#


چگونه می توانیم کودکانی خلاق تربیت کنیم؟

8 فوریه 2018 بدون نظر 1399 بازدید

چگونه می توانیم کودکانی خلاق تربیت کنیم؟

No votes yet.
Please wait...

توصیه هایی به والدین برای داشتن کودکانی خلاق

کودک شما هم خلاق است؟

تا به حال به نقاشی های کودکتان دقت کرده اید؟ کودکتان همیشه همه چیزها را درست و منظم می کشد؟ یا با چند تا خط و دایره شکل های عجیب می کشد و همه رنگ ها را در هم می ریزد؟ آیا برایتان قصه های خیالی می گوید و خیال بافی می کند؟ واکنش شما چیست؟ دوست دارید کودکتان همیشه طبق واقعیت عمل کند؟

بسیاری از مسائل و مشکلاتی که در زندگی روزمره ما اتفاق می افتد، نتیجه عدم وجود خلاقیت در ماست. خلاقیت مهارتی است که کمک می کند راه حل های مختلف را به کار گرفته و سازگاری و انعطاف بیشتری از خود نشان دهیم. افرادی که خلاقیت بالایی دارند هنگام مواجه شدن با مشکلات، راه حل های مختلف و مناسب تری ارائه می دهند. این نوع تفکر هم به مسئله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند. این مهارت، فرد را قادر می کند تا مسائل را از ورای تجارت مستقیم خود دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست، با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد. نکاتی در این خصوص مطرح است:

– خلاقیت فرزند شما صرفا در رنگ آمیزی و نقاشی نخواهد بود. بسیاری از والدین تصور می کنند فقط کودکی که نقاشی های خلاقانه می کشد، خلاق است. در حالی که کودکی که حتی گاهی خیال بافی های جالبی می کند، همین خیال بافی را با ذهنی خلاق انجام می دهد.

۔ سعی کنید فرصت هایی برای افزایش خلاقیت کودک ایجاد کنید، مثلا اشیای دور ریختنی را در اختیار کودک قرار دهید و او را تشویق کنید هر چیزی که دوست دارد، بسازد.

– هرگز ایده های خلاقانه کودک را مسخره و سرکوب نکنید. بسیاری از والدین وقتی کودکشان می گوید: « موش فیل را خورد»، « من سرزمین عجایب سفر کردم» یا سریع به آنها واکنش نشان می دهند که موش نمی تواند فیل را بخورد و غیره. توجه داشته باشید که این افکار خلاقانه اند. جایی که با تصور و خلاقیت سروکار داریم، هرچیزی ممکن است و این نکته منفی ای نیست.

– باید این را بدانید که خلاقیت گاهی با نظم موجود در واقعیت ناسازگار است. مثلا وقتی کودکی در حال ساختن یک کاردستی است والدین تمام سعی خود را می کنند که این کار دستی به واقعیت نزدیک باشد و همه چیز آن مرتب و منظم درست شود. در حالی که ساختن کاردستی هایی که شبیه نمونه واقعی نیستند و نامنظم اند، نه تنها هیچ اشکالی ندارند، بلکه زمینه ایجاد و افزایش خلاقیت هستند.

– کودک خود را تشویق کنید در مسائل مختلف، راه حل های مختلفی بیان کند. مثلا همه می دانیم که با یک دایره می توان یک خورشید یا صورت کشید. اما کودک خود را تشویق کنید با دقت در مشاهده اشیای مختلف، به پاسخ های دیگری اشاره کند. مثلا یک دایره غیر از خورشید می تواند بینی یک حیوان باشد. خلاقیت یعنی همین؛ یعنی به راه حل و پاسخی برسیم که به ذهن همه نرسد. پاسخی غیر از پاسخ های معمول.

– برای افزایش خلاقیت کلامی فرزندتان قصه های نیمه تمام بگویید و بخواهید هر طور دوست دارند، ادامه دهند. مثلا می توانید قصه های معروف را بیان کنید و بخواهید پایان آنها را عوض کنند. فراموش نکنید که قرار نیست پایان تمام قصه ها، نمایش ها و سوال ها همان چیزی باشد که در واقعیت وجود داشته است.

کودکم می گوید: «نمی توانم!»

تا به حال برای شما هم پیش آمده که کودکتان بگوید نمی توانم فلان کار را انجام دهم، بلد نیستم، یا حتی برعکس. فکر می کنید او واقعا می داند چه توانایی هایی دارد؟

کسب مهارت خود آگاهی نقش مهمی در سلامت و بهداشت روان ما دارد. خود آگاهی عبارت است از شناخت ویژگی ها، صفات، رفتارهای عقاید، باورها، توانایی ها و استعدادهای خود.

