#


هر آنچه که باید زن و شوهر بدانند

14 ژانویه 2018 بدون نظر 1515 بازدید

هر آنچه که باید زن و شوهر بدانند

زن و شوهر باید بدانند که …

در هر دقیقه در کشور روسیه چهار نکاح به ثبت میرسد. هر روز، چند هزار نفر از جوانان خوشبخت برای اولین بار این کلمات را بر زبان میآورند، شوهرمن ، زن من … پس از مراسم و تشریفات نامزدی و عروسی عاشق ومعشوق خیلی بهم نزدیک می شوند و خودمانی تر شده و متحد می گردند و هردو بافکر و هدفی واجد با شور و شوق بسوی زندگانی گام برمیدارند.

ولی گاهی اتفاق میافتد که، زن و شوهر جوان بهٔ محلی که روزی از آنجا بوی عشق جاویدان بمشام میرسید، وارد میشوند و با دستهای ارزان اوراق اظهارنامه ها را برای فسخ نکاح و جدائی دریافت میدارند.

در این فاصله زمانی میان این گل های سرخ و درخشان زناشوئی چه اتفاقی افتاده که پائیز آنها فرا رسیده و احساساتشان دگرگون شده است؟ چه شده که آرزوها برباد رفته و تکیه بر عشق ابدی بدون هیچ گونه اثری ناپدید گردیده است ؟!

عقد امری حقوقی است که نسبت به تشکیل خانواده انجام میگیرد و از لحظهٔ عقد، مجموعهٔ روابط متقابل جانی و مالی بوجود می آید.

روابط زناشوئی و نکاح چند نوع است و عبارتند از: یک زنی، تعداد زوجات و خانواده های چند شوهری. هم اکنون در اکثر ممالک جهان فقط قانون، خانواده های یک زنی را معتبر می داند. یعنی زندگی مشترک و ادارهٔ امور منزل بوسیله یا زن و یاد مرد.

تعدد زوجات عبارت است از روابط زناشوئی و جنسی یافت مرد با چند زن. و این نوع نکاح در برخی از کشورهای افریقائی و آسیائی وجود دارد . علت اصلی تعدد زوجات عدم تناسب جنسی است یعنی تعداد زنان بیش از تعداد مردانی است که در نتیجهٔ جنگ یا عوامل دیگر از بین رفته اند. و بالاخره «چند شوهری» که عبارت از تملک و تمتع چند مرد از یاش زن است که در برخی از قبایل وحشی و جاهائی که زن بسیار کم است، بدان برخورد میشود.

در روسیه فقط نکاح یک زنی وجود دارد، و تنها این نوع نکاح است که صورت قانونی دارد و به مطابق با خصوصیات اخلاقی معاصر است و در غیر این صورت، شخصی که نکاح قبلی را فسخ نکرده اگر زن دیگری را به عقد خود در آورد تحت تعقیب قانونی قرار میگیرد.

دو نفر با اقدام به ایجاد رابطهٔ زناشوئی، اولین هستهٔ روابط متقابل اجتماعی را – که در آن کودکان تربیت شده و جزو خادمان آینده مملکت میشوند. تشکیل میدهند. نظریه پردازان اجتماعی در این مورد میگویند: « هیج کسی مجبور به ازدواج نیست ، ولی هر کس اقدام به زناشولی میکند باید از قوانین آن پیروی کند».

اجتماع، روابط زناشوئی را کنترل میکند و قبل از هر چیز منافع کودکان مورد نظر است. با وجود این باید جنبهٔ دیگر این رابطه، یعنی مناسبات قلبی و محرمانه و جنسی را فراموش کرد.

میل جنسی انسان در چهارچوب خصایص و موازین اخلاقی او قرار دارد. هر قدر پختگی موازین اخلاقی بیشتر باشد بهمان میزان انسان به بالاترین قوه مدرکه زیبا پرستی روابط جنسی دست مییابد. این مطلب خصوصاً مورد نظر «آ. د. لولاچارسکی» قرار گرفته و می نویسد: … انسانيت رهائی یافته از جور و ستم و بردگی دیگر خشن و بیمعنی نمیشود، بلکه از میل جنسی و عشق چنان شاهکارهای خوشبختی و لذت بوجود میآورد که مردان زنان نسل گذشته در خواب هم نمیدیداند».

