جادوگر شهر آز 1932
به یاد ماندنی ترین فیلم کودکانه ی بزرگ سال ، جادوگر شهر آز !
خلاصه داستان
دوروتی گیل ( جودی گارلند ) دختر تنهای روستایی که در مزرعه ی عمه (ام) (کلارا بلندیک) و عمو هنری ( چارلی گریپوین ) بزرگ می شود، رویای زندگی در جا و مکان بهتری در سر دارد. در حالی که سگ محبوب اش، توتو- که توانسته از چنگ الویرا گالچ ( مارگارت همیلتون ) پیر دختر زشت فرار کند-را در آغوش گرفته ، غمگنانه می خواند (جایی بر فراز رنگین کمان ).
دوروتی که نمی خواهد دوباره سگ اش را از دست بدهد از مزرعه فرار می کند و در راه به (پروفسور) (فرانک مورگان) ی بر می خورد که مجاب اش می کند به خانه برگردد. ولی اسیر گردبادی می شود و ضربه ای به سرش می خورد و چشم که باز می کند خود را در سرزمینی خارق العاده و در عین حال ترسناک و پر از موجودات عجیب، در آن سوی رنگین کمان می یابد.
در بین آن موجودات، کسانی هم از زندگی واقعی اش هستند که قوه ی تخیل دوروتی آنها را تغییر داده : کارگرهای مزرعه، هانک ( ری باگلر ) ، میکوری 0 جک هیلی ) و زک ( برت لار ) که به ترتیب به یک مترسک، مرد حلبی و یک شیر بزدل تبدیل شده اند. چهار نفری با آواز و پایکوبی، راه خود را در ( جاده ی آجری زرد ) پیش می گسرند و به طرف سرزمین آز و به دیدار جادوگر قدرتمندش (باز هم فرانک مورگان ) می روند که امیدوارند به هریک از آنها چیزی را که نیاز دارند ، اعطا کند.
( ساحره ی بدجنس غرب ) ( همان الویرا با سروشکل یک عجوزه ) آنها را تعقیب می کند. وقتی نزد جادوگر می رسند، دوروتی و دوستانش به آنچه آرزو داشته و دلشان می خواسته، دست می یابند. در مورد دوروتی، این خواسته و آرزو این است که به کمک ( ساحره ی خوب شما ) به خانه اش در کانزاس برگردد.
کارگردان
معروف بود ویکتور فلمینگ را وقتی صدا می زنند که بخواهدند پروژه ای را از نابودی نجات دهند. او وسط فیلمبرداری جادوگر آز قرارداد بست در واقع پروژه ای به ارث برد که بودجه اش بالا زده، اتفاقات و حوادث ناخوشایندی برای دست اندر کارانش رخ داده و فیلمنامه اش ده ها بار بازنویسی شده بود.شخصیت های اصلی، آمده و رفته و بازیگر های اصلی تغییر کرده بودند. فلمینگ که سوار کار شد،جودی گارلند هنوز با کلاه گیس بوری نقش دوروتی را ایفا می کرد. شکل و شمایل گارلند را بلافاصله تغییر داد. فلمینگ، گارلند را دختر کوچولوی خود خطاب می کرد و گارلند نیز مثل پدری جایگزین، فلمینگ را می پرستید.
خنده های غیر قابل کنترل گارلند معمولا باعث توقف فیلمبرداری می شد. پس از یکی از همین خنده ها، فلمینگ دست گارلند را گرفت و به گوشه ی خلوتی برد و کشیده ای محکم توی گوش اش زد. در روحیه و رفتار گارلند تغییری ایجاد نشد ولی خود فلمینگ دچار عذاب وجدان گردید. ولی رابطه ی فلمینگ و فرانک مورگان چیز دیگری بود و در سراسر مدت فیلمبرداری، کینه ی خود را نسبت به یکدیگر حفظ کردند. فلمینگ از مورگان میخواست نقش اش را جدی ایفا کند ولی مورگان که یکی از بازیگران قدیمی تئاتر های واریته بود، اجرایی خنده دار ارائه می داد.
وقتی فلمینگ سه ماهی بعد از گذاشت و رفت تا بر باد رفته را نجات دهد، جادوگر آز در واقع توی مسیر اصلی اش افتاده و داشت تکمیل می شد. ازبدبیاری فلمینگ یکی اینکه موقع امضای قرارداد با دیوید ا.سلزنیک برای کارگردانی بربادرفته، به جای آن که از روی فروش فیلم (پورسانت)طلب کند، برای آن چیزی که ( فیلمی بزرگ و عظیم توصیف میکرد که روی دست اش مانده)صرفا دستمزدش را خواست.
