سارا کانر (لیندا همیلتون)، هدف اصلی انسانی در ترمیناتور اولی در پیشمقدمهی فیلم خیلی خوب خلاصه داستان را تعریف میکند: در 29 اوت 1997 سه میلیارد آدم جان خود را از دست دادند. آنها که از آتش خانمانسوزِ اتمی جان سالم به در برده بودند، اسم آن جنگ را ((روز قیامت)) گذاشتند. اسکای نت، کامپیوتری که ماشینها را کنترل میکرد، دو ترمیناتور فرستاد. مأموریت آنها، نابودی جان کانر، پسرمن، رهبر جبهه مقاومت انسانها بود. ترمیناتور اول در سال 1984 به سراغ ((من)) فرستادند. موفق نشد. دومی را مستقیما به سر وقتِ جان که هنوز بچه بود، فرستادند. مثل قبل، جبهه مقاومت توانست مبارزی یکه برای مراقبت از جان وارد میدان کند. حالا مسئله فقط این بود که کدام یک از آنها زودتر دستاش به جان میرسد.
تهیهکننده و کارگردان: جیمز کامرون. فیلمنامه: کامرون، ویلیام فیشر. بازیگران: آرنولد شوارتزنگر (تی – 800)، لیندا همیلتون (سارا کانر)، ادوارد فرلانگ (جان کانر)، رابرت پاتریک (تی – 1000)، ارل بوئن (دکتر پیتر سیلبرمن)، جو مورتن (مایلز بنت). مدت: 135 دقیقه. بودجه: 100 میلیون دلار. فروش (در دنیا): 515 میلیون دلار.
سایبورگ تی – 800 (آرنولد شوارتزنگر) را از رده خارج کرده و مدل جدیدِ تی – 1000 (رابرت پاتریک) را جایگزیناش کرده اند. دست قطع شدهاش از شانهاش آویزان است و آش و لاش، خونرگها و شریانهایش (که البته از سیم تشکیل شدهاند) پیداشت. در حالی که او از چیزی بر جای نمانده مگر تکه آهنی درب و داغون و فقط یکی از چشمهایش توانایی دیدن دارد، با خود فکر میاندیشد بد نیست به خودش مرخصی بدهد.
جیمز کامرون، کارگردان فیلم، به اهمیت مسائل عاطفی در سینما واقف است و همه دانش خویش را در این زمینه به کار گرفته است. او به حس ماجراجویی در وجود ما دامن میزند و خیلی بی سروصدا، با تبدیل کردن ((ترمیناتور شوراتزنگر)) به یک حمایتگر و نه نابودگر، و به کمک پسرک یتیمی که قرار است بشریت را نجات دهد و حالا شوارتزنگر فرستاده شده تا از وی مراقبت نماید، درامی انسانی را دل آن قرار میدهد. این خانواده نمونهای که شوارتزنگر به اتفاق پسر و مادرش تشکیل میدهد، با ترمیناتوری خبیث مبارزه میکنند… بعضی دنبالهها به همان خوبی قسمت اولاند، و بعضی حتی از آن هم بهتر.
ادی فرلانگ: حالا دیگر جزو نکتههای جالب هالیوودی شده است. فرلانگ قبل از ایفای نقش کانرِ جوان، در هیچ فیلم دیگری ظاهر نشده بود. او را در واقع، کارگزاری کشف کرد و بعد به خاطر بازیاش در همین ترمیناتور یکی دو فیلم جایزهی جوانانه، در مایه جوایز mtv برد. او زندگی حرفهای آشفته و بیسر و سامانی داشته و علاوه بر چند فیلم بیاهمیت، و مشکلات قضایی، در زمینه موسیقی نیز فعال بوده و بین ژاپنیها خیلی محبوبیت دارد؛ نمونهاش، ترانه همیشه دوستت خواهم داشتِ ویتنی هیوستن را خواند و در ژاپن، ((نامبر وان)) شد، کاری که خودِ هیوستن از عهدهاش بر نیامد!
