تلاش فلاهرتی برای ساخت فیلمهای احساسی
تلاش فلاهرتی برای ساخت فیلمهای احساسی
فلاهرتی مدتی کوشش کرد تا استودیوها را متقاعد سازد که می توان به طریقی که او می خواست فیلم ساخت وفروریخت. یک بار هم کارخانه ی مترو اورا به تاهیتی فرستاد تا در ساختن فیلمی از روی داستان “سایه های سفید در دریاهای جنوب” اثر فردریک اوبرین با و.س. وان دایک همکاری کند.
فلاهرتی این داستان را بسیار می پسندید اما وقتی معلوم شد که در واقع کار خانه مترو می خواهد یک فیلم احساساتی ملال اور بسازد، خودرا کنار کشید. کارخانه فوکس به او اجازه داد که نقشه ای برای تهیه ی فیلمی از زندگی بومیان پوئبلو بریزد. ولی سپس اتش علاقه ی کارخانه خاموش شد و نقشه بی حاصل ماند.
سال 1929
فلاهرتی بامورنو کارگردان فیلمهای “اخرین خنده” و “طلوع” همدست شد وبار دیگر به سوی دریاهای جنوب به راه افتاد. این بار کارگردان و تهیه کننده ی مستقلی بود. با انکه مورنو طرفدار کاردر استودیو بودو فلاهرتی هوادار مشاهده ی ارام و اهسته جنبه های شاعرانه ی زندگی مردم وصحنه های واقعی و بنابراین مشکل می توان ناجورتر از این دو همکارانی را تصور کرد. با این حال تا اخر کار حتی در ضمن مشاجراتی که هنگام ساختن فیلم درمی گرفت دوستی انها بر سر جای خود بود.
اما در عمل “تابو” 1931 که محصول همکاری این دوبود بیشتر نماینده ی فراوان به چشم می خورد مانند تصویر دختران خندانی که از ابشار به پایین می لغزند و عکسهای زیبا از درختان دریا وبومیان که با همه ی شکوه و وقار خود دیده می شوند، اما ماه مقوایی و کوسه ماهی پلاستیکی نیز در ان دیده می شود و داستان ان نیزمانند این قبیل دکورها ساختگی است. مورنو کمی بعد در یک حادثه اتومبیل درگذشت فلاهرتی به انگلستان رفت تا به نهضت جدید فیلم مستند که گرداگرد “جای گریرسون” تشکیل می شد بپیوندد. فلاهرتی از ان پس دیگر به استودیو باز نگشت و تا هنگام مرگش در 1951 فقط به فیلم مستند پرداخت.
برگرفته از تاریخ سینما ، نویسنده:ارتور نایت ، ترجمه:نجف دریا بندری
دیدگاهتان را بنویسید