می رود.همچنین در آثار کارگردانانی همچون ماریو کامرینی و فردیناندو پوجولی، مخالفت با سیاست های حاکم را می توان مشاهده کرد. از نمونه های آن میتوان به فیلم کلاه سه گوش اشاره کرد.
با وقوع جنگ جهانی دوم و سقوط حکومت موسولینی، فقر و فلاکت ایتالیا را فرا گرفت. در سال 1943 سینمای ایتالیا با تحولاتی روبرو شد. تولید فیلم های رئال آغاز شد. جنبش نئورالیسم که برآمده از همین تغییرات بود نه تنها سینمای ایتالیا بلکه دنیا را تحت تاثیر خود قرار داد. جریانات دیگری نیز تحت تاثیر این جنبش به وجود آمد. افکار انتقادی واقعیات باز و عریان را نمایش می دادند. آثاری چون دنیای کوچک قدیمی (ماریو سولداتی 1941) و حسادت (فردیناندو پوجولی 1942) زمینه سازی این جنبش را به وجود آورد.
پایه گذاران این مکتب کاملا در خلاف جهت سالهای ابتدایی صنعت سینمای ایتالیا حرکت می کردند. این فیلم ها از قهرمان پردازی و افسانه پردازی و زرق و برق بر حذر بودند. در مقابل فقر و بدبختی تحمیل شده به مردم از محوریت های اصلی این فیلم ها به شمار می رفت. با وجود آسیب دیدن چینه چیتا و نبود امکانات کافی برای تولید فیلم، مهمترین جریان ناریخ سینمای ایتالیا با فیلم های «وسوسه» ساخته لوکینو ویسکونتی در سال 1943 و «رم شهر بی دفاع» با کارگردانی روبرتو روسیلینی به جهانیان معرفی شد.
این سبک از سینما دارای مضامین اخلاقی، سیاسی و زیباشناسانه بود.
پایبندی به خانواده، نمایش زن های پاکدامن و پاکیزه و اهمیت دادن به اخلاق و همچنین نهی فساد در جامعه و تبلیغات سیاسی به نفع حزب لیبرال و چپ گرا از ویژگی های این سینما بود. در سینما نئورالیسم از نابازیگران استفاده می شد و در آن، نورپردازی ها به شکل طبیعی بود. همچنین شیوه تدوین متفاوت از سینمای هالیوود بود و به داستانهای بومی اهمیت ویژه ای قائل بود.
این فیلم از داستان «پستچی همیشه دو بار زنگ میزند» نوشته جیمز کین اقتباس شده است. این داستان دریاره مردی بیکار است که به رستورانی می رود و پیشنهاد رستوران دار را برای ماندن در آنجا نمی پذیرد. اما در ادامه همسر رستوران دار را می بیند و در آن لحظه تصمیم می گیرد در آنجا مشغول به کار شود. و بعد از آن، رابطه ای عاشقانه بین کارگر و همسر رستوران دار برقرار میشود.
سپس آنها تصمیم می گیرند فرار کنند ولی بعد تصمیم می گیرند همسر زن را به قتل برسانند. قتل طوری وانمود می شود که به نظر می رسد تصادف است. زمانی که آنها تصمیم می گیرند با اموال به جا مانده از رستوران دار زندگی مرفه ای را برای خود تشکیل دهند، پرده از جنایتشان برداشته می شود. در زمان فرار زن دچار حادثه می شود و از دنیا می رود و مرد هم دستگیر میشود.
بعد از آزادی ایتالیا از اشغال آلمان و اعدام موسولینی در بهار 1945، این بهار با نام بهار ایتالیا نان گذاری شد. از همین زمان بود که رئالیسم در ایتالیا رواج پیدا کرد که این رویکرد، لوکیشن های طبیعی را در سطح حومه شهر به وجود آورد. با وجود صداگذاری و صنعت دوبله در ایتالیا، کارگردانان کار صداگذاری را به طور طبیعی انجام می دادند.
در طول عمر کوتاه سینمای نئورالیسم، فیلم های تولید شد که بعضا جزو شاهکارهای تاریخ سینما محسوب می شود. نخستین فیلم ها به مقوله جنگ پرداخته است. از آن جمله می توان از سه گانه روسلینی نام برد که به موضوع فقر و فساد در جامعه پرداخته است.
روبرتو روسلینی: مهمترین کارگردان این مکتب روبرتو روسلینی است که مضمون فیلم هایش، جنگ و تبعات آن است. ویژگی فیلم های او عدم استفاده از فیلم نامه های از قبل طرح شده بود.
مهمترین فیلم های او عبارتند از: رم شهر بی دفاع 1945، پاییزا 1946، آلمان سال صفر سال 1947، عشق 1948، استرومبی 1949.
ویتوریو دسیکا: این کارگردان با همکاری زاواتینی فیلم های بسیار ارزشمندی را تولید کردند.
مهمترین فیلم های او عبارتند از: بچه ها به ما نگاه می کنند 1943، واکسی 1946، دزد دوچرخه 1948، معجزه در میلان 1950، امبرتو دی 1952.
لوکینو ویسکونتی: تمام آثار او تقابل بین شادابی و واقع گرایی اجتماعی بود.
مهمترین آثار او: وسوسه 1942، زمین می لرزد 1947، بلسیما 1951.
لوئیجی زامپا: از مهمترین فیلم های نئورالیسم او، «زندگی در صلح» (۱۹۴۷) «آنجلینا» (۱۹۴۷) می باشد.
جوزپه دسانتیس: او که در نشریه های مختلفی در زمان فاشیسم نقد می نوشت، پایه های نئورئالیسم را در دنیای روزنامه نگاری بنا کرد.
مشهورترین آثار او شامل: شکار فاجعه امیز 1947، برنج تلخ 1949.
حزب لیبرال و چپ گرایی در ایتالیا که جنبش نئورالیسم را سرپا نگه داشته بود، با شکست در ایتالیا که نشان از شکست دیدگاه های جنبش نئورئال بود، باعث افول این سبک از سینما شد.
به دلیل اینکه عوام علاقه ای به تماشای چنین فیلم های متفکرانه ای نداشتند، به مرور زمان از محبوبیتش کاسته شد. سینمای آمریکا با زبان عوام پسند توانست تجارت سینمای ایتالیا را در اختیار خود قرار دهد. جولیو اندره ئوتی که از مخالفین این مکتب بود به سمت ریاست هنرهای نمایشی گمارده شد. بعد از سال 1949 سانسور و فشار دولت، این جنبش را زیر فشار قرار داد. آندره اوتی که پرداخت وام های بانکی را در انحصار داشت، فیلم های این مکتب را از دریافت وام محروم کرد. سانسور به شدت در مورد آثار نئورالیسم اعمال می شد. این اعمال فشار تا حدی بود که اندره ئوتی گفته بود که فیلم های از این دست باید شسته و پهن شوند تا اثرات سیاهی و فقر از انها زدوده شود.
بالاخره با اعمال فشارهای این چنینی و همچنین بی مهری مردم نسبت به این مکتب، سینمای نئورالیسم به پایان خود رسید. فیلم امبرتو دی به کارگردانی ویتوریو دسیکا در سال 1952 آخرین اثر این جنبش محسوب می شود. اکثر کارگردانان این مکتب نیز به فیلم های ملودرام روی آوردند. البته بعد از این دوران بود که سینمای کمدی ایتالیا دوباره پا گرفت. همچنین این نکته را باید خاطر نشان کنیم که سال ها بعد نشانه هایی از مکتب نئورالیسم در آثار انتونیونی و فلینی دوباره ظهور کرد.
سینمای ایتالیا در سالهای بعد از بحران جنگ در تلاش بود چهره ای بهتر از ایتالیا را نمایش دهد. اندره اوتی تمام سعی اش را کرد تا از ساخت فیلم های نئورالیسمی جلوگیری کند. در نیمه های دهه 1950، چهره های جدیدی از سینمای ایتالیا معرفی شدند. اگرچه از نظر محتوایی افت زیادی کرده بود اما گاها فیلم های خوب هم ساخته می شد. از جمله آن ها می توان از سوفیا لورن و جینا لولوبریجیدا و سرجیو لئونه نام برد که در این دوران ظهور کردند.
همچنین در این دوران فیلم های کمدی رشد پیدا کردند. بطوریکه هنرمندان قدیمی همچون دسیکا در کنار هنرمندان از راه رسیده ای چون سوفیا لورن و ویتوریو گاسمن و مارچلو ماسترویانی و البرتو موردی قرار گرفتند. از مهمترین فیلم های کمدی این دوره میتوان به فیلم های ازدواج به سبک ایتالیایی و دیروز امروز فردا و طلاق به سبک ایتالیایی اشاره کرد.
اما فیلم های حماسی با قهرمانان افسانه ای، مهمترین ژانر در این دوره بود. از همان سال های اولیه فیلم سازی در ایتالیا، ژانر حماسی مورد علاقه بسیاری از کارگردانان بود. در این دوره بود که دوباره قهرمانان افسانه ای به سینما بازگشتند.
