داستان اسباببازی، حکایت وودی، یک کابوی اسباببازی است (از همانها که با کشیدن سیمی ((ناطق)) میشوند). وودی، که به پسر بچهای به نام اندی دیویس تعلق دارد، سردسته اسباببازی است که وقتی چشم آدمها را دور میبینند به جنبش و حرف در میآیند. یک هفتهای مانده به اسبابکشیِ خانواده دیویس و ضمنا، چند روزی قبل از مراسم جشن تولدِ اندی، اسباببازیها، در یک مأموریت اکتشافی مخفی، سعی میکنند تا بفهمند اندی چه اسباببازی جدیدی هدیه گرفته: اندی یک فیگور اکشن فضایی به نام ((باز لایتبر)) هدیه میگیرد که جایگاه اندی را به عنوان رهبر گروه به خطر میاندازد. اما این آخر ماجرا نیست، ((باز)) خودش هم قابلیتهای ((اسباببازی))اش را باور کرده و اسباببازیهای دیگر هم سادهلوحانه، رنگ شدهاند.
در قسمت دوم، اندی خیال دارد به اردو برود و وودی را هم همراه خود ببرد؛ ولی دست وودی تصادفا پاره میشود و مادر اندی آن را جزو سایر اسباببازیهای خراب و شکسته در معرض فروش میگذارد و به این ترتیب، وودی به چنگ کلکسیونر عروسکی میافتد و اینجاست که ((باز)) و سایر اسباببازیها نقشه میریزند تا او را نجات دهند.
در قسمت سوم، اندی حالا 17 سالاش شده و جمع و جور میکند تا به دانشگاه برود. اسباببازیهای که حالا چند سالی است خاک خورده اند، احساس میکنند به حال خود رها شدهاند. اندی تصمیم میگیرد وودی را با خود ببرد ولی باقی اسباببازیها را توی کیسه آشغالی میریزد تا در اتاق شیروانی انبار کند. مادر اندی کیسه را کشف کرده و به تصور این که آشغال است، کنار جدول خیابان میگذارد. اسباببازیها سر از یک مهدکودک در میآورند و آنجا را بدو امر، بهشتی مییابند. اما بعد معلوم میشود که سردسته اسباببازیهای اهدایی مهدکودک یک خرس بدجنس به نام لاتسو است که دور از چشم آدمها، محوطه مهد را به اردوگاه زندانیان جنگی تبدیل کرده و دمار از اسباببازیهای سرکش در میآورد…
داستان اسباببازی 3 (2010): کارگردان: لی آنکریچ. فیلمنامه: مایکل آرنت؛ براساس داستانی از جان لاسهتر، اندرو استنتون، لی آنکریچ. مجری طرح و تهیهکننده: جان لاسهتر. موسیقی: رندی نیومن. صداهای اصلی: تام هنکس (وودی)، تیم آلن (باز لایتتر)، جان کیوزاک (جسی)، ند بیتی (لاتسو)، دان ریکلز (آقای سیبزمینی)، مایکل کیتون (کن). مدت: 102 دقیقه. بودجه: 200 میلیون دلار. فروش: 063/1 میلیارد دلار.
داستان اسباببازی 2 (1992): کارگردان: جان لاسهتر (با کمک ((اش برانن)) و لی آنکریچ). فیلمنامه: اندرو استنتون و شرکا؛ براساس داستانی از جان لاسهتر، پیت داکتر و اندرو استنتون. مدت: 92 دقیقه. بودجه: 90 میلیون دلار. فروش: 245 میلیون دلار.
داستان اسباببازی 1 (1995): کارگردان: جان لاسهتر. فیلمنامه: جوئل کوئن، اندرو استنتون و جاش ویدن؛ براساس داستانی از جان لاسهتر، اندرو استنتون و پیت داکتر. مجری طرح: استیو جابز. مدت: 77 دقیقه. بودجه: 30 میلیون دلار. فروش: 354 میلیون دلار.
داستان اسباببازی 1 (1995)، اولین انیمیشن تماما کامپیوتری تاریخ سینما، شکل و شمایل فیلمهای کارتونی/انیمیشنی را تغییر داد و به خاطر ابداعات تکنیکی، شوخطبعی و طنزش به شدت از آن تعریف شد. بسته به پیچیدگی نما، ساختن هر فریم از داستان اسباببازی 1 ، بین 4 تا 13 ساعت طول کشید. برای تولید فیلم از 300 نرمپرداز (مایکروپروسسور)، از نیرومندترین انواعاش در آن زمان، استفاده شد و دو سالی کار برد. با آن که بعد از گذشت حدود 15 سال، قدرت کامپیوترها سخت افزایش یافته، اما خلق داستان اسباببازی 3 نیز سخت پرزحمت بود و نوشتن داستان و کشیدن ((استوری بورد))ش دو سال و نیم وقت برد. لی آنکرلچ که دو قسمت اول را تدوین کرد و یکی از کارگردانهای قسمت دوم بود، جایگزین جان لاسهتر شد تا قسمت سوم را کارگردانی کند. شاید بتوان دلیل فروش حیرتآور قسمت سومِ داستان اسباببازی
را پای پختگیاش، نسبت به دو قسمت قبلی، گذاشت. این قسمت، هر چه داستان جلوتر میرود، نه تنها پرشور و هیجانش اضافه شده، بلکه، همانطور که منتقد نیویورک تایمز به آن اشاره کرده، قدری تلختر و جدیتر، به حکایت زندگی ما نزدیک شده و به توصیف جدایی و هجران و ناپایداری زندگی بر روی کره خاک تبدیل میشود. البته این یکی هم خوشبختانه در نهایت، با سرودی در باب تداوم زندگی، و بنابراین امکان ادامه این داستانها، پایان میپذیرد. وارث اسباببازیها اما این بار، یک دخترک کوچولوی خجالتی است…
داستان اسباببازی 1 (1995): در آمریکا 191 میلیون و در دنیا، 361 میلیون دلار.
داستان اسباببازی 2 (1999): در آمریکا 246 میلیون دلار و در سایر کشورها 240 میلیون دلار.
داستان اسباببازی 3: یک میلیارد و 70 میلیون دلار؛ از این مبلغ، بیش از 3/2اش در خارج از آمریکا، از جمله، در ژاپن (127 میلیون دلار)، اروپا (حدود 300 میلیون)، استرالیا (38 میلیون دلار).
بد نیست بدانید
قرار بود چی بشه چی شد
تیم آلن در بسیاری از مصاحبههایش اعلام کرد که گذشته از بیلی کریستال، قرار بود جیم کری یا بیل مورای به جای ((باز)) و پل نیومن به جای وودی حرف بزنند.
((از همان ابتدا گفتهام این تکنولوژی نیست که مردم را سرگرم میکند، داستان است. وقتی به دیدن فیلم اکشنی میروید، در پایان نمیگوئید: “دوربین محشرِ پاناویژناش، فیلم را خیلی دلچسب کرده بود؛” در سینمای انیمیشن کامپیوتری نیز، داستان حرف اول را میزند؛ و کامپیوتر صرفا ابزاری است در خدمت داستان.))
جان لاسهتر
((هایائو میازاکی، یکی از بزرگترین فیلمسازهای عصرما، پیوسته الهام بخشِ انیماتورهای ما در پیکسار بوده. وقتی مشکلی داریم، یکی از فیلمهایش را تماشا میکنیم تا راهنماییمان کند. داستان
میتوان به راحتی ادعا کرد که جان لاسهتر، ((والت دیزنیِ)) دنیای انیمیشن کامپیوتری، و نیرو و عامل اصلیِ خلق کارتونهای کمپانی پیکسار (و اخیرا دیزنی)، در این دو ماهه اخیر است. جان آلن لاسهتر در 1957 در کالیفرنیا به دنیا آمد و همان جا در انستیتوی هنر تحصیل کرد. در اواخر دوران دانشجویی (1979-80) دو فیلم انیمیشنی ساخت که هر دو برنده جایزه شدند. لاسهتر از اعضای مهم بخش کامپیوتری ((لوکاس فیلم)) بود که بعدا فروخته و به پیکسار تبدیل گردید. لاسهتر بعد از ساختن تعدادی فیلم کوتاه انیمیشنی، در حالی که در تهیه یا نوشتن داستان و فیلمنامه انیمیشنیهای دیگر نیز فعال بود، در 1995 اولین فیلم یلند انیمیشن/کامپیوتری خود، داستان اسباببازی را ساخت. در آن زمان تا به امروز او در خلق، نوشتن وکارگردانی این فیلمها نقش عمده داشته است: زندگی حشرهای (1998)، داستان اسباببازی 2 (1991)، ماشینها (2006)، ماشینها 2 (2011). لاسهتر، به علاوه، مجری طرح (بخوانید، همه کارهی) این انیمیشنها نیز بوده است: دیو و دلبر (1991)، شرکت هیولاها (2001)، در جستجوی نیمو (2003)، شگفتانگیزها (2004)، راتاتوی (2007)، وال-یی (2008)، بولت (2008)، بالا (2009)، شاهزاده و قورباغه (2009) و داستان اسباببازی 3 (2010).در اوایل هزاره سوم میلادی، نام او را در کنار نام استیو جابز، در رده پرقدرتترین آدمهای صنعت سینما و کامپیوتر آمریکا قرار گرفت.
لی آنکریچ متولد 1967، که از سال 1994 در کمپانی پیکسار به عنوان تدوینگر و کارگردان مشغول به کار بوده، یکی از نیروهای خلاق آن کمپانی است. او یکی از کارگردانهای داستان اسباببازی 2، شرکت هیولاها و در جستجوی نیمو بود ولی در داستان اسباببازی 3، برای نخستین بار کارگردانی را خودش به تنهایی انجام داد. آنکریچ که در اوهایو به دنیا آمده، در دانشگاه جنوب کالیفرنیا در رشته هنر تحصیل کرده و قبل از استخدام در پیکسار، به عنوان تدوینگر و کارگردان، در تلویزیون نیز تجربههایی کسب کرد.
داستان اسباببازی 1: ((براساس بررسی سایتِ “راتن تومیتو” و با نگاهی به “ریویو”ی 74 تن از منتقدها، داستان اسباببازی 1، صددرصد درجهبندی مثبت گرفته.
راجر ایبرت: ((داستان اسباببازی، روش تصویرگری سینمایی را اوراق کرده، و دوباره سرهماش میکند و به این ترتیب اجازه میدهد به شیوه جدیدی نگاه کنیم.))
داستان اسباببازی 2: ((سایت راتن تومیتو، با بررسی 147 ریویو، اعلام کرد که این فیلم صددرد درجهبندی مثبت گرفته.))
کنت توران (لس آنجلس تایمز): ((داستان اسباببازی2 که از بهرهی هوشیِ بالایی برخوردار است، به هوش تماشاگرش احترام گذاشته، خارقالعاده است و سرگرماش میکند.))
داستان اسباب بازی 3: (( این فیلم نیز 99 درصد نقد مثبت گرفته (از بین 251 نقد و تحلیلی که “راتن پوتیتو” فهرست کرده، برخی از آن عیب و ایرادکی گرفتهاند ولی دریغ از یک نظر منفی!)))
ای.او.اسکات (نیویورک تایمز): ((این فیلم، یعنی هر سه قسمتِ ماجراهای دور و درازی که برای تعدادی اسباببازیِ قزمیت پلاستیکی در طول این 15 سال اخیر اتفاق افتاد، در نهایت، تأملی طولانی و غمانگیز در باب فقدان و ناپایداری زندگی و آن چیز لجوجانه، اصیل و احمقانه، یعنی عشق، از کار درآمد.))
داستان اسباببازی 1: ((باز)) باور دارد و به دیگران نیز باورانده که قابلیتهای پرواز خارقالعادهای دارد. اما در صحنهای فراموشنشدنی، ناگهان متوجه میشود اسباببازیای بیش نیست. او بالای پاگرد پلهها نشسته و دوربین عقب جلو میکشد و او را همانطور که هست، یعنی یک فیگور اکشنِ کوچولو نشان می دهد. حالا او را داریم تنها آن بالا،… کسی را که تا همین لحظه پیش، غرور و اعتماد به نفساش در همه آن خانه هم جا نمیشد.
داستان اسباببازی 2: کمپانی پیکسار معمولا آنونسهایی درست میکند که تصاویرش از دل فیلم اصلی بیرون کشیده نشده اند. در آنونس قسمت دوم، ابتدا یک ((چنگک)) عنوان ((داستان اسباببازی)) را وارد کادر میکنند؛ بعد، موجودات فضایی که چنگک را میپرستند، از ترس و احترام، در برابرش یک آه بلند میکشند؛ سپس، سروکلهی وودی پیدا میشود که با آنها سلام و علیکی کابویی میکند و میگوید خیلی خوبه که دوباره برگشته و آنها را میبیند. اما خیلی زود وودی وا میرود چون با پیدا شدن سروکله ((باز)) معلوم میشود که ((باز)) در قسمت دوم هم حضور دارد. بعد ((باز)) در واکنش به اوقاتتلخیِ وودی که حالش گرفته شده، میگوید: ((میبخشیآ، عروسک سیمی! یه “داستان اسباببازی” بدون باز لایتیر چی میشه؟)) وودی هم جواب میده: ((یه فیلم خوب…))
داستان اسباببازی 3: بیشک آنجاست که لاتسو، با بدجنسی، وودی و یارانش را گیر ماشین جمعآوری زباله میاندازد و ماشین هم آنها را تحویل کارخانه بازیافت می دهد. وودی، باز و دوستانشان در قرقره جداکردن و دستهبندی زبالهها پیش میروند و هر یک سعی میکنند با چسبیدن به قطعه ای فلز و در واقع به کمک آهنربا، خود را از مهلکه نجات دهد. در حالی که در مسیر دیگری افتاده اند، نور سرخی را در انتهای تونل میبینند که همه ابتدا گمان میبرند نور سرخ خورشید است، اما خیلی زود معلوم میشود کورهای است که فلزات را در آن آب میکنند… در حالی که نفس آنها بند آمده و اشک، چشمان ما تماشاگرانِ این صحنه را پر کرده، ناگهان همان چنگک محبوب موجوداتِ فضایی از بالا سرشان پدیدار میشود و آنها را از مرگ حتمی نجات می دهد.
قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پروندهای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…