مرد و زن در رابطلهٔ زناشوئی همخوابگان ساده ای نیستند، بلکه شخصیتهای متفاوتی اند که بوسیله امیال و خواستها و احساسات یکسان ، متحد شدهاند. نکاحی که برپایهٔ مادیات استوار باشد نه براساسی عشق ، ناگزیر به سردی و تنفر متقابل و انتقام جوئی و پیمان شکنی زناشوئی مبدل میگردد.

انسان برخلاف اکثر حیوانات در زندگی مشترله زناشوئی، زمان کوتاهی را برای تولید و حفظ نسل با جنس مخالف بسر نمیبرد، بلکه زندگی مشترکی را در همدت زمانی طولانی میگذراند که تنها یک جوانب آن ارضای غریزهٔ جنسی و میل فطری است.

میل به نزدیکی، در برخی از افراد قوی و در بعضی ضعیف است. بعضی به این جنبه زندگی اجتماعی خیلی زیاد توجه می کنند و برخی بدان اهمیتی قائل نمیشوند. در بعضی، این میل گاهی ارزشمند میشود. و خصوصیت پایداری کسب می کند، این خصایص بهمان اندازهٔ افراد روی زمین مختلف و متنوع است.

اما از آنجا که در هر خانواده همیشه میل به جنس مخالف مورد نظر است بنابراین هر ناهماهنگی در رابطهٔ جنسی می تواند سبب احساس عدم رضایت یکی از دو طرف یا هردو نفر شده و یا موجب عدم توافق در زندگی خانوادگی گردیده و حتی منجر به طلاق گردد.

طبق مدارك جامعه شناسان، علل عمده و اساسی جدائی، عبارت از رفتار سبکسرانه یکی یا هردو نفر از زن و مرد نسبت به زناشوئی ، بیوفائی به همسر، خیانت ، میخوارگی یکی از طرفین، و عدم توافق اخلاقی است. ظاهر آدرمیان این علل تقریباً علتی که مربوط به جنبهٔ باطنی زناشوٹی باشد ، وجود ندارد. در صورت بررسی کافی به پرسشنامهائی که این قبیل زنان و شوهران تنظیم میکنند، این مطلب روشن میشود. آنها تقاضای فسخ نکاح میکنند زیرا که به نادرستی زندگی زناشوئیشان اعتقاد یافته اند کمتر کسی مینویسد که: «جدا می شویم بخاطر عدم رضایت از زندگی محرمانه مان» در صورتی که اغلب مخصوصاً بخاطر همین موضوع از یکدیگر جدا میشوند.

این قسمتی از نامه هردی بنام «آندریا، بو» است که مینویسد «… سلام دکتر! من ۲۸ سال دارم، زنم ۲۶ ساله است تقریباً پنج سال است که باهم زندگی می کنیم ، پسری سه ساله داریم ، ما همدیگر را دو. صممت داریم … هرچند در این اواخر من این مطلب را باور نمی کنم ولی درست در همین مدت ما هیچ گونه لذتی از روابط محرمانه حاصل نکرده ایم. بدبختی در این است که زن من از روابط جنسی ما با اینکه میخواهد، ولی لذت نمیبرد ولی من میبرم. در این اواخر این موضوع شدیداً او را عصبانی میکند، اغلب پس از نزدیکی او عصبانی میشود ، و گاهی گریه میکند… ما در بارهٔ  آن زیاد فکر کردیم. بنظرم اطفاء شهوت من بیش از حد سریع تر شده است و این برای زنم کافی نیست. دکتر! من برای زنم متأسفم و برای زندگی مشترلد بعدی مان نگران، بفرمائید که ماچکار کنیم ؟!…»

روشن است که در خانوادهٔ «یو» جنبهٔ محرمانه زندگی ناهماهنگ بوده و این موضوع برای هردوی آنها لحظات سخت و ناگواری را بهمراه آورده و حتی آنها را در مرز از هم پاشیدگی زندگی زناشوئی قرار داده است. آیا به این زن و شوهر می توان کمک کرد؟ بدون تردید بلی ؛ زیرا ظاهراً در آنها هیچ گونه نقص جسمانی مربوط به اعضای تناسلی وجود ندارد و کافیست که شیوهٔ رابطهٔ جنسی را تغییرداد تا بین آنها هماهنگی برقرار شود.

بر حسب آمار 11 درصد مردان و 10 درصد زنان بعلت عدم رضایت جنسی در زناشوئی از هم جدا میشوند. بعلت خیانت به همسر ۹٪ جدائی رخ میدهد و 17 درصد زنان در نتیجهٔ عدم رضایت جنسی ، شوهر دیگری اختیار می کنند. بنابراین، ناهماهنگی جسمی و روحی زناشوئی علت اصلی طلاق است و نباید از آن غفلت ورزید.

روزی از مادری شنیدم که دختر ۱۵سالهٔ خود را متقاعد میکرد که لازم نیست دختران جنبهٔ محرمانهٔ زندگی میان زن و شوهرها را بدانند. نظریهٔ آن زن چنین بود : « بموقع خودش همه چیز را خواهد دانست».

بموقع ؟! و اگر آن موقع فرا رسد، که دختر از شخصی آبستن شده باشد که فکر ازدواج با وی را نداشته چه باید کرد؟ یا «بموقع» زمانی است که وقتی زن و شوهر جوان تنها ماندند، اگر شوهر تصورات دور و درازی در مورد زندگی خانوادگی داشته و تنها در اثر تکان غریزه جنسی بهنگام نزدیکی خشونت بخرج دهد چه میتوان کرد؟.

با چنین احوال، تردیدی نیست که زندگی زناشوئی برای زن، با ستی و کراهت آغاز میشود و ماه اول زندگی مشترک در خاطره او روزهای اضطراب آلود و توأم با عدم رضایت باقی می گذارد.

در پایان سال ۱۹۶۷ در روزنامه ادبی «لیتراتور نایا گازه تا» مقالهای از «آداباسکینا» تحت عنوان: « نه فرشته، نه دیو» چاپ شده بود که جواب های زیادی از طرف خوانندگان داده شد. بعضی خوانندگان از نویسنده و فکری که اساساً عبارت از ضرورت وسیع آشنائی جوانان «هنرعشق» بود پشتیبانی کرده و برخی مطلقاً مخالف آن بودند. در یکی از پاسخ های رسیده ، معلمی بنام «سرگیف» با نارضائی نوشته بود: «گوئی نویسنده نمی بیند که برخی از جوانان چقدر مسائل جنسی را زود یاد می گیرند!»

متأسفانه این عقیده که اطلاعات روابط متقابل جنسی می تواند سبب ضعف احساس گردد، هنوز توسط بسیاری از آنهائی که نمایندهٔ تربیت جوانان هستند تأیید میگردد . ولی دآ. س. ماکار تکو؟ تصور سر میکند که نه تنها می توان، بلکه باید به جوانان عشق را آموخت. احساس بصورت حاضر و آماده به انسان داده نمیشود. احساسات تربیت می شوند و پرورش مییابند و در طی تمام زندگی رشد می کنند. کوشش بزرگترها برای «محافظت » نوجوانان از اطلاعات «پیش از موقع» با شکست مواجه میشود.

چندسال پیش، هزار بچه و جوان تا سن ۲۰ سالگی مورد بررسی و تحقیق قرار گرفتند. معلوم شد که ۱۲٪ آنها قبل از ۱۰سالگی، ۲۵٪  ۱۲ سالگی و 20٪ تا ۱۴ سالگی اطلاعاتی در بارهٔ امور جنسی کسب کرده بودند . بررسی های بیشتر نشان داد این ۵۷٪ پسر بچه کمتر از ۱۴ سال ۷۱٪ بوسیلهٔ دوستان و فقط ۵/۹٪ توسط پدر و مادر از مسائل و روابط جنسی میان زن و مره آگاه شده اند.

جوانانی که ازدواج می کنند باید اطلاعات خاصی را در زمینهٔ زندگی خانوادگی فرا گیرند. به تجربه ثابت شده است که حتی پس از سپری شدن سالیان زیادی از زندگی خانوادگی ، ممکن است زمینهٔ روابط جنسی میان زن و شوھں مورد تغییر و تبدیل قرار گیرد ۰ چنین است منطق تغییرناپذیر زندگی زناشوئی، زیرا تکمیل جنبهٔ محرمانه زندگی میان زن و شوهر پس از گذشتن سالهای زیادی انجام میگیرد. با وجود این، تربیت جنسی پس از ازدواج و در ماههای اول زندگی مشترلد اغلب رل عمده ای را بازی میکند. خصوصاً اطلاعات آنها در این موارد هنگامیکه در سنین اوایل جوانی ازدواج میکنند ، مهم است . اما در این اواخر در تمام جهان توجهی خاص نسبت به ازدواج در جوانی مبذول میگردد. بدین ترتیب که مثلا در شوروی بیش از ۵۰٪ ازدواج در سنین کمتر از ۲۲ سال صورت می گیرد و اغلب اتفاق میافتد که شوهر ۱۸-۱۹ سال دارد. در ممالات متحده امریکا سن متوسط دخترا، که ازدواج می کنند کمتر از ۲۰ سال است و ۱۴ میلیون دختر ۱۷ ساله نامزد دارند.

سنی که در آن ازدواج صورت میگیرد بوسیلهٔ قانون معین میشود. در اکثر کشورها  کمترین سنین قانونی ازدواج ۱۸ سال است . فقط در موارد خاصی ازدواج کمتر از آن سن صــورت میگیرد ولی در هر حال این کمی سن کمتر از یکسال نمی تواند باشد. باوجود این در«اوکراین» و آذربایجان و ارمنستان سن قانونی دختران برای ازدواج ۱۶ سال است. ازدواج های کم سال اغلب در کشورهای آسیای میانه دیده میشود. در این مکان نصف زنان در سن ۱۶ تا ۱۹ سالگی شوهر کردهاند و در فدراسیون روسیه یک دهم زنان قبل از ۱۹ سالگی ازدواج می کنند .

مسئله جنسی نباید و نمیتواند رل اصلی را در زندگی شخصی بازی کند زیرا روابط متقابل جنسی تنها قسمتی از تمام صور مختلف زندگی است .

اشخاصی که با طینت پالد بسوی عشق نمیروند و سعی میکنند این احساس بزرگ را به اجزاء تقسیم کنند هرگز نمی توانند ترانهٔ واقعی عشق را بسرایند ، شعری که زندگی آدمی را رنگ و روئی میدهد بدان مضمون تازهای می بخشد.

شکی نیست که طلاق همواره ضربهٔ اخلاقی سنگینی برای زن یا مرد است. ولی گاهی طلاق ضروری بنظر می رسد. باین مطلب می توان از نقطهٔ نظر دیگری هم نگاه کرد. چون انحلال خانواده همیشه بد است بنابراین ظاهراً علت شروع این گونه پیش آمدهای ناگوار را باید در آغاز زناشوئی جستجو کرد نه هنگامیکه زناشوئی در مرز از هم پاشیدگی قرار می گیرد.

ازدواج هائی که در آن شوهر کمی از زن جوان تر است، اغلب با عدم موفقیت روبرو میشود، هرچند که ازدواج ممکن است در این گونه موارد هم توأم با خوشبختی باشد. بهمین مناسب پروفسور «ن. و. – ایوانوف» مینویسد: «در ازدواج هائی که مرد، جوان تر از زن است، قبلا می توان امکان روابط ناهماهنگی را، پیش بینی کرد. زن در حالیکه در سن ۴۰ تا ۴۵سالگی قرار دارد، نشانه هائی از یأس در وی ظاهر می شود و با تمایل جنسی هر چه بیشتر مرد روبرو میشود که احتیاج به انگیزه های اثر بخش وزیبا دارد ولی دیگر زن پیر او نمی تواند باندازهٔ لازم وضع او را تأمین کند».