شروع مجدد این سبک از سینما، فیلم فابیولا( بلازتی 1948) بود که البته با چاشنی کمدی و هجو همراه بود که به سینمای تاریخی و حماسی افزود شده بود. از جمله این فیلم ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
راست میگی نرون (ماریو سولداتی 1951)
دوشب با کلئوپاترا (ماریو ماتولی 1952)
پسرم نرون (استنو 1956)
هرکول (کارلو لودویکو براگالیا 1960)
قرصهای هرکول (لوچیانو سالچه 1960)
فیلم های حماسی با اساطیری چون اشیل، هرکول، سامسون و ماسیست همرا بود. اولیس ، رنجهای هرکول و هرکول(1957) و ملکه لیدیا(1958) هر دو از ساخته های پیترو فرانچیشی بود که موفقعیت های بسیاری را بدست آورد. و با ورود به سینمای آمریکا موفقعیت های چشمگیری از نظر تجاری عاید سازندگان این فیلم شد. در این سبک از فیلم، بازیگران ورزشکاری همچون مارک فورست و گوردون اسکات و گوردون میچل پا به عرصه گذاشتند که اکثر آنها آمریکایی بودند. و با اسامی مستعار ایتالیایی فعالیت می کردند. همچنین در این بین ایلوش خوشابه بازیگر ایرانی با نام مستعار ریچارد لوید در نقش سامسون در فیلم «هرکول ، سامسون و اولیس»(1963) بازی کرد.
پایان این نوع از سینما سرجیو لئونه است که فیلمی با عنوان «مجسمه غول پیکر جزیره رودز» (1961) را تولید کرد که در آن به جنبه های تاریخی فیلم بیشتر اهمیست می دهد.
تا سال 1964 این ژانر از سینما ساخته شد. اما تماشگر ایتالیایی از اغراق گونه بودن این فیلم ها خسته بودند. بنابراین سینمای ایتالیا به قهرمانان دست یافتنی رو آورد. و این آغاز وسترن اسپاگتی بود.
آلفونسو سانچز روزنامه نگار اسپانیای بود که در ابتدا برای تمسخر سینمای وسترن ایتالیا استفاده کرد. اما با گذشت زمان به عنوان سبکی خاص در سینما تبدیل شد. و با عناوینی چون ایتالو وسترن، یورو وسترن و در ژاپن با نام وسترن ماکارونی شناخته شد. در بین سالهای 1960 تا 1980 بیش از 600 فیلم وسترن ساخته شد که آثار مهم آنان ساخته های لئونه بزرگ بود.
هزینه این ژانر سینمایی برخلاف ژانر حماسی کم هزینه بود. چون نیاز به لوکیشنهای پر هزینه نداشت. اکثر این فیلم ها در المریا اسپانیا ساخته می شد. دیگر لوکیشنها نیز در جنوب ایتالیا و منطقه واله دل تره جا و همچنین تپه های کاستلیوچیو و معادن ساردینیا بودند.
وسترن اسپاگتی زمانی رشد پیدا کرد که وسترن هالیوودی در دوران رکود بدی به سر می برد. سرجیو لئونه با فیلم «به خاطر یک مشت دلار» (1964) چهره نوی را از این نوع وسترن رو کرد. لئونه در ادامه فیلم های را ساخت که به شرح زیر است:
بخاطر چند دلار بیشتر (1965)
خوب بد زشت(1966)
روزی روزگاری در غرب( 1968)
سرتو بدزد احمق (1971)
جیبهایی پر از دینامیت (1975)
وسترن اسپاگتی خشونت را از فیلم های اساطیری گذشته برگرفته بود و با کمدی در آمیخته بود. و گاها تمی از فیلم های ترسناک بود.
سرجیو کوربوچی: قتل عام در گراند کانیون 1964، جانگو 1966، رینگو و تپانچه طلایی 1966، جانی ارو 1966، انسانهای بی رحم 1967، سکوت بزرگ 1967، ادم کش حرفه ای 1968 و همراهان 1970.
دوچو تساری: ششلولی برای رینگو 1965 و بازگشت رینگو 1965.
سرجیو سولیما: هفت تیرکش اریزونا 1966.
توماس میلیان: روبه رو 1967.
میکله لوپو: هفت تیرکش اریزونا 1966 ، بن و چارلی، کالیفرنیا 1977 .
تونینو والری: روز خشم1967، ارزش قدرت 1969و نام من هیچکس 1973.
سرجیو گارونه : جانگوی حرامزاده 1969.
وسترن اسپاگتی در ادامه به کمدی و هجو کشیده شد. از مشهورترین ساخته ها این دوره می توان به فیلم های «به من میگن ترینیتی»(1970) و «هنوز هم ترینیتی هستم» (1971) اشاره کرد.
تفاوت بین وسترن هالیوود و وسترن ایتالیایی در نوع نگرش فیلم نسبت به قهرمان فیلم بود. در وسترن ایتالیایی قهرمان وجود نداشت بلکه یک ضدقهرمان بی نام و نشان بود. و هیچ هدف والایی در پس رفتاراتش نبود. دلیل خشونتها نیز پول و منفعت بود.
وسترن اسپاگتی نیز به مرور سیر نزولی خود را شروع کرد. شوخیهای زیاد و هفت تیر کشیدنهای پیاپی نشان ازین داشت که سازنده فیلم، ترس از بی حوصلگی تماشاگر داشته است ولی این تکرار بیش از حد باعث کاهش کیفیت شد.
قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پروندهای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…