در حالی که امکان دارد آنچه از لحاظ روایی اتفاق میافتد، دوستداران داستانهای علمی تخیلی را به چالش بکشد، فیلم در زمینه جلوههای ویژه هوشمندانه خود نیز تمامی سنتهای قبلی را پشت سر میگذارد. اما با وجود آن همه صحنههای اکشن بینظیر و تعقیب و گریزهای اتومبیل و انفجارها، آنچه بیشتر به یاد میماند، طرح و شکل روبات/انسانِ تی – 1000 است. ماشینی از پولاد مایع که میتواند به هر شکلی درآید و تواناییِ خودبهبودبخشی دارد. کافیست به طرفاش شلیک کنید، سوراخی در آن به وجود میآید که از تویش تا چین قابل رویت است ولی بلافاصله، مثل جیوه، ملکولهایش توی هم میروند و باز سرجایشان برمیگردند و یک وجود کامل را میسازند. شرکت جلوههای ویژه لایت استریالاند مجیکِ جورج لوکاس معجزه کرده و چنان تعقیب و گریزها و انفجارهایی خلق کرده که باورتان نخواهد شد.
جیمز کامرون، چند و چون حرفهاش را، هم در شرکتِ راجر کورمن و همکاری در ساخت تولیدات علمی تخیلیاش آموخت و هم با جمعآوری انبوهی اطلاعات راجع به فیلم و سازوکارش. کامرون میگوید که ترمیناتور را از تصویر رباتی که از دل توده بزرگی آتش بیرون میآید، الهام گرفته است؛ یعنی مستقیما با تأثیری اشاره میکند که از متروپلیس (1926) شاهکار فریتز لانگ گرفته است. سازندهی تایتانیک (1997)، پرفروشترین فیلم تاریخ سینما، به سختگیریهایش با عوامل و بازیگرانش شهرت دارد: ((تا از کاری راضی نباشم به سراغ کار بعدی نمیروم.)) دیری نگذشت که کامرون، پس از ساختن پیرانا 2: تخمریزی (1981)، نخستین فیلماش، با ترمیناتور (1984) و بیگانه ها (1986) گیشه را تسخیر کرد.
قرار بود چی بشه، چی شد
هن هینسن (واشنگتن پست): ((این فیلم نیست، بولدوزر است: بزرگ و قوی، که مقاومت در برابرش بیهوده است. این یک فیلم نیست، تانک است: با آن جلوههای ویژه بدیع، و آن چشمبندیهای تکنیکی که انگشت به دهان باقی میگذارد… بهترین لحظات فیلم، قسمتهای آرامترش، آنجاست که به بازیگرها فرصت داده شده تا با هم تعامل داشته باشند. لایههای زیرین روایی در اینجا غنیتر از ترمیناتور اصلی است؛ و یکی از خوانشهایش میتواند دوباره خانواده باشد و پیدا کردن یک پدر.))
پیتر تراورس (رولینگ استونز): ((135 دقیقه مشتکاریهای بیامان فیلم، خسته میکند. ترمیناتور اولی، اگر نیم ساعت کوتاهترش میکردند، شسته رفتهتر بود. اینجا سازندههای فیلم شعارهای زیادی درباره صلح توی دهان همیلتون گذاشتهاند. کامرون موعظهگر خوبی نیست و همین کارش به ورطه هم لطمه زده بود. بعد هم آن هیبت تازه، نه به شوارتزنگر میآید و نه به فیلم. به این میماند که در دنباله سکوت برهها، هانیبالِ آدمخوار را به یک گیاهخوار تبدیل کنیم.))
جان متوجه شده که ترمیناتور برای کشتن او نیامده ولی در عین حال درست از مقصود و منظور او سر در نمیآورد.
جان کانر: برای کشتن من نیامدهای؛ این دستم آمده. ولی هدفت چیه؟
ترمیناتور: مأموریت دارم ازت محافظت کنم.
کانر: واقعا؟ کی تورو فرستاده؟
ترمیناتور: خودت… 35 سال دیگه خودت منو برنامهریزی میکنی تا همین حالا بیام و از تو محافظت کنم.
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…
سریال گاندو که به تازگی از شبکه سه سیما پخش شده است توانسته است طرفداران…