بررسی قسمت آخر فصل هفتم سریال گیم آف ترونز

در ادامه به بررسی یکی از اتفاقات مهم قسمت آخر فصل هفتم سریال گیم آف ترونز می پردازیم

همانطور که در قسمت آخر فصل هفتم سریال گیم آف ترونز دیدیم ملکه ی کینگزلندیگ یعنی سرسی از جان خواست که بعد از پایان جنگ بزرگ از همراهی دنریس تارگرین دست بردارد و در جنگ میان آن ها دخالت نکند. دیدیم که جان از قول دادن به سرسی خودداری کرد چرا که خدمت به دو ملکه را ننگ می دانست. از طرف دیگر جان مقابل دنریس زانو زد . البته در حالتی که صدمه دیده بود گفت اگر تواناییش را داشت زانو می زد.

اما علت اینکه جان به سرسی قول نداد چه می تواند باشد؟

سرسی از آن جایی که می دانست جان ، همانند ند پدرش انسانی شرافتمند است ، از این نکته استفاده کرده و گفت که من از پسر ند استارک می خواهم تا به من قول دهد. به درستی جان همانند کسی ست که او را بزرگ کرده است در شرافت زبان زد است و اکنون که در جایگاه ند نشسته است به خوبی از پس کار بر می آید. به همین دلیل می توان راستگویی جان را ناشی از آن دانست.

دليل دوم ميتواند متعدد بودن دروغ های عمل نشده ای  كه به جان داده شده است باشد.اولين قول دروغی كه ما شاهد آن هستيم قولی است كه ند به جان داد . ند به جان گفت دفعه ديگر كه يكديگر را ملاقات كنيم در مورد  مادرت صحبت خواهيم كرد قول مي دهم. اما هیچوقت این قول به سرانجام نرسید

.
دومين قولی که به جان داده شد صحبتی بود كه جان با عمويش دايی كنونی او یعنی بنجن استارك دارد . او به جان گفت دفعه ی بعد صحبت خواهيم كرد قول مي دهم اما باز هم این قول به سرانجامی نرسید.
سومین قول را می توان قول ایگیرت که معشوقه ی جان بود ، در نظر گرفت. او به جان گفت تو مال منی و من مال توام ، اگه اونا ميخوان بيان بزار بيان ، ما ميميريم؟ مهم نيست ، همه مردان ميميرند، ولي قبل از مردن زندگی ميكنيم . و دیدیم که ایگیریت کشته شد.

شايد بگوييد هر سه شخصيت ها به دليل مرگ به دست شخص ديگر توانايی عمل كردن به قولشان را نداشتند ، اما جان ميتواند از شخصی كه مرده كينه به دل بگيرد و سعي كند هيچوقت قولی ندهد كه توانايی عمل كردن به آن را نداشته باشد . نه حتی به قيمت پيروزی در جنگ يا به قيمت مرگ يك اژدها.
همانطور كه جان گفت من سوگندي كه نتونم نگه دارم را نميخورم ، اگه ميخواهی راجع به پدرم حرف بزنی بگو سبك رفتارش باعث كشته شدنش شد ، ولی وقتی افراد زيادی قول های دروغين بدن قول ها بي معنی ميشوند آن موقع است که دیگر پاسخ های درست وجود نخواهد داشت و فقط دروغ های بهتر و بهتر هست .