اولین جزء خود آگاهی، «شناخت ویژگی ها و صفات خویش» است. یک قسمت مهم از نحوه نگریستن به خودمان عبارت است از ارزیابی مثبت و منفی درباره خودمان. این نحوه نگرش به خود، عزت نفس ما را می سازد. شکل گیری عزت نفس و خود پنداره در ما، از دوران کودکی آغاز می شود. دومین جزء از خود آگاهی «شناخت توانایی های استعداد ها و پیشرفت هایمان» است. هریک از ما موفقیت هایی را در زندگی کسب کرده ایم که ناشی از توانایی ها و استعداد های ماست که اجرهای ساختمان اعتماد به نفس ما را تشکیل می دهد. اعتماد به نفس هم مانند خود پنداره و عزت نفس در تعاملات اجتماعی شکل می گیرد. یکی دیگر از اجزای خود آگاهی، تصویر واقع بینانه ای است که از خود داریم.

پذیرفتن خود واقعی و هم سو کردن آن با ایده آل، تصویری که دوست داریم و می خواهیم مانند او باشیم، نیازمند تمرین و کسب خود آگاهی است. چهارمین جزء خود آگاهی «شناخت افکار، ارزش ها و باور هایمان» است. مجموعه افکار ما باورهای ما را می سازند. و مجموعه ای از این باورها، ارزش های ما را می سازند. در حقیقت افکار، باورها و ارزش های ما چارچوب و ساختار ذهنی ما را می سازد و براساس این چارچوب یا ساختارهای ذهنی، اطلاعات دریافتی از محیط پیرامون را پردازش می کنیم و بر مبنای آن به دنیا و محیط پیرامونمان می نگریم و یا در خصوص دیگران، خودمان و محیط اجتماعی مان رفتار و قضاوت می کنیم. آخرین و مهمترین جزء خود آگاهی که رابطه ی تنگاتنگی با دیگر اجزای آن دارد، شناخت احساس رضایت و نارضایتی ما از خودمان، زندگی ما یا احساس تغییر است.

شناخت اشتباه ها، نقاط ضعف، نارضایتی ها و شکست ها، اولین قدم در جهت شناخت تغییر و اقدام در جهت رفع و اصلاح آن است. از آنجا که نوع رفتار ما ناشی از احساسات، افکار و نگرش ها، نوع برداشت ها، طرز تلقی، باورها و میزان اعتماد به نفس و عزت نفس ماست، کسب مهارت خود آگاهی عامل مهمی در ارتباطات، موفقیت ها و شکست هایمان است.

در آموزش مهارت خودآگاهی در کودکان «بایدها» و «نبایدهایی» بایستی مورد توجه قرار گیرند:

– برای این که کودک بتواند از خود ارزیابی مثبتی داشته باشد و خود را با ارزش بداند، باید از خصوصیات مثبت، توانایی ها، زیبایی ها و استعداد های خود آگاه باشد و به آنان ارج گذاشته و از این ویژگی ها احساس خوشحالی و رضایت کند.

– باید آن ها را با تمرین های مختلف با ویژگی های خود آگاه کنید. مثلا از او بخواهید عکس خود را بکشد. سپس از او بپرسید: «چشم هایت چه رنگی است؟ و…

-به آن ها یاد دهید که با دیگران تفاوت دارند. مثلا بخواهید عکس خود را با دیگران مقایسه کنند.

-علاوه بر خصوصیات ظاهری، درباره توانایی های او نیز همین کار را انجام دهید. مثلا این که می تواند در چه کارهایی به مادرش کمک کند با در چه کارهایی مهارت دارد و..

-علاوه بر این، کودک باید قادر باشد به طور واقع بینانه محدودیت ها، کاستی ها و ناتوانایی های خود را ببیند و آنها را به عنوان قسمتی از خود بپذیرد و از وجودشان شرمنده نباشد. قبول اشتباه ها و یادگیری از آنها، یکی دیگر از نکاتی است که باعث افزایش عزت نفس و کسب مهارت خودآگاهی در کودکان می شود.

۔ کودک را با علایقش آشنا کنید. از طریق بازی، نقاشی، نمایش و…. این فرصت را ایجاد کنید که نشان دهد چه چیزهایی را دوست دارد، به چه چیزهایی علاقه ندارد و دوست دارد چه کاره شود و…

فرزندتان نمی تواند خودش را جای دیگران بگذارد؟

آیا کودکتان قادر به درک ناراحتی شما نیست؟ آیا دوستانش را درک می کند؟ همدلی را به او یاد داده اید؟

در این مهارت، فرد می آموزد که دیگران، به ویژه نزدیکان خود را درک کند و با لحاظ کردن شرایط فرد مقابل، تصمیم بگیرد. در این مهارت فرد دوست داشتن دیگران را می آموزد. بنابراین در شرایطی که به دلیل مسائل و مشکلات بیرونی، مانند معضلات معیشتی، به افراد یک خانواده سختی های بسیاری تحمیل شود، افراد با اتکا به این مهارت، می توانند مشکلات را بهتر از گذشته درک کرده و حل کنند. همدلی کردن این امکان را به فرد می دهد که بتواند ارتباطی واقعی و بهتری با دوستانش برقرار کند. برای مثال، اگر دانش آموزی در درس ریاضی رتبه خوبی گرفته، ولی رتبه دوستش پایین است، بتواند شادی خود را کنترل کرده و با دوستش به ابراز هم دردی بپردازد. او می تواند با گفتن جمله ای نظیر «اشکال ندارد، سعی کن در امتحان بعدی بیشتر درس بخوانی تا پیشرفت کنی»، او را دلداری دهد.

این مهارت مستلزم این است که خود را جای دیگری بگذاریم و با درک احساسات آنان، با مهربانی با آنها رفتار کنیم. فقط نوزادان و نو پایان نمی توانند این کار را انجام دهند؛ چراکه بقای این موجودات خود خواه کوچک، به توانایی آنها در برانگیختن حس همدلی بزرگترها وابسته است. تحقیقات نشان می دهد کودکانی که والدین حساس و پاسخ گویی دارند ، بعد ها مهارت های همدلی را بهتر پرورش می دهند. بین سنین ۲/۵تا ۳سال تغییر شروع می شود. برای کودکان نوپا دشوار است که مسائل را از دید دیگران بینند، اما اگر به فرد مورد علاقه شان آسیب برسد، می توانید علائم همدردی را در آنان ببینید. والدینی که احساس همدلی را در فرزندانشان تحسین می کنند، در مورد چگونگی احساس دیگران با آنان صحبت می کنند و در سنین پیش دبستانی از آنان می خواهند که از لغات مودبانه ای مانند «لطفا و ممنون» استفاده کنند، در بزرگسالی نشانه های همدلی بیشتری را در فرزندانشان مشاهده می کنند.

در چهار سالگی، بیشتر کودکان احساسات دیگران را درک می کنند. در مهد کودک آنها می توانند بگویند که افراد در موقعیت های متفاوت چه حسی دارند و اغلب روش هایی برای بهتر کردن احساس شخص ناراحت می شناسند.در دوران ابتدایی، این مهارت ها پیچیده تر می شوند و کودکان می توانند درک کنند که واکنش ها و احساسات دیگران با آنها متفاوت است. در آموزش همدلی با کودکان نیز باید ها و نباید ها و نکاتی مطرح است:

– به کودکتان محبت کنید و از لحاظ جسمی و عاطفی حمایتش کنید. اولین الگوی آنها در یاد گرفتن همدلی ، شما هستید. الگوی مناسبی برای او باشید. زمانی که به کسی کمک می کنید به کودکتان دلیل آن را توضیح دهید تا او هم بیاموزد.

– این را بپذیرید که کودکتان شخصیت مستقلی دارد. این باعث می شود او نیز بتواند شخصیت متفاوت دیگران را بپذیرد.

– با روش های مختلف با آنها تمرین کنید که احساسات دیگران را بشناسند. مثلا بخواهید نقش یک فرد نابینا یا پیر را بازی کند. در این صورت او خود را جای آن فرد گذاشته و احساسات او را بهتر خواهد فهمید.

– از فرصت های مناسب استفاده کنید. مثلا زمانی که کودکتان ناراحت است فرصت مناسبی است که ناراحتی دیگران را هم درک کند.

– روی تشابهات او با دیگران تاکید کنید. مثلا اگر به خاطر سر و صدای برادر یا خواهرش عصبانی است، بگویید وقتی تو هم کوچکتر بودی، دوست داشتی سر و صدا کنی یا صدا های مختلف را تقلید کنی.

– به کودکتان توضیح دهید که رفتارهای دیگران دلیلی دارد و درباره دلایل آن صحبت کنید.

No votes yet.
Please wait...
برچسب ها
به اشتراک بگذارید


دیدگاه کاربران

پاسخی بگذارید

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *