رشد فیلم های خشن و جنگی در تک تک کشورهای درگیر نشان می دهد که نخستین برخورد بزرگ نظامی در دوران جدید جذابیت های فراوانی برای فیلم ها داشت .
فیلم هایی همچون دوش فنگ ( 1918 ) ساخته چاپلین ، نقاشی متحرک غرق شدن لوزیتانیا ( 1918 ) ، ساخته وینسور مک کی ، و متهم می کنم ( 1919 ) ساخته آبل گانس ، غالبا از عناصر مختلف فرم های موجود بهره می بردند .
البته علاقه به ژانر جدید جنگی و نیز کاوش در فجایع و قهرمانی های جنگ جهانی اول تا سال ها بعد نیز ادامه یافت و منجر به خلق آثاری همچون رژه ی بزرگ ( 1925 ) ، ساخته کینگ ویدور ، بهای افتخار ( 1926 ) ساخته رائول والش ، و راه های افتخار ( 1957 )ساخته کوبریک شد .
جنگ علاوه بر نفوذ در فیلم های واقع گرای این دوره در دوران بحران اقتصادی اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930 نیز طنینی گسترده یافت ، آنگاه که بازنگری در جنگ توانست در خدمت آرمان های ضد جنگ در جبهه ی غرب خبری نیست ( 1930 ) ساخته مایلستون و توهم بزرگ ( 1937 ) ساخته رنوار یا فیلم جنگ طلبانه طلوع ( 1933 ) ساخته یوکیکی قرار گیرد .
بنابراین جنگ از یک سو باعث برچیده شدن صنایع فیلم اصلی اروپای قبل از جنگ شد و از سوی دیگر نوعی اتفاق نظر تلویحی را در باره ی اهمیت ملی سینما به وجود آورد .
نکته ی اخیر دچار تحولات عجیبی شد به نحوی که به نفوذ آمریکا در بازارهایی نظیر انگلستان ، فرانسه و ایتالیا کمک کرد و در عین حال به هویت کاملا ملی سینمای آلمان و روسیه منتهی گردید .
در حالی که ماهیت کاملا « ملی » سینمای متحدین اروپای پیوند فزاینده ای با تلاش های طاقت فرسای جنگ و هویت های ملی قبل از جنگ می یافت ، سینمای ایالات متحده به شکلی روز افزون روحیه بخش و نماینده ی نوعی فراملیت گرایی جدید می نمود .
جاذبه یکسان چاپلینبرای کودکان ، کارگران و روشنفکران فرانسوی مسیر آینده فیلم های سینمایی آمریکا را روشن می کرد ، زیرا فیلم های ایالات متحده در عین این که بیانگر روح آشکارا مدرن دوران پس از جنگ بودند ، از کارکرد های فرهنگی در زمینه ایجاد همبستگی اجتماعی و سرگرمی نیز غافل نمی شدند .
تجربه آلمان بسیار متفاوت بود . تمایزات شناخته شده فرهنگی که تا حدی آتش جنگ را را برفروخت و در پس حمایت فعال دولت از وفا پنهان شده بود ، در دوران پس از جنگ نیز همچنان نیروی محرکه صنعت سینما شد .
گرچه نفوذ سینمای آمریکا در بازار آلمان تا اواخر سال 1916 رو به افزایش بود ، تماشاگران آلمانی هرگز به اندازه همتایان فرانسوی ، انگلسی و ایتالیایی خود به محصولات آمریکایی گرایش پیدا نکردند و تمایل به بریدن از گذشته ( Aufbruch) ، در سال های پر از جنگ نیز نتوانستند باعث جذب ارزش های فرهنگی ایالات متحده ، حداقل به آن شکلی که در فیلم انعکاس می یافت ، شود .
از سرگیری دیر هنگام روابط تجاری آمریکا با آلمان و تورم بی حد در این کشور ( که باعث شد در 1923 نرخ برابری ارز به بیش از 4 میلیارد مارک در برابر یک دلار برسد ) مانع از علاقه مندی آمریکا به بازار فیلم آلمان شد و انزوای این کشور را تداوم بخشید . لذا نیازهای فرهنگی ملی با تولیدات ملی فیلم پاسخ داده شد .
روسیه نیز ، گرچه _ به دلیل جنگ داخلی طولانی و محاصره اقتصادی _ وضعیتی کاملامتفاوت و وخیم تر داشت ، اما به عنوان فرهنگی انقلابی که تصمیم می گیرد تا فیلم های انقلابی ویژه خود را بسازد ، از همان دینامیسم بنیادی آلمان برخوردار بود .
اروپا در حالی جنگ را به پایان برد که به شدت بدهکار ( عمدتا به ایالات متحده آمریکا ) و جسما فرسوده بود . اما فرانسه ، ایتالیا و آلمان علاوه بر این با ناآرامی های اجتماعی ، آشوب های سیاسی ، تورم شدید و اپیدمی آنفلونزا نیز وبرو بودند که سراسر اروپا را در نوردید و بیش از خود جنگ تلفات گرفت .
به استثنای آلمان که صنعت سینمای به نسبت با ثباتی داشت ، صنعت تصویر متحرک اروپا از جنگ ضربه سختی خورد . به عنوان مثال صنعت فیلم فرانسه ، به رغم تلاش های گه گاه موفق در تولید فیلم ، به شکلی فزاینده به پخش فیلم روی آورد و ایتالیا که تلاش نمود به دوران طلایی فیلم های باشکوه بازگردد ، دریافت که سلیقه جهانی بسیار تغییر کرده است .
وقتی رهبران صنعت فیلم اروپا در سال های پیش از جنگ سعی نمودند تا غبار چندین سال رخت نسبی را از تن بزدانید و بار دیگر به صحنه تولید و پخش جهانی فیلم بازگردند ، دریافتند که استودیوهای آمریکای شرایط را به کلی تغییر داده اند .
زیر پا گذاشتن شرایط جدید تولید همچون افزایش بودجه فیلم ها ، فن آوری های جدید تولید همچون افزایش بودجه فیلم ها ، فن آوری های جدید استودیوها و روش های نوین تولید ، گران شدن دستمزد ستاره ها و در نتیجه نیاز به مطمئن ساختن سرمایه گذاران در بازار های بزرگ بین المللی کاری دشوار بود ، خصوصا با توجه به اقتصاد های ویران داخلی و اروپای تقسیم شده و ورشکسته ، در مقابل ، آمریکا در حالی جنگ را به پایان برد که صاحب یک بازار داخلی عظیمو به نسبت سالبم و یک نظام استودیویی نیرومند و کارآمد بود .
صنعت فیلم آمریکا با حساسیت نسبی به نیاز های بازار خارجی و مجهز به کشتیرانی ، بانکداری و دفاتر فیلم جهانی ، از موقعیت مناسبی برای بهره برداری از توازن بر هم خورده ی قدرت در سال های پس از جنگ برخوردار بود .
گرچه صنایع ضعیف شده ی فیلم در چندین کشور اروپایی تلاش نمودند تا تعرفه های حمایتی ایجاد کنند ، این تلاش ها در آغاز تاثیر چندانی نداشت ، زیرا استودیوهای آمریکایی می توانستند به سادگی و با استفاده از قدرت دیپلماتیک و تجاری ایالات متحده قوانین را زیر پا بگذارند .
اما پیروزی فیلم های آمریکاییدر دوران پس از جنگ در عین حال نشان دهند تغییر موقعیت سینما در سلسله مراتب فرهنگی و _ بنابراین _ ساختار وسیع تر تحولات فرهنگی است که در بروز جنگ نقش داشته و در خلال آن نیز شکل گرفتند .
فروپاشی زندگی ها ، خانواده ها ، کار و ارزش ها به نابودی حساسیت های کهن قرن 19 کمک کرد .
تفاوت میان برداشت سنتی از کمدی و برداشت هارولد لوید از آن ، یا تفاوت میان هویت زنانه در شخصیت سینمایی مری پیکفورد و تدابارایا تفاوت میان نظام های ارزشی تولد یک ملت ( 1915 ) ساخته گریفیث ، مذکر و مونث ( 1919) ساخته دمیل حاکی از ابعاد تحولی است که در اقشار مختلف مردم آمریکا به وقوع پیوسته بود .
قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پروندهای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…