صحنه های فراموش نشدنی
شیرها و ببرها و خرس ها به کنار، لحظه ی فراموش نشدنی فیلم در همان اوایل، به صورت سیاه و سفید سر می رسد. دوروتی غمزده، در حالی که (توتو) را در آغوش اش می فشارد، جایی بر فراز رنگین کمان را می خواند. می خواهد مثل پرنده ای شاد به پرواز در آید و آن طوری که گارلند آن ترانه را می خواندما هم دلمان می خواهد همراه با او به پرواز درآییم وبه سرزمینی دیگر مهاجرت کنیم. گارلند سفر نا متحمل به ( آز) را امکان پذیر نشان می دهد و ابعادی تلخ و شیرین به داستان می بخشد.
در همین لحظه از فیلم است که در مقوله ی ستاره گی جودی گارلند حیرت می کنیم : کمی تپل-مپل، جامه ای واقعا بی ریخت بر تن، مقادیری مسن برای ایفای آن نقش و کمی هم قوزدار (لویی بی.مه یر، گارلند را (گوژپشت کوچولو) یمن صدا می زد). در آن لحظه کاملا آشکار است که مسئله ی سرو شکل گارلند چقدر بی اهمیت بوده چون استعداد و قابلیت هایش در تمامی زمینه ها دست بالا را می گیرد : گالند خود فیلم است. این ترانه ، از فیلم و از گارلند، افسانه می سازد. ( و بله، این واقعیت دارد که مدیران استودیو می خواستند این ترانه را هم حذف کنند.)
گردباد بی عیب و نقص
جادوگر آز آنقدر بی عیب و نقص کامل است که رفته رفته به یکی از سازه های حیرت انگیز و ماندگار بشریت تبدیل شده است. اثری پر از اشارات نمادین ( فروید) ی و غیره ( مثلا آن ( جاده ی زرد ) که به ( آگاهی ) ختم می شود ) و به همه ی این ها جودی گارلند و آن هنرنمایی اثیری و ( آن دنیایی) اش را اضافه کنید و نتیجه ، یکی از رویایی ترین فیلم های تاریخ سینما از کار در می آید. بازیگرانی همه بی عیب و نقص در یک فانتزی بی عیب و نقص با موسیقی و شعر های فراموش نشدنی هارولد آرلن و یی.و.هاربوگ .
در پنجاهمین بازبینی به همان اندازه ی بار اول شاهکار به نظر می رسد. ( جادوگر آز قبلا در سال 1935 ساخته شده بود و بعدها دو دنباله هم بر اساس فیلم اصلی وارد بازار شدند؛ بازگشت به آز و سفری دوباره به آز ).
جادوگر آز – 1932
کارگردان : ویکتور فلمینگ، ریچارد تورپ ( که نام اش در عنوان بندی نیامده )، کینگ ویدور ( صحنه های کانزانس؛ نام اش در عنوان بندی نیامده). نویسندگان فیلمنامه : نوئل لنگلی، فلورنس رایرسن، ادگار آلن وولف.
بازیگران : جودی گارلند ( دوروتی گیل )، تری (توتو)، فرانک مورگان ( پروفسور مارول/ جادوگر آز )، ری باگلر ( هانک/ مترسک) ، برت لار ( زک/ شیربزدل )، بیلی برک ( گلیندا، ساحره ی خوب)، مارگرت همیلتون ( الویرا گالچ/ ساحره ی بدجنس )، چارلی گریپوین ( عمو هنری گیل)، کلارا بلندیک ( عمه (ام) گیل)، پت والش ( نیکو، رهبر میمون های پرنده). تهیه کننده : مروین لروی.
محصول : مترو گلدوین مه یر. مدت : 101 دقیقه. بودجه : 2.7 میلیون دلار. فروش : 3 میلیون دلار در نمایش اول.
اسکار ها :
- بهترین موسیقی متن : هربرت استوهارت.
- بهترین ترانه : بر فراز رنگین کمان ساخته ی هارولد آرلن ( موسیقی ) و هاربورگ ( شعر).
- اسکار ویژه ی هیئت داوران : جودی گارلند.
نامزد های اسکار :
- بهترین فیلم.
- بهترین طراحی صحنه و دکور: سدریک گیبونز، ویلیام ا. هورینگ.
- بهترین فیلمبرداری رنگی : هارولد راسن.
- بهترین جلوه های ویژه : ا.آرنولد گیپسی (تصویری)، داگلاس شرر( صوتی).
سایر برنده های اسکار 1932:
- بهترین فیلم : بر باد رفته.
- بهترین کارگردان : ویکتور فلمینگ ( برباد رفته ).
- بهترین بازیگر مرد: ربرات دونات ( خداحافظ آقای چیپس).
- بهترین بازیگر زن : ویوین لی (بر باد رفته).
- بهترین بازیگر مرد نقش دوم : تامس میچل ( دلیجان ).
- بهترین بازیگر زن نقش دوم : هتی مک دانیل ( بر باد رفته ).
دیدگاهتان را بنویسید