کارگردان: فدریکو فللینی نویسندگان فیلنامه: فللینی، انیوفلیانو، تولیو پینلی، برونلو روندی بازیگران: مارچلو ماستروبانی (مارچلوروبیتی)، آنیتااکبرک (سیلونا)، آنوک امه (مادالنا)، ایون فورینو (اما)، ماگالی نوئل (فانی)، آلن کانی (استاینر) انیبیل نینکی (پدرمارچلو)، والترسانتو (عکاس فصول / پاپراتزو)، لکس بیکر (رابرت). تهیه کنندگان: جوزپه آماتو، فرانکو ماکلی و آنجلو ریزولی مدت: 167 دقیقه، فروش: 20 میلیون دلار.
بهترین کارگردان: فدریکو فللینی.
بهترین فیلم.
سایر برندگان اسکار 1961
بهترین فیلم: آپارتمان
بهترین کارگردان: بیلی وایلدر (آپارتمان)
بهترین بازیگر مرد: برت لنکستر (المر گنتری).
بهترین بازیگر زن: الیزابت تیلور (باتر فیلد)
بهترین بازیگر مرد نقش دوم: پیتر یوستینف (اسپارتاکوس)
بهترین بازیگر زن نقش دوم: شرلی جونز (المر گنتری)
فدریکو فللینی با توصیفی که از سقوط ارزشهای اخلاقی به سبک ایتالیاییاش ارائه داد، دورهی آیزنهاور را حسابی تکان داد. بعضی از تماشاگرهای آن دوره، شاید به شوکه شدن تظاهر میکردند ولی به هر حال تا آخر فیلم در سالن ماندند و فیلم را تماشا کردند، چون هر چه نباشد، این یک «فیلم هنری» بود. ولی در حقیقت بیشتر با یک خود زندگینامهی طنزآمیز روبرو بودیم.
فللینی سر به سر خودش و ما میگذاشت و در عین حالی که این کار را انجام میداد از فرهنگ پاپاراتزی (عکاسهای سمج) در آینده خبر میداد. اگر همانطور که برخی منتقدان ادعا میکنند، زندگی شیرین دربارهی «مرگ امید» باشد، رندی و بدبینی هیچگاه تا بدین حد، جذاب و دلچسب مطرح نشده است. بازیگرهایش شاهکارند و فضای شبانهی رم با آن سیاه و سفید مخملین، فوق العاده چشمگیر. اندی وارهول میتوانست «زندگی خودش به منزلهی هنر» را براساس تکتک نماهای این فیلم پایه بریزد.
بازیگران
مارچلو ماسترویانی: در زندگی شیرین و بعداً در هشت و نیم بهعنوان تصویر ایدهآل فللینی از خودش، ظاهر شد. ماسترویانی از تصویر محبوب لاتینی که میخواستند از او در ذهنیت تماشاگرهای دنیا جا بیندازند، بیزار بود. ولی پیوندهای او با ستارگان زیبای سینمای دوراناش [فی داناوی، کاترین دوئوو، که از این آخری دختری هم به نام کیارا (ماسترویانی) دارد که در حال حاضر یکی از ستارگان معروف سینمای فرانسه است] خلاف ادعایش را ثابت میکرد. تعدادی از معروفترین کارهایش: طلاق به سبک ایتالیایی (1961)، ازدواج به سبک ایتالیایی (1964)، کازانووا70 (1965) و یکی از بهترین نقش آفرینیهایش، یک روز به خصوص (اتوره اسکولا، 1977) که در آن سوفیا لورن نیز در مقابلاش ظاهر شده است.
مارچلو روبینی (مارچلو ماسترویانی) روزنامهنگار، با وجود جاهطلبیهای ادبیاش، با نوشتن مطالب جنجالی برای روزنامههای زرد امرار معاش میکند. او که شبی را در خارج از خانه گذرانده، موقع بازگشت متوجه میشود شریک زندگیاش اما (فورنیه) از حسادت اقدام به خودکشی کرده ولی در وضعیت خطرناکی قرار ندارد.
مارچلو برای تهیهی گزارشی از ورود سیلویا (آنیتا اکبرک) نوستارهی هالیوودی به فرودگاه میرود. مارچلو شیفتهی سیلوپا شده و او را به دیدن عمارتهای قدیمی شهر میبرد. مارچلو باید از وقوع معجزهای در حومهی رُم گزارشی بنویسد اما آشکار میشود که معجزه در واقع حقهبازی شبکهی تلویزیونی برای تهیه برنامهی بوده در این فاصله در کنار دریا مارچلو مجذوب پائولا پیش خدمت معصوم رستورانی میشود.
پس از گذراندن شبی در ویلایی اعیانی به مارچلو خبر میرسد که اسپاینر، دوست روشنفکرش، خود و دو بچهاش را کشته است. این خبر مارچلو را به شدت افسرده و مأیوس کرده و از آن پس عنان زندگی رها میکند. پس از شبی خوشگذراتی، او و دیگر مهمانان در ساحل دریا با لاشهی نهنگی روبرو میشوند. در همان زمان پائولا از دور جملهای را به طرف مارچلو فریاد میزند مارچلو که منظور دخترک را متوجه نشده فقط برایش دست تکان میدهد.
آنیتا اکبرک: اکبرک و ماسترویانی، دوست باقی ماندند و این اواخر در مستندی نقشهای خود را بازی کردند. در آن موقع دیگر، آنیتا اکبرک که زمانی بهعنوان زیباترین دختر سوئدی انتخاب شده بود، در مبارزهاش علیه چاقی، باخته بود. پس از زندگی شیرین اکبرک ایتالیا را بهعنوان خانهی خودش برگزید و اکنون بهعنوان یکی از شمایلهای فرهنگی آن کشور شهره است.
آنوک امه: «مادالنا»ی زندگی شیرین با یک مرد و یک زن (1966) به شهرت و محبوبیت بیشتری دست یافت و سپس همسر آلبرت فینی شد که برای چهارمین بار ازدواج میکرد.
همسر آلبرت فینی شد که برای چهارمین بار ازدواج میکرد.
لکس پیکر: که در زندگی شیرین نقش ستارهی پرماهیچهای در سرازیری سقوط را ایفا میکند، متاسفانه در زندگی واقعیاش نیز نقشاش را ادامه داد.
در جریان جنگ جهانی دوم، مارچلو ماسترویانی از یک اردوگاه اسیران جنگ آلمانها گریخت و در تمامی طول جنگ در ونیز مخفی شد.
موسیقی
نینو روتا حالت زمزمهای موزیکال را داشت که توی سرفللینی جا خوش کرده باشد. همکاری فللینی و روتا یکی از استثناییترین
به گفتهی فدریکو فللینی دوم در دههی 1950 به شهر عجیبی تبدیل شده بود. پر از چهرههای بینالمللی و پر از فعالیتهای فرهنگی کارناوالی بود گیج کننده که مرا هم به دنبال خود میکشید. مطمئن نبودم کجا میروم یا چکار میخواهم بکنم و همهی این چیزها بود که میخواستم روی فیلم ثبت نمایم.» و بدین گونه، فللینی کارش را بر روی زندگی شیرین آغاز کرد و سرانجام در را به روی مکتب نئورئالیسم ایتالیا بست.
ولی فللینی این کار را با جاده و شبهای کابیریا شروع کرده و ادامه میداد. او زندگی شیرین را بهعنوان فیلمی ابیزودیک در هفت فصل در نظر گرفته بود و خودش البته بعداً منکر اهمیت هفت تپهی رُم، هفت گناه کبیره و غیره، در ساختار بندی فیلماش شد. اما در تمایل فللینی برای نمادگرایی شکی وجود ندارد. فللینی با آن تصویر مجسمهی حضرت مسیح که با هلی کویتر بر فراز رم از نقطهای به نقطهی دیگر حمل میشود، چه میخواست بگوید؟
بیمقدار شدن ارزشها، در حالی که چیزی هم جای شان را نمیگیرد در حالی که از زندگی شیرین تعبیرهای روشنفکرانه زیادی میتوان کرد ولی رویکرد فللینی بیشتر فطری بود تا ذهنی، شوخیهایش میتوانست توی ذق بزند و تصاویرش گروتسک به نظر برسد ولی او ترسی نداشت دل به آبهایی بسپارد که جرأت تن زدن به آنها را ندارد. وقتی منتقدها ایراد گرفتند که چرا دربارهی خودکشی استاینر توضیحی نداده، فللینی پاسخ داد: «آدمها در دوران ما چنان پیجیده، آشفته حال و نامعقولاند که توضیح سادهای برای اعمالشان نمیتواند ارائه داد. زندگی شیرین با پایانهای خوش و نتیجه گیریهای قلابی، پوچ و احمقانه است.»
نخستین تجربهی کارگردانی فللینی شیخ سفید (1952) بود. سپس ولگردها (1953) را ساخت که الهامبخش جورج لوکاس شد برای ساختن نقاشیهای دیواری آمریکایی و یکی از آثار تاثیر گذار بر روی اسکورسبزی موقع ساختن رفقای خوب بوده است. بعداً جاده (1954) و شبهای کاپیریا (1957) را ساخت که در هر دو جولیتا ماسینا، همسرش بازی میکرد که چند سال بعد در جولیتای ارواح (1965) نیز نقش اصلی را بر عهده گرفت.
هشت و نیم (1963)، یکیدیگر از شاهکارهایش که حکایت بحران میانسالیاش را به سبکی مدرن تعریف کرده، هنوز تر و تازه جلوه میکند. ساتیریکون (1970) ذهنیت خیالی اوست از رم باستان که به یک «فیلم کالت» تبدیل شده آمارکورد (1973) که «به خاطر میآورم» معنی میدهد، خاطرات دوران نوجوانی اوست که بسیاری، بهترین فیلماش تلقی میکنند.
همکاریهای تاریخ سینماست، موسیقی فراموش نشدنی او نه تنها به زندگی شیرین حس و حال میبخشد، بلکه گاه گویی از روایت هم پیشی میگیرد. موسیقی متنی که زندگی جداگانهی خود را دارد و بسیار لذتبخش است.
دارلینگ (1965)، ساعات پس از کار (مارتین اسکورسیزی، 1985)، چشمان کاملاً بسته (1999).
قرار بود چی بشه، چی شد
دینو دولارنتیس ابتدا پل نیومن را برای ایفای نقش مارچلو پیشنهاد کرد. فللینی وحشت کرد و در واکنش گفت: «ولی آخر نیومن، خیلی مامانیه، اون مرد خانوادهاش.»
«اصلاً نمیفهمم چرا بازیگرهای آمریکایی برای رفتن توی جلد شخصیتشان، باید اینقدر رنج بکشند؛ من یکی صبح از خواب بیدار میشوم و خیلی راحت سر صحنه میروم و بازی میکنم. خیلی هم لذت میبرم. اینکه درد و رنجی ندارد.»
مارچلو ماسترویانی
«در قلمرو افسانهای سینما، اسکار، غایت جایزهای است که نصیب کسی میشود.»
فللینی
«تو اولین زنِ نخستین روز آفرینشی، تو مادری، خواهری، محبوبی، دوستی، فرشتهای، شیطانی، زمینی، خانهای.»
ماسترویانی
بازلی کاروتز (نیویورک تایمز): «فللینی با آن نگرش شوخ و پرنیش و کنایهاش چشم غریبی برای یافتن حوادث غیرمتعارف و عجیب دارد. اتفاقاتی که پوچی و مسخرهگی رفتار بشری را به رخ میکشد.»
ابزرواتوره رُماتو (روزنامهی واتیکان): «همه چیزش نشان از بیحرمتی و سخافت دارد.»
یکی از شناخته شدهترین و معروفترین تصویرهای تاریخ سینما، تصویر مارچلو ماسترویانی و آنیتا اکبرک است که با لباس کامل توی آب «تروی ماونتین» ایستادهاند. این صحنه در لوکیش واقعی و در شبی سرد در ماه مارس فیلمبرداری شد. وقتی در 19 دسامبر 1996، مارچلو ماسترویانی در گذشت، آب فوارهای این میدان معروف رُم را در ستایش از بازیگر محبوب و بینظیرشان بستند.
قتل هولناک مهرداد نیویورک؛ پروندهای که ایران را شوکه کرد در روزهای اخیر، خبر قتل…
گلوریا هاردی یکی از بازیگران جوان و بااستعداد ایرانی-فرانسوی است که در طی چند سال…
مهسا طهماسبی یکی از بازیگران جوان و پر استعداد سینما و تلویزیون ایران است که…
مقدمهای بر سینمای معاصر ایران سینمای ایران در سالهای اخیر تحولات زیادی را تجربه کرده…
حمله موشکی اخیر سپاه پاسداران به اهداف نظامی اسرائیل، بار دیگر موضوعاتی را در حوزه…
مارتین مول یکی از هنرمندان چندوجهی و تاثیرگذار در عرصه کمدی و هنرهای نمایشی است.…