طبق قانون جدید زناشوئی و خانواده و قیمت، زمان بین دادن اظهارنامه و ثبت نکاح تمدید شده است زیرا اغلب عروس و دامادهائی که بی مطالعه و شناسائی کامل طرفین ازدواج کرده بودند با عدم موفقیت روبرو شده بودند.

در اوایل قرن بیستم یک نوع نکاح اظهار وجود کرد که بنوبهٔ خود تنها تجربهٔ جنسی بود و به آن نكاح مصاحبتی می گفتند. این نوع ازدواج ها تجربه ای در مقابل ازدواج و تشکیل خانواده بود. و این خود عقیده ای جالب بود. ولی آیا این عقیده نفعی برای تشکیل خانواده ی سالم می توانست داشته باشد؟ گمان نمیرود چنین نکاحی اصولا برای دوستداران روابط سطحی پسندیده باشد.

چنین تئوری (آدم پیش از اینکه ازدواج کند باید «آزمایش کند» به بیند بدرد هم میخورند یا نه) هنوز هم وجود دارد. و علت آن عدم آشنائی به روابط متقابل فیزیولوژی و پسیکولوژی جنسی است.

فرار کامل از طلاق بی شاث مشکل است، ظاهراً هنوز مدتی نکات پسیکولوژی و فیزیولوژی جداگانه ای که زندگی دو نفر را با هم غیرممکن میسازند، وجود خواهد داشت. ولی کم کردن تعداد طلاق ممکن است . پرورش احساسات و تحصیل اطلاعات لازم قبل از آغاز زندگی زناشوئی دارای اهمیت زیادی در پیشگیری از انحلال و از هم پاشیدگی خانواده است.

منظور از مطالب فوق چیست ؟ شخصی در ازدواج اول با هدم موفقیت روبرو میشود و تصمیم می گیرد بار دیگر شانس خود را به محاث آزمایش بکشد. در این جا نیز انتظار میرود که ازدواج دوم نیز مانند ازدواج اول شود. ولی ازدواج مجدد روی هم رفته کمتر به جدائی می انجامد، این موضوع چنین توجیه میشود که ازدواج دوم بیشتر در سن بلوغ انجام گرفته یعنی هنگامیکه احساسات محضی کم کم از بین رفته و تعقل جایگزین آن شده و رفتار و کردار شخصی دقیقتر از آن دورهٔ «پرشور» گردیده است.

«آ. فورل» محقق بزرگ روابط متقابل میان زن و شوهر، نیز در آغاز قرن بیستم به این مطلب توجه کرد که عشق و احترام زن و شوهرها باید در تمام دوران زندگیشان باقی مانده و روز بروز قویتر و زیادتر شود. و این در صورتی است که ازدواج با عشق صورت گرفته باشد. او مینویسد:

«اگر عشق همراه با حسن تفاهم جانبخشی و احترام متقابل باشد، روز بروز استحکام می یابد و سعادت ماه عسل و جشن بیست و پنجمین سال عروسی با تمام محتویات باطنی اش که توأم با تعقل انجام میگیرد، بی اندازه جالبتر از اولین ماه عسل است که بدنبال عروسی واقعی می آید». انسان برای زندگی سعادت آمیز احتیاج به آن چیز پرارزش معنوی یعنی عشق دارد. عشق، احساس ارزشمند و دلبستگی و احترام و اعتماد به شخصی است که همراه انسان است و آمادهٔ تقسیم غم ها و شادیها است و حاضر است دست در دست او راه دشوار زندگی را طی کند . هرکس می تواند به هماهنگی خانوادگی در صورتی که ریاکار نباشد، برسد